صفر. اون همکارم بود که تازه مهاجرت کرده بود و در دوسال اول شوهرش دوبار کارش را از دست داد و تازه با کلی قرض خانه خریده بودند و میگفت مشکل مالی دارن و چقدر قرض و من شبها همش بهش فکر میکردم و میخواستم التماسش کنم بیا من وام بگیرم تو هروقت داشتی بده؟ اون داره یک هفته میره برزیل با همسرش که فوتبال ببین و روحیه همسرش عوض شه چون از دنبال کار گشتن خسته شده. خواستم بگم فقر بالای فقر بسیار است.
یک. همون همکارم یک کاغذی را در هوا تکان داد که از دور معلوم نبود چیست. گفتم چیه؟ گفت همسرش بلیت گرفته برای بازی آرژنتین و ایران چون میخواد حتما بازی آرژانتین رو در ورزشگاه ببینه و با کلی بیچارگی تونسته بلیت این بازی بگیره و چقدر بلیت گرون بوده و … با تعجب گفتم جدی بلیت بازی ایران گرون بوده؟ کی میره بازی ما رو ببینه؟ گفت کسی شما را نمیخواد ببینه همه میرن مسی و آرژانتین را ببیند منم میرم گل خوردن شما را ببینم. خنده زشتی هم کرد. به انگلیسی براش صدای شیشکی در آوردم که نفهمید چون زبان دومش انگلیسی است. همین همکارم فردا میره برزیل، کجاش را نفهمیدم ولی برام توضیح داد برای دیدن دوتا بازی بعد از یازده ساعت پرواز، چقدرهم اتوبوس سواری خواهند داشت. همکارم اهل کشوری در شرق اروپا یا شمال ایران است و نسبت به فوتبال اصلا بیتفاوت نیست بلکه ازش متنفره. پشت کرده به تلویزیونی که فوتبال پخش میکنه میشینه و هروقت من یا رابرت برای تبلور جو هیجان زدمون نیمخیز میشیم با دهنش صدای پوف تو مایه جماعت الکی خوش را در میآره. همکارم گفت که برزیل در زمستان رو هم دوست نداره و هرچی من قسم خوردم و لینک فرستادم که زمستونش لابد اونجوری نیست که تو فکر می کنی گفت فرقی نمیکنه تو بگو ۲۳ درجه من دست خودم باشه با این همه هزینه وقتی میرم برزیل که حتی مجبور نباشم این رو تنم کنم و تیشرت نازک سفید پستانبند صورتی نماش رو با دو انگشت جلو کشید و نشانم داد. هزینه سفر خیلی گران شده و چون سرش تو حساب کتابه از یک ماه پیش مدام داره حساب میکنه که با این پول میتونسته بره کجا و کجا و چه ها بکنه و چیا بخوره ولی الان باید بره قاطی کلی آدم عجیب غریب و از ترس دزدیده شدن کیفش بلرزه و ساندویچ آشغالی بخوره و بعد هم با اتوبوس بره ورزشگاهی دور که چی؟ ایران و آرژانتین رو ببینه. هربار هزینهها را با دقت برام توضیح میده و تا من شروع میکنم به ادای کف کردن درآوردن میگه این تازه خرج یکیمون بود حالا همین رو ضربدر دو کن و بعد من غش می کنم. یکبار بعد غش بهش گفتم خب تو نمیرفتی؟ میگذاشتی همسرت تنها بره یا با کسی که فوتبال دوست داشته باشه و این نزدیک سه هزاردلار هزینه خودت را یک کار بهتر باهاش می کردی یا هیچ کاری نمیکردی و اینهمه مقروضتر هم نمیشدی به شرکت نزول خور ویزا، پشتیبان جام جهانی. با تعجب نگاهم کرد. گفت تنها بره؟ یعنی مرد متاهل تنها بره سفر. منم تنها بمونم اینجا؟مطمئنم اگر به دوقلوهای بهم چسبیده همچین پیشنهادی میدادم انقدر متعجب نمیشدند که ناریناسلاویچونیا شد. هیچوقت نفهمیدم حق با ناریناسلاویچونیا هاست یا با من؟ با آدمهایی که باور دارند همسرها تا وقتی باهمدیگر زندگی میکنند بدون هم مسافرت، بار، مهمانی و .. جایی نمیروند و حتی اگر دوست هم نداشته باشند باز باهم میروند و آنجا دهن هم را صاف میکنند، یا من که اصرار دارم به راه شیری راه شیری فضا دادن و گرفتن و تعجب میکنم کسی اینهمه راه را با این همه غر میرود که بازی دو تیمی را ببیند که هیچکدامشان را دوست ندارد و اصلا خود بازی را هم دوست ندارد. لابد هردو ما درستیم، او موقع جدایی خواهد گفت همه تلاشم را کردم تنهایش نگذاشتم، بخاطرش فوتبال هم دیدم ولی خب نشد و امثال من میگوین به استقلاش احترام گذاشتم، کمکش کردم فضای خودش را داشته باشد، تنها سفر برود، حس نکند وبال گردن هم هستیم ولی خب نشد. تفاوت ما دوتا به کنار ولی از یک جایی به بعد کم آوردم و گفتم ناریناسلاویچونیا سیلیویانوویچ کافیست. دیگر غر نزن . برو و سعی کن لذت ببری. از طرف من یک تیشرت آرژانتین هم برای خودت بخر و خوب مسی را تشویق کن و هرگلی هم که به ایران زد هیچ به من فکر نکن. شانه بالا انداخت گفت وات-اور آ’ل ترای
دو. سه شنبه ناریناسلاویچونیا بهم گفت در بازی آرژانتین هم دروازه بانتون شماره دوازده است؟ گفتم نمیدونم من انقدر حرفهای نیستم بفهمم از کجا میشه فهمید ترکیب تیم چه خواهد بود همونروز هرکی بایسته تو دروازه من میفهمم شماره دوازده کدومشونه؟ گفت همین که تو بازی اول بود، اقیقی .البته چه اقیقی باشه و چه نباشه من می خوام تیشرت بازیکن شماره دوازده شما را بخرم. تو میدونی از کجا جرسی تیم ملی شما را بخرم؟ گفتم نمیدونم دوشنبه رفتم بار بازی ببینم چند نفر لباس تیم ملی تنشون بود ولی فکر کنم آنلاین خریده بودند. گفت آنلاین نمیرسه فردا دارم میرم برام میپرسی؟ البته اینجا نبود حالا برزیل رسیدم میخرم. چه عجیب ناریناسلاویچونیا نه تنها از فاز غر بیرون زده بود بلکه هیجان سفر هم داشت. قبل اینکه براش بگردم نگاه کردم که مطمٔن بشم شماره بازیکن را اشتباه نمیکند و دیدم راست میگه شماره پیراهن حقیقی دوازده است. ایمیل زدم که براش پرس جوکنم از کجا شماره دوازده سایز مدیوم بخره.بهش گفتم اگر پیدا کردیم حتما یک عکس از خودت با پیرهن حقیقی و همسرت با پیرهن مسی بگیر بفرست من نشون دوستام بدم. گفت باشه حتما. آیدا دوباره این اقیقی رو تلفظ کن. گفتم حَ قی قی. حقیقی. چند دقیقه تمرین کرد تا خیلی موفق گفت حقیقی. وقتی میگفت حقیقی چشمانش برق میزد. یکبار هم در آیفونش گفت حقیقی و صدای خودش را ضبط کرد که اگر یادش رفت مراجعه کند. استعدادش خیلی خوب بود ولی خب دوسال است به من میگوید ادیانی. ح من فدای سرش، پیراهن را برایش پیدا کنم دیگر ناریناسلاویچونیا سیلیویانوویچ آماده بازی خواهد بود فقط کاش رحمان احمدی دروازه بان نباشد، این زن کشش دوتا ح در یک دروازه را ندارد.