Shared posts

05 Nov 20:19

زندگی ما بسیار بهتر و زیباتر می‌شد اگر در مدارس و دانشگاه‌ها این مهارت‌ها را به صورت اصولی به ما می‌آموختند

by علیرضا مجیدی

زندگی ما بسیار بهتر و زیباتر می‌شد اگر در مدارس و دانشگاه‌های این مهارت‌ها را به‌صورت اصولی به ما می‌آموختند

مدرسه، معلم‌ها و کتاب‌های درسی، تأثیری انکارنشدنی روی آینده یک فرد یا جامعه دارند. اگر نیک بنگرید و اندیشه کنید، شاید با من موافق باشید که حتی تک‌جملات آموزگاران در سنین کودکی، می‌توانند آینده شغلی یا جهان‌بینی آینده دانش‌آموزان را تغییر بدهند.

دبستان‌های جای بهتری می‌شدند، اگر این‌همه اصرار برای تزریق معلومات، عقاید و باورهای «مسلم» به ذهن‌های ما در آن‌ها صورت نمی‌گرفت و به‌جای آن روی چیزهایی مثل روش تحقیق، پرسشگری، شیوه درست تعقل و استدلال تأکید می‌شد.

سایت لایف‌هکر فهرست جالبی از ۱۰ مهارتی را گردآورده استکه اگر ما در همان سنین کودکی و نوجوانی، به‌جای آن‌همه درس‌های خسته‌کننده، یا لااقل در کنار آن‌ها می‌آموختیم، زندگی موفق‌تری می‌داشتیم.

8-17-2014 11-06-09 AM

۱- آموزش علوم کامپیوتر

بسیاری از ادارات دولتی در حال حاضر کلاس‌های ICDL برای کارمندان خود می‌گذارند، اما این کلاس‌های خسته‌کننده و غیرکاربردی واقعاً نمی‌توانند به نیازهای پایه هنرآموزان پاسخ بدهند.

کاش جای این کتاب‌های خسته‌کننده، درس‌های کاربردی‌تری با مثال‌های ملموس تنظیم می‌شدند و کاربران به‌صورت ساده یاد می‌گرفتند که چطور مثلاً ویندوز نصب کنند، فضای هارد را مدیریت کنند، از آنتی‌ویروس و فایروال استفاده کنند، دانلود کنند و چطور به‌صورت ایمن و هدفمند وب‌گردی کنند یا حتی وبلاگ بنویسند!

۲- آموزش روش‌های تندخوانی

متأسفانه در حال حاضر هیچ برنامه‌ای برای معرفی رمان‌های کلاسیک به دانش‌آموزان وجود ندارد، شاید این رمان‌ها تهدیدی برای ذهن‌های نوجوان‌ها تلقی می‌شوند!

تصور می‌کنید که جامعه تحصیل‌کرده‌ای داریم؟ یک رمان ادبی به دست گروهی از همین تحصیل‌کرده‌ها با مدارک درخشان بدهید و از آن‌ها بخواهید یک صفحه را از روی بخوانند، از همان حالت قرائت آن‌ها درمی‌یابید که چقدر در درک مطلب و ادای صحیح کلمات و اصطلاحات ضعیف هستند.

مشکل عمده دیگر ما این است که با روش‌های تندخوانی علمی آشنا نیستیم و شمار اندکی از ما هم که تندخوان هستند، این مهارت را با آزمون‌وخطا و تجربه و به‌حکم نیاز، آموخته‌اند.

8-17-2014 11-15-11 AM

۳- روش‌های مدیریت وقت

اوه! سفارشی می‌دهید و قرار ملاقاتی می‌گذارید و توقع دارید که طرفتان، درست سروقت کار را تحویل بدهد و یا سر قرار بیاید. متأسفانه در جامعه ایران، وقت و قول هیچ احترامی ندارند.

موضوع، در بسیاری اوقات عدم تعهد یا بی‌احترامی طرف شما نیست، بلکه این واقعیت است که آن‌ها واقعاً در مدیریت وقت ناتوان هستند.

بسیاری از ماها نمی‌دانیم که چطور کارها مهم و جانبی و تفریحات خود را زمان‌بندی کنیم، چطور یک پروژه بزرگ را به پاره‌های کوچک تقسیم کنیم و هر پاره را مطابق زمان‌بندی روزانه مشخصی انجام بدهیم.

درست به همین خاطر است که یک پروژه یک‌ماهه در ایران، گاهی شش ماه یا یک سال طول می‌کشد!

8-17-2014 11-15-26 AM

۴- روش مطالعه

خوشبختانه به خاطر کنکور و آزمون‌های بزرگ دیگری که مجبور هستیم در آن‌ها شرکت کنیم، برخی از مؤسسات آموزشی، مدتی است که روش‌های مطالعه را به‌صورت علمی آموزش می‌دهند.

این البته کافی نیست و لازم است به‌صورت مداوم‌تری روش‌های مطالعه، تقویت حافظه و مرور درس‌ها به ما آموزش داده شود.

8-17-2014 11-15-43 AM

۵- روش‌های مدیریت مالی

بسیاری از ماها این بهانه را دارند که اصولاً حقوق ماهانه آن‌قدر نیست که بخواهیم به دنبال مدیریت کردنش هم باشیم، اما خب بعد از گذشت سال‌ها و آزمون‌وخطاهای مکرر، بر باد دادن مبالغ هنگفت برای خریدهای بیخود، سرمایه‌گذاری‌های اشتباه و از دست دادن فرصت‌های طلایی، ما تازه می‌فهمیم که چه اشتباهاتی کرده‌ایم.

۶- روش‌های بقا

فکر می‌کنید که اگر همین‌الان در شهر بزرگی که در آن زنده هستید، زلزله بیاید یا در صحرا یا کوهی رها شوید، چقدر شانس بقا دارید. در خانه چند نفر ما آب و غذا برای چند روز ذخیره‌شده است، چند درصد ما جهت‌یابی علمی را بلد هستیم؟

۷- مهارت‌های مذاکره

ایرانی‌ها فکر می‌کنند که مهارت چانه‌زنی یا اگر بخواهم عوامانه صحبت کنم فریب و مخ‌زنی را خیلی خوب بلد هستند. اما در عمل وقتی پای صحبت‌های دو طرف یک معامله بنشینید، می‌بینید که این مهارت به‌صورت علمی در ما وجود ندارد.

مثلاً تصور کنید که کارمند یک دستگاه دولتی یا نماینده یک صنف هستید و برای بهتر کردن شرایط کاری‌تان مجبور هستید روی رئیس خود، تأثیر بگذارید.

بسیاری از موارد تنها کاری که از عهده از خیلی‌ها برمی‌آید، تملق و چاپلوسی یا در مقابل آن خشم و شکوه و شکایت پی‌درپی است، درصورتی‌که راه‌های بهتری برای تأثیرگذاری و نرم کردن دل مافوق‌ها وجود دارد.

برای مثال شما می‌توانید خیلی ساده، کاری کنید که رئیس (اگر خوش‌نیت باشد و بخواهد!) خود را در شرایط دشوار کاری خود شما تصور کند، شما می‌توانید در حین مذاکره موفقیت‌ها و شایستگی‌ها را که در عین داشتن مشکلات فراوان کسب کرده‌اید به رخ بکشید و برای خود احترام بخرید، شما می‌توانید به‌جای فریب، تملق یا سعی در فروختن دیگران، با هم‌داستان کردن دیگران با خود برای خود احترام بخرید ….

۸- روش‌های دفاع شخصی

کمتر کسی است که از آموختن روش‌های دفاع شخصی بی‌نیاز باشد، یک پزشک، پرستار در بیمارستان، یک هر رهگذری که این روزها در خیابان‌های شهرهای بزرگ تردد می‌کند، باید لااقل به‌صورت اندک هم شده، دفاع شخصی بداند.

دانستن این روش‌ها، بر میزان اعتمادبه‌نفس شما می‌افزاید و حتی گاهی می‌تواند جان شما را نجات بدهد.

۹- بهداشت روانی

آموزش روش‌های «نه» گفتن، مقابله با شکست‌های بزرگ در زندگی، استرس و افسردگی و خشم، بسیار ضروری هستند.

جامعه ما واقعاً به خاطر نبود چنین آموزش‌هایی زیان فراوان دیده است، ما یاد نگرفته‌ایم که چطور در هنگام خشم، می‌توان خونسردی را بازیافت، یاد نگرفته‌ایم که چطور می‌توانیم به‌جای پناه بردن به مخدرها، غم خود را تسکین بدهیم و چطور در مقابل درخواست‌های بی‌جای دیگران محکم بایستیم و «نه» بگوییم.

8-17-2014 11-16-08 AM

۱۰- روش‌های شغل‌یابی و شرکت در مصاحبه‌های شغلی

برای موفقیت در آزمون‌های شغلی (البته اگر کاذب نباشند و قبل از شرکت در آن‌ها، عملاً انتخاب صورت نگرفته باشد!) باید مهارت‌هایی داشته باشید، از ارائه یک رزومه خوب گرفته تا شیوه در بر کردن لباس رسمی مناسب، زبان بدن، نشستن، دست دادن و صحبت کردن.


می‌توان موارد دیگری را بر این فهرست ۱۰ تایی افزود، اما اگر خوب نگاه کنید، می‌بینید که بسیاری از ماها شاید دو سه دهه از زندگی را صرف آموختن تجربی همین مهارت‌ها کرده‌ایم، درصورتی‌که می‌توانستیم همین مهارت‌ها را به‌صورت مدون‌تری در زمان کوتاه‌تری در مدارش بیاموزیم و به کار بگیریم.

فراتر از این‌ها، حتی در آموزش دروس رسمی در مدارس، هم عنصر گم‌شده، ایجاد خرد یا فرزانگی wisdom است.

مغز ما، فقط یک انبار یا هارد دیسک برای ذخیره اطلاعات نیست، ما باید بتوانیم به‌صورت مرتب بین چیزها و رویدادها ارتباط برقرار کنیم، بپرسیم، تعمیم دهیم، مسلمات را زیر سؤال ببریم، چاره‌جویی کنیم.

در همین راستاست که می‌شود کلاس‌های خسته‌کننده ادبیات داشت، بدون اینکه کوچک‌ترین شعله‌ای را برای نویسنده شدن، شاعرانگی و قریحه خوش را در مغز دانش‌آموزان برافروخت. می‌توان از ده‌ها منظومه و کتاب شعر و رمان در قسمت تاریخ ادبیات نام برد، بدون اینکه جلسات همخوانی کتاب‌ها را داشت!

درست به همین خاطر است که شما درصورتی‌که یک پدر یا مادر هستید، باید از همین حالا به فکر آموزش‌های مکمل تأثیرگذار برای فرزندان خود باشید.



فید یک پزشک محل مناسبی برای تبلیغات شما: محل تبلیغات متنی و بنری شما

برای سفارش تبلیغ تماس بگیرید

29 Oct 19:57

مهرت را می گذارم کنار و می زنم لت و پارت می کنم!!!!!!

by خانم اردیبهشتی

سلام

جمعه با فامیل رفته بودیم پارک پرندگان که جای دوستان خالی. در مسیر رفت یک خانواده داشتند به سمت ما می آمدند. صدای بلند صبحت های زن و شوهری که جلوی ما بودند نیاز به دقت خاصی نبود که توجه همه را به این مکالمه جلب کنه. مرد با خشم و صدای بلند گفت: مهریه ات را می گذارم کنار و این قدر می زنمت که لت و پار بشی!

حالم بد شد! خیلی بد شد! این دیدگاه را که نسبت به زن به عنوان یک کالا که مهرش را دادی پس صاحب اختیار اون هستی، شاید خیلی مردان داشته باشند.

حالا یک عده مثل این آقا این باور را به زبان میارند و سخت باور دارند که پول زنشون را دادند و صاحب اون هستند و هر رفتاری که دوست دارند و صلاح می دونند می تونند باهاش داشته باشند. دقیق مثل کالایی که خریداری شده و این کالا صاحب عقل و احساس و نظر نیست.

یک عده هم که این باور را در لایه های زیرین منطقشون پنهان کردند و بدون بیان آشکار این باور، عقیده دارند که بهتر از زن می فهمند، بهتر از اون عمل می کنند، بهتر از اون صلاحش را می دونند. صاحب اختیار اون ها هستند و اون ها باید به زن بگند چه بکنند و چه نکنند.

این افراد کسانی هستند که عمیقا باور دارند زنان موجوداتی کمتر و کهتر از اون ها هستند. مغزشون، منطقشون، توانایی هاشون و... کمتر از مردان است و برای ادامه زندگی نیاز به سرپرستی مردان دارند.

این نگاه کالایی به زن است که باعث بهره برداری ها و سواستفاده های جنـ.سی از زنان، به غنیمت بردن زنان در جنگ ها، کنیزی و آمیز.ش بدون اختیار و کمتر بودن دیه و حق سرپرستی و ... می شود.

 

و من با اندوه می اندیشم چه راه طولانی در پیش است که نگاه برابر و انسانی به زن بشود...

27 Oct 07:52

افشین صالحی

by kafiketab


  1. گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد با یکی مهربان باشی، دوستش بداری و برایش چای بریزی.
    گاهی وقت‌ها، دلت می‌خواهد یکی را صدا کنی، بگویی سلام، می آیی قدم بزنیم؟!
    گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد یکی را ببینی، شب بروی خانه بنشینی، فکر کنی و کمی برایش بنویسی.
    گاهی وقت‌ها، آدم چه چیزهایِ ساده‌ای را ندارد!

    افشین صالحی

11 Oct 19:31

حمایتهای زنان بی ادعا

by baryeto2
دختری که عموما ناخنم را درست میکند باهام دوست شده.دوست یعنی در حدی که ادم میتواند با ناخن کارش دوست بشود.( نه.ناخن مصنوعی ندارم.گاهگاهی دیزاین میکنم ناخنم را.بخصوص وقتی فشار کارم زیاد است و بر میگردم به عادت قدیمی کندن ناخنهایم) برای من تعریف میکند که الان پشیمان است که درس نخوانده چون پدرش کارمند بانک بوده و میتوانسته کارمند بانک بشود و من دلداریش میدهم که مهم نیست و الان کارش بهتر ازکارمندی بانک است...خلاصه...این هفته فهمیدم که با دختر صاحب آرایشگاه فامیل است. گفت با  مریم جون فامیلیم..گفتم : چه بامزه دختر خاله اید. گفت: نه فامیل بودیم.

- اها. پس یکی طلاق گرفته. الان دیگه خیلی عادیه که مردم این هفته با هم فامیلند و هفته بعد نه.

- من طلاق گرفتم.

- یعنی مریم...؟

- دختر خاله نامزد سابقمه. من رو اورد سر کار بعد هم که جدا شدم گفت  بمون منم موندم و الان سه ساله که اینجام. مادر شوهر سابقم ناراحته.اما مریم محلش نمیده.

راستش این مکالمه به خودی خود اهمیتی ندارد.خیلی ساده دو تا زن دارند با هم راجع به مسائل خانوادگی و طلاق و این ها صحبت میکنند.اما راستش من بد جوری توی فکر رفتم.اول که خوب افرین به مریم. اما خیلی افرین به مریم.اینکه یک زن معمولی بدون هیچ ادعایی بتواند مساله کار را از مساله خانواده جدا کند خیلی است.چند نفر از شماها بعد از جدایی دور و بریهایتان مثل برادر یا پسر خاله یا... رابطه دوستانه ی پر قربان صده را که داشته اید با طرف حفظ کرده اید؟ حالا رابطه را حفظ کردنهیچی...چند تایتان طرف را به لجن نکشیده اید؟ پشت سرش حرف نزده اید؟ ابراز خوشحالی نکرده اید از اینکه این دندان لق کنده شده از خانواده تان؟ عجیب است که یکعالمه از ما ادعا یمان به عرش میرسد.اما توی این چیز های معمولی از این زنهای معمولی!! کم میاوریم.از این زنهایی که دغدغه شان مو و ناخن و ....است.فکر کردم چقدر من برای این زن که فارغ از رابطه ی فامیلی میتواند رابطه کاریش را با این یکی حفظ کند احترام قائلم.اینجور وقتهاست که آدم از خودش خجالت میکشد. می نشینیم ای کامپیوتر مان و در جهان مجازی راجع به این حرفمی نزیم که چرا زنها این کار را نیم کنند و آن کار را نمی کنند و حق انتخاب باید داشته باشند زنها و چی و چی ...بعد فورا تا برادر یا پسر عموی خودمان جدا میشود گند میزنیم به هیکل اکس پارتنر طرف و سعی میکنیم ثابت کنیم که طرف یک ایرادی داشته که فامیل ما ازش جدا شده. ..خلاصه اینجوری. فعلا.

05 Sep 18:56

شما هم به این دورهمی دعوتید

by zitana

می‌خواهم به جای نوشتن یادداشتی طولانی در این وبلاگ، برای شما تک‌تکِ جمله‌هایم را بخوانم. شما یادداشتی طولانی را با صدای خودِ خودم بشنوید.

می‌خواهم یک تکه از کتابی را که دلم می‌خواست از نزدیک در گوش بعضی‌هایتان از شیراز و مشهد و تبریز بخوانم، توی ضبط صوتی که از بازار دانلود کرده‌ام بخوانم.

اصلن بیش‌تر از این‌ها، می‌خواهم باهم یک رادیو راه بیندازیم. رادیویی که در آن شما هم برای من و بقیه یکی دو صفحه کتاب بخوانید. جاهای دوست‌داشتنی‌ای را  که زیرشان را در کتاب‌ها خط می‌کشیدیم، تبدیل به صداهای ماندگار کنیم که تنها صداست که می‌ماند. دوست دارم به صدای خواندن هم گوشدهیم و ترغیب شویم براید داشتن کتابی که نمی‌شناختیمش.

فیدیبو قول راه‌اندازی این رادیو را بهمان داده. رادیویی که در آن، صدای همه‌ی آدم‌هایی که مثل من عشق کتاب خواندن برای دیگران را دارند، ضبط می‌شود و همگی دور هم، به صداها و داستان‌ها گوش می‌دهیم.

می‌پرسید فیدیبو کجاست؟ مثلن خودم را لوس می‌کنم و جواب می‌دهم؛ هرکی که فیدیبو رو به عمرش ندیده، از زندگیش چی فهمیده!؟

پاسخی بهتر از این؟

 

بعدش این‌که در آینده‌ای نزدیک، در اینستاگرام سیاه‌سرفه معرفی تصویری کتاب‌ها را هم می‌گذارم. تا بیش از پیش باهم دوست شویم.

03 Sep 20:24

I'm so going to do this to my children

03 Sep 07:21

بنکسلی و طرحی با معنا که نمایانگر یکپارچه شدن و اعتیاد ما با گوشی‌های موبایل است

by علیرضا مجیدی

بنکسی Banksy نام مستعار هنرمند گرافیتی، فعال و منتقد سیاسی، کارگردان و نقاش بریتانیایی است.

هنر خیابانی او طعنه‌آمیز و هجویه‌هایش خرابکارانه است. هنر او آمیزه‌ای از طنز سیاه و گرافیتی است. آثار هنری او با محتوای سیاسی و اجتماعی در خیابان‌ها، دیوارها، و پل‌ها در شهرهای مختلف دنیا به تصویر درآمده است.

بنکسلی در یکی از تازه‌ترین کارها، طراحی بامعنایی خلق کرده است:

9-3-2014 8-19-34 AM

برداشت‌های مختلفی می‌توان از این طرح داشت:

۱- ترکیب رگ‌های گوشی‌های موبایل با عروق شخص در این طرح، نمایانگر یکپارچه شدن او با گوشی موبایلش است.

مدتهاست که گوشی‌های موبایل به صورت خاص و فناوری به صورت عام، تبدیل به افزونه‌ای برای ما انسان‌ها شده‌اند. گوشی‌های موبایل و تبلت‌ها در کمتر زمانی از شبانه‌روز از دستان ما خارج می‌شوند و خیلی وقت‌ها آخرین نگاه‌های ما در شب‌هنگام، یا اولین نگاه ما بعد از برخاستن از خواب، به صفحات نمایش این گجت‌هاست.

در زاویه دید گسترده‌تر، دیگر «ما»یی بدون شخصیت مجازی ما وجود ندارد. دیگر من و شما به صورت ترکیبی همیشگی از کار و شخصیت و اعمال روتین خودمان و کاربری‌های آنلاین خودذمان تعریف شده‌ایم.

دوستان و نزدیکان ما هم هم‌اینک آمیزه‌ای از دوستان آفلاین و آنلاین ما هستند.

ما این هاله مجازی را با به دست گرفتن گجت‌هایمان همیشه همراه خود به این سو و آن سو می‌بریم.


۲- اما از زاویه دید دیگری هم می‌شود به این طرح نگاه کرد، عروق گوشی ما را به یاد پاهای یک هشت‌پا می‌اندازند که پیرامون دست شخص، چنبره زده‌‌اند.

از دید یک پزشک عروق این گوشی، یادآور عروق یک توده بدخیم غیرقابل مداوا هستند.

به گمانم در این طرح، بنکسلی بیشتر از اینکه زاویه دید نخست، مد نظرش باشد، فضایی تیره‌تر مورد نظرش بوده است. به عبارتی پیوند غیر قابل گسست بین آدم و فناوری، از دید بنکسلی، دیگر بیش از حد بدخیم و غیرعادی شده است.

از این زاویه دید ما یاد صحنه‌هایی می‌افتیم که این روزها به کرات در خانواده‌ها و دوستانمان شاهد هستیم:

- سکوت اعضای خانواده در حین نهار و شام و نگاه خیره جوان‌ها به گوشی‌هایشان در این زمان، جای قیل و قال سابق را گرفته است.

- به جای کتاب‌خوانی‌های آخر شب، مرور اخبار و اپلیکیشن‌های پیام‌رسانی و شبکه‌های اجتماعی، در آخر شب مرسوم شده است.

- به جای فعالیت‌های ورزشی مفرحی مثل پینگ پنگ با اعضای خانواده، گیم‌های الکترونیک مرسوم شده است.



فید یک پزشک محل مناسبی برای تبلیغات شما: محل تبلیغات متنی و بنری شما

برای سفارش تبلیغ تماس بگیرید

03 Sep 07:19

نام تو

by نیما

بی هیچ نام می آیی
اما تمام نام های جهان با توست
وقت غروب نامت دلتنگی ست
وقتی شبانه چون روحی عریان می آیی
نام تو وسوسه است
زیر درخت سیب
نامت حوا ست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر می زند،
می گریزی
نام گریزناکت رویاست.

"حسین منزوی"


03 Sep 07:11

It's human nature

03 Sep 07:10

سِلِب‌گیت: اخبار و درس‌هایی از جریان درز عکس‌های ستارگان مشهور آمریکایی

by علیرضا مجیدی

بسیاری از سایت‌ها و وبلاگ‌های ایرانی به خاطر رعایت ملاحظاتی از بررسی ابعاد مختلف جنجال اخیر در مورد هک شدن آی‌کلاد تعدادی از ستارگان مشهور آمریکایی که در صدر آنها هنرپیشه برنده جایزه اسکار -جنیفر لارنس- قرار دارد، خودداری کرده‌اند. به دنبال این امر، تعداد زیادی از عکس‌های خصوصی این ستاره‌ها، در فضای اینترنت منتشر شده است و نام جالب سلب‌گیت Celebgate بر داستان نهاده شده است.

اما ما در «یک پزشک» فکر می‌کنیم که این مطلب می‌تواند حاوی درس‌ها و نکاتی برای همه کاربران باشد و اتفاقا رسالت رسانه‌ای حکم می‌کند که به کاربران ایرانی هشدارهای لازم را بدهیم.

در پی این امر و حتی وارد شدن FBI در تحقیقات، همان طور که انتظار می‌رفت، اپل رویکردی محافظه‌کارانه را در پیش گرفت.

اپل در بیانیه‌ای اعلام کرد که بعد از اطلاع از قضیه، مهندسانش به سرعت مشغول تحقیق شدند. اپل تأکید کرد که امنیت و حریم خصوصی کاربرانش، برای این شرکت اهمیت بسیار زیادی دارد. مهندسان این شرکت بعد از ۴۰ ساعت تحقیق متوجه شدند که سرویس‌های آی‌کلاد یا Find My iPhone هک نشده‌اند، بلکه صرفا اکانت‌های قربانی‌ها مورد حمله قرار گرفته‌اند.

به عبارت دیگر هکر یا هکرها با آزمون و خطا و حدس، توانسته‌اند، نام و نام کاربری یا پاسخ به سؤالات امنیتی را پیدا کنند و وارد اکانت‌های قربانی‌ها شوند.

به گمانم، ادعای اپل شفاف و صادقانه نیست:

در رمزنگاری، حمله جستجوی فراگیر brute-force attack یا حمله جستجوی فراگیر فضای کلید exhaustive key search attack حمله‌ای است که در آن تمام حالات ممکن تا رسیدن به جواب بررسی می‌شود.

برای هر الگوی رمزنگاری می‌توان زمان لازم برای آزمودن کلیه حالات ممکن برای کلید را محاسبه نمود و معمولاً الگوهای رمزنگاری آنچنان طراحی می‌شوند که آزمودن تمامی حالات ممکن در یک زمان قابل قبول غیر ممکن و یا غیر مؤثر باشد. به طور معمول نرم‌افزارها پس از چند بار وارد کردن گذرواژه نادرست حساب کاربر را مسدود نموده و یا در فرآیند اعتبارسنجی تأخیر زمانی ایجاد می‌کنند تا از آزمودن دیگر حالات جلوگیری شود.

تجربه شخصی ما نشان می‌دهد که هنگام کار با آی‌دیوایس‌ها، بعد از چند بار درج اشتباه پسورد حساب‌های آی‌تونز، جلوی وارد کردن مجدد پسوردها گرفته می‌شود، پس باید مشکل چیزی فراتر از اینها باشد و برخلاف ادعای محافظه‌کارانه اپل قضیه چیزی فراتر از «حملات هدفدار روی نام‌های کاربری، پسورد و سؤالات امنیتی» بوده است.

9-3-2014 9-32-53 AM

در همین راستا در سایت Github یک اسکریپت پیدا شده است که به هکرها از طریق یک رخنه امنیتی در Find My iPhone امکان حمله جستجوی فراگیر را می‌داده است.


از سوی دیگر سایت Wired خبر جالب‌تری منتشر کرده است، این سایت ادعا کرده است که اصولا مقامات قانونی آمریکا مجهز به ابزاری برای دانلود بک‌آپ‌های حساب‌های آی‌کلاد مجرمین هستند و هکرها موفق شده‌اند از همین ابزار استفاده کنند.

یکی از این ابزارها نرم‌افزاری به نام شکننده رمز گوشی Elcomsoft یا به اختصار EPPB است. این ابزار محبوبیت زیادی در بین مقامات قضایی و امنیتی دارد، اما در عین حال به دست آدم‌های دیگر هم افتاده است.

این ابزار، اجازه‌نامه ورود یا authentication token را از پی‌سی یا مک سینک شده با آی‌دیوایس می‌دزدد.

جالب است بدانید که این ابزار اصلا چیز تازه‌ای نیست و سال‌هاست که وجود دارد.

9-3-2014 9-28-29 AM


حالا سؤالی که پیش می‌آید این است که آیا نگرانی ما از هک شدن فضاهای ابری به صورت عام و آی‌کلاد به صورت خاص، باید باعث شود که کار کردن با آنها را کنار بگذاریم.

من و شما ممکن است اطلاعات محرمانه خاصی نداشته باشیم، اما کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند.

هر کسی که عکس یا سندی را در در هارد دیسک یا حافظه گوشی خود ذخیره کرده باشد و بعد آنها را از دست داده باشد، می‌داند که فضاهای ابری، از این مشکل جلوگیری می‌کنند.

قدم اول امنیتی همه ما باید این باشد که پسوردهای قوی‌ای انتخاب کنیم. این پسوردها بهتر است که آمیزه‌ای از حروف، علایم و اعداد باشند. این پسوردها نباید چیزهای مثل تاریخ تولد یا شماره پلاک یا گوشی موبایل باشند. این پسوردها اصولا نباید قابل حدس زدن باشند.

از سوی دیگر قویا به شما توصیه می‌کنم که برای ورود به کلیه حساب‌‌های کاربری‌تان از سیستم احراز هویت دومرحله‌ای استفاده کنید.

در شیوه معمول برای ورود به مثلا جی‌میل، شما باید نام کاربری و پسورد خود را وارد کنید، اما در سیستم در مرحله‌ای بعد از ورود نام کاربری و پسورد، کدی برای شما پیامک می‌شود و تنها بعد از وارد کردن این کد است که می‌توانید وارد حساب جی‌میل بشوید.

از آنجا که یک هکر حتی با دانستن نام کاربری و پسورد شما، به خاطر در دست نداشتن گوشی شما، نمی‌تواند به این کد دسترسی داشته باشد، از ورود به حساب شما، بازمی‌ماند.

9-3-2014 9-31-40 AM


اما جالب است بدانید که علاوه بر عکس‌های خصوصی و نامناسبی که از ستارگان آمریکایی در فضای اینترنت منتشر شده است، در این قضیه سلب‌گیت، اطلاعات دیگر هم درز کرده است که اندکی داستان را بامزه می‌کند!

مثلا مشخص شده که یکی از این ستاره‌ها حداکثر امتیازی که در بازی Flappy Bird کسب کرده، تنها ۶ بوده است! حتی مشخص شده که دیگر چه کتاب الکترونیکی می‌خوانده و چند صفحه از کتاب باقی مانده بود.

9-3-2014 9-28-00 AM


در پایان باید بگویم این جنجال، حاوی درس‌هایی برای کاربران آماتور و عادی ایرانی هم هست:

۱- در هنگام کار در شبکه‌های اجتماعی و اپلیکیشن‌های پیام‌رسانی چنان رفتار کنید که انگار در برابر توده‌ای از مردم هستید. همیشه امکان ردیابی شما وجود دارد.

در اینترنت هیچ چیزی خصوصی‌ای وجود ندارد و هر سرویسی قابل هک شدن است.

۲- هیچ سند و اطلاعات مهمی را در فضای اینترنت آپلود نکنید! برای داشتن یک بک‌آپ از اطلاعات حساس خود بهتر است به هارد دیسک‌های غیرمتبط به اینترنت تکیه کنید و اطلاعات خود را با استفاده از نرم‌افزارهای معتبر، رمزنگاری کنید.

۳- تصاویر خجالت‌آور از خود تهیه نکنید! روی رفتار کودکان و نوجوانان نظارت داشته باشید و دقت کنید که آنها مورد سوء استفاده قرار نگیرند.

9-3-2014 9-35-03 AM

۴- اپلیکیشن‌های پیام‌رسانی از نظر امنیتی، بسیار ضعیف هستند، به آنها اعتماد نکنید. حتی آن دسته‌ای که مشکل امنیتی کمتری دارند، باز هم در صورت تمایل پیشبینی‌نشده مخاطب شما، برایتان دردسر درست کنند: گرفتن یک اسکرین‌شات از حرف‌ها و عکس‌های شما توسط مخاطب شما که کاری ندارد!

۵- همان طور که اشاره کردم، از سیستم تأیید دومرحله‌ای استفاده کنید.

۶- دوست و همراه قابل اعتماد فعلی شما، می‌تواند فردا تبدیل به یک مزاحم و باجگیر شود!

9-3-2014 9-34-55 AM

۷- در صورتی که سرویس‌های ابری مثلا آی‌کلاد برای بک‌آپ گرفتن از عکس‌هایتان استفاده می‌کنید، به یاد داشته باشید که حذف کردن عکس‌ها از گوشی و Camera Roll لزوما باعث حذف کامل عکس نمی‌شود.

۸- یک مطلب قدیمی اما مهم: گوشی‌های خود را برای تعمیر به دست هر کسی ندهید، اطلاعات روی مموری کارت‌ها قابل بازیابی هستند. در مورد هارد دیسک‌ها هم وضعیت مشابهی حکم‌فرماست، ترفندها و نرم‌افزارهایی برای غیرقابل بازیابی کردن اطلاعات روی حافظه وجود دارند، اما شاید بهتر باشد اگر آدم بی حوصله‌ای هستید کلا هنگام فروش سیستم‌های قدیمی خود، هاردهای خود را نفروشید و کنار بگذارید!



فید یک پزشک محل مناسبی برای تبلیغات شما: محل تبلیغات متنی و بنری شما

برای سفارش تبلیغ تماس بگیرید

03 Sep 06:45

فکر می‌کنید که اگر یک ظرف نیتروژن مایع روی خود بریزید، چه خواهد شد؟ چالش آب یخ، این بار با نیتروژن مایع انجام شد!

by علیرضا مجیدی

یکی دو هفته اخیر، فضای وب پر شده بود از ویدئوهای چالش آب یخ، اما این بار یک تحصیل‌کرده رشته شیمی به نام محمد قریشی، کار جالب‌تری انجام داده است:

او یک ظرف نیتروژن مایع روی خود ریخت!

فکر می‌کنید چنین کاری چه تبعاتی در پی داشته باشد؟!

خب، ما در سینما پیش از این صحنه‌های وحشتناکی در مورد این آزمون دیده بودیم، مثلا اگر طاقتش را دارید، این صحنه Jason X را ببینید که در آن سر دختری توسط موجودی شرور، وارد ظرف نیتروژن مایع می‌شود، به کلی منجمد می‌شود و بعد با ضربه‌ای ناگهان از هم می‌پاشد. در فیلم mindhunters هم صحنه دیگری را سراغ داریم!

9-3-2014 10-30-01 AM

در این آزمایش خاص محمد قریشی، نیتروژن مایع را با دمای انجماد منفی ۲۲۰ درجه و دمای جوش منفی ۱۹۶ درجه روی خودش ریخت، اما سرش منجمد نشد و دچار مرگ آنی نشد.

9-3-2014 10-32-21 AM

ویدئوی چالش نیتروژن مایع را ببینید:

اما چرا ریختن مایعی چنین سرد، باعث آسیب و یا دست‌کم آزار شدید این مرد نشد؟

هشدار: از تکرار آزمایش جدا پرهیز کنید.

از نظر علمی، وقتی سطحی به اندازه کافی داغ باشد و مایعی روی آن ریخته شود، لایه‌ای نازک از بخار بین سطح و مایع تشکیل می‌شود، این امر باعث کاهش تماس مایع با سطح و تأخیر در تبخیر آن می‌شود.

وقتی تماس و در نتیجه تبخیر کم شود، طبعا میزان دمای دریافتی از سطح بدن شخص هم کاهش پیدا می‌کند و فرد یخ نمی‌زند!

این پدیده را اصطلاحا اثر لیدن‌فراست Leidenfrost می‌گویند.

در این آزمایش، دمای بدن محمد آن نسبت به دمای نتیورژن آنقدر زیاد بود که باعث ایجاد همان پدیده شد.

همان طور که هشدار دادم، از تکرار آزمایش (به فرض اینکه به نیتروژن مایع دسترسی دارید!) پرهیز کنید، محمد دقیقا می‌دانست که چه می‌کند و حتی اگر در ویدئو دقت کنید می‌بینید که بالافاصله سر و تی‌شرت خود را می‌تکاند.



فید یک پزشک محل مناسبی برای تبلیغات شما: محل تبلیغات متنی و بنری شما

برای سفارش تبلیغ تماس بگیرید

03 Sep 06:41

آیا مردان حقیقتا باهوش تر از زنانند؟!

by خانم اردیبهشتی

سلام

دوست عزیزم، مرضیه برای پست قبل یک کامنت گذاشته بود به این مضمون:

"چند وقت پیش داشتم یه مقاله راجع به مغز زن و مرد میخوندم. نوشته بود چارلز داروین تو کتاب نسل بشر گفته که زنان به علت طبیعتشان از مردان کم هوش ترند. نظر شما چیه خانم اردیبهشتی ؟ تو روانشناسی راجع به توانایی های ذهنی زن چی میگن؟ شنیدم زیگموند فرویدم همین فکرو میکرده و از به دنیا اومدن دخترش زیاد خوشحال نبوده."

 

از مرضیه عزیز خواستم که جوابش را در یک پست دیگه بدهم که این پست جوابی است به کامنت مرضیه.

جواب این کامنت را میشه از چند جنبه داد:

1- باید توجه داشت که علم در گذر زمان دچار تحول و تغییر میشه و هیچ نظریه علمی به منزله وحی منزل نیست و خیلی از نظریه ها بعدها توسط افراد دیگری اصلاح یا رد شده است. این برای مسائل نسبتا ثابت و مشخصی مثل فیزیک و شیمی صدق می کنه چه برسه به مسائل انعطاف پذیر و دائم در حال رشد و تغییری چون روانشناسی و علوم زیستی. درسته که افرادی چون داروین و فروید به پیشرفت علم کمک کردند و هر دو صاحب نظر بودند ولی نظریه اون ها هم در طول زمان دچار تحول و اصلاح شده و انتقادهایی بهش وارده! چون اون ها هم مثل هر بشر دیگه ای احساسات انسانی و کوته نظری های خاص این نژاد را در پرورش نظریه هاشون داشتند. مثلا هیچ گاه آزمایش های بعدی سایر صاحب نظران این نظر فروید که به خاطر رشک آلتی زنان فراخود ضعیف تری نسبت به مردان دارند را ثابت نکرد. در ضمن این که کارن هورنای هم غبطه رحمی را بعدا مطرح کرد که باعث احساس حقارت در مردان میشه. خوب کدوم حقیقتا درسته؟!

2- بشر در طول زمان برای توجیه یک سری از اعمالش دست به بیان استدلال های دینی، احساسی و علمی زده است. مثلا تا همین چند دهه پیش خیلی ها اعتقاد داشتند که مغز سیاه پوست ها رشدنیافته تر از سفیدپوست هاست و بهرهوشی کمتری نسبت به سفیدپوستان دارند. یک سری آزمون های هوش هم از کودکان سفیدپوست و سیاه پوست گرفتند که نشون می داد میانگین بهرهوشی کودکان سفیدپوست از سیاه پوست ها بیشتره و بر اساس همین داده های علمی استدلال کردند که طبیعت سیاه پوست ها چنین است که نیاز به رهبری سفید پوست ها برای ادامه زندگی دارند و برای برده بودن زاده شده اند. تحقیقات بعدی نشان داد که در واقع اشکال از سئوالات این آزمون های هوش بوده که با فرهنگ و جامعه و تربیت سفیدپوستان هنجار و نُرم شده بوده و نه با فرهنگ و آموزش های سیاه پوستان. بعدها که آزمون های هوش برای نژادهای دیگه هنجار شد این باور قدیمی رد شد و هیچ تفاوت معنی داری در بهر هوشی سفیدپوستان با سایر نژادها دیده نشد. این را میشه به تفاوت هایی که برای زنان و مردان بیان میشه و شواهد علمی هم براش عنوان می کنند تعمیم داد. امروزه جایگاه زنان در جوامع توسعه نیافته هم مثل سیاه پوستانه که باور داشتند به خاطر ساختار فیزیکیشون آفریده شده اند که زیر دست سفیدپوستان باشند. امروز هم این باور احمقانه وجود داره که زنان به خاطر تفاوت های ساختاریشون نیاز به حمایت و سرپرستی مردان دارند و این جوری بهشون قبولاندند تا از پرورش توانایی های زنان جلوگیری کنند.

3- شواهد علمی که عده ای برای برتری ذاتی مردان ارائه می کنند چیزهایی از این دست هست که مثلا مغز مردان بزرگتر از زنان است و ... اگر بخواهیم این جور استدلال ها را قبول کنیم باید قبول کنیم که فیل از انسان موجودی باهوش تر و تواناتر و متفکرتره چون مغزش بزرگتر از انسانه!!!!!!!!!! اگه به سیر تاریخی پیشرفت جوامع نگاه کنیم با کم شدن محدودیت هایی که علیه زنان بوده و با دادن امکان تحصیل و کار و ... هر روز شاهد حضور بیشتر زنان در عرصه علم و فناوری و اقتصاد و سیاست و ... هستیم. ما در تاریخ کشورمون ریاضی دان زن معاصر با خوارزمی و بیرونی و ... نداشتیم ولی امروز افتخارآفرین ترین ریاضی دانمون یک زنه! قبلا رییس جمهور و سیاست مدار زن به ندرت بود الان رییس جمهور بسیاری از کشورهایی که روند پیشرفت خوبی هم دارند زن هست. قبلا جراح، فیزیکدان و جهانگرد و ... زن نبود الان به وفور در سطح جهان وجود داره و ... اگه قبول داشته باشیم که ناتوانی زن فیزیولوژیکیه چه طور میشه این اتفاقات و تحولات را توجیه کرد؟! در فیزیولوژی زنان تغییری ایجاد شده یا محیط بازتر و پذیراتر شده؟! همین شواهد تاریخی نشون میده عدم پیشرفت زنان به خاطر محیط های بسته و بازدارنده بوده که مانع از رشد و پرورش توانایی های زنان بوده و نه عدم توانایی های ذاتی زنان.

 

مرضیه جان امیدوارم تونسته باشم جواب شما و دوستانی که این سوالات را داشتند را داده باشم. حقیقت اینه ما بشر هستیم. یک جز از کل و هنوز هیچ کدوم از ما این قدر آگاهی پیدا نکرده که بتونه به این کل اشراف داشته باشه و بتونه نظری بده که برای همه جنبه های این کل صادق بشه! اگه واقعا بخواهیم یک زندگی علمی داشته باشیم باید سعی کنیم کلام بزرگان را با دید باز و ذهنی بازتر بشنویم و هیچ تعصبی روی هیچ بزرگی نداشته باشیم و بپذیریم که دیدگاه ما به عنوان یک بشر صد درصدی و خالی از اشتباه نیست.

به هر حال مرضیه جان گذر زمان خیلی چیزها را به افکار مردسالار اثبات خواهد کرد. همون طور که سیاه پوست ها دارند کم کم ثابت می کنند که از هیچ سفیدپوستی کم ندارند و رییس جمهور کشوری که چنین باوری داشت الان یک سیاه پوسته، پس دور از انتظار نیست که به زودی شاهد حضور بسیار پررنگ تر زنان در همه عرصه ها باشیم.

به شرطی که نترسیم و خودمون را دست کم نگیریم و تن به این باورهای غلط فلج کننده ندهیم.

 

پیوست 1: خواندن این متن خالی از لطف نیست.

پیوست 2: میگند آناتول فرانس کوچکترین مغز ثبت شده را داشته. این جوری یعنی بهر هوشی خیلی کمی داشته؟!

02 Sep 21:27

درس اول زندگی

by Elena

برای کسی که برایت نمی جنگد,نجنگ.چرا اشک هایت را هر روز پاک کنی, بجایش کسی که باعث گریه ات می شود را پاک کن

بیاموز به سوی کسی که ناز می کند دست نیاز دراز نکنی .این تو هستی که باید ناز کنی.تو زییاترینی همیشه با این باور زندگی کن


خودت را فراموش نکن شاید خنده یا گریه ات برای بعضی ها بی ارزش باشد اما به یاد داشته باش کسانی هستند که وقتی می خندی جان تازه می گیرند

هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست.اشتباه که کردی بزخیز.اشکال ندارد.بگذار دیگران هرچه دوست دارند بگویند.

خوب باش.ولی سعی نکن این را به دیگران بفهمانی.اگر کسی ذره ای شعور داشته باشد خاص بودنت را در میابد

گریه کرده ای? رنج کشیده ای? سرت کلاه رفته? اذیتت کرده اند?

عیب ندارد.فدای سرت.اما نگذار دیگر تکرار شود



+++

چه خاکی نشسته رو این وب

اغاز موفقیت های اجتماعی و تحصیلی م

الهی شکرت

02 Sep 05:21

Sweeter than the sound of a child's laughter

01 Sep 21:56

Parents are the only true bruhs

01 Sep 21:54

My autobiography

01 Sep 21:53

Breaking Physics

01 Sep 21:52

He should know!

01 Sep 21:52

Stupid customers

01 Sep 21:42

تقویم رنگی رنگی : ایده های اجرایی برای ۱۱ شهریور

by editor

اینجا قراره مناسبت های تقویم رنگی رنگی رو یک روز جلوتر بهتون یادآوری کنیم تا بتونید خودتون رو براش آماده کنید، و برای اجرای ایده هایی که اینجا بهتون پیشنهاد میدیم برنامه ریزی کنید. شما هم میتونید پیشنهادات خودتون رو که مربوط به مناسبت فردا هستند، در قسمت نظرات این صفحه به نمایش بذارین. مناسبت فردا: روز غر زدن ممنوع!

#11 (1)

لینک دانلود اپلیکیشن تقویم رنگی رنگی حرفه ای ( با امکان تاریخ میلادی و قمری و امکان یاد داشت نویسی و مدل های مختلف ویجت ساعت و تقویم)

لینک دانلود اپلیکیشن تقویم رنگی رنگی ( نسخه رایگان)

توضیحات بیشتر در مورد اپلیکیشن تقویم رنگی رنگی

The post تقویم رنگی رنگی : ایده های اجرایی برای ۱۱ شهریور appeared first on رنگی رنگی.

01 Sep 21:26

The mv blue marlin

01 Sep 21:25

شیرینی، زیرمیزی، پول چایی، یا آفت

17 ساعت،41 دقیقه


موعد ارسال احضارنامه‌های مالیاتی که می رسد، هوشنگ، برقکار یکی از خیابان‌های اصلی محله‌‌ صادقیه تهران، خیال آسوده‌ای دارد. تیرماه هر سال هم‌صنفی‌های هوشنگ همچون خیلی از صاحبان مشاغل در ایران، مشغول جمع و تفریق دخل و خرج سال گذشته‌ خود هستند تا میزان مالیات سالانه‌ آن‌ها مشخص شود اما هوشنگ اطمینان دارد که «یک پاپاسی هم توی جیب دولت مالیات پرداخت نخواهد کرد». با وجودی که درآمد او به‌خوبی کفاف خانواده‌ چهار نفره‌اش را می‌دهد، به‌ واسطه‌ رشوه دادن به ممیزهای مالیاتی،  ده سالی‌است که مشمول معافیت مالیاتی شده است.  فرقی نمی‌کند اسمش را چه  می گذاریم: شیرینی، زیرمیزی، پول چایی یا حتی حق‌الزحمه اما احتمال دارد که برای شما هم اتفاق افتاده باشد که همچون هوشنگ برای شانه خالی کردن از یک وظیفه یا راه افتادن کارتان یا مثلا تسریع در انجام کاری رشوه داده باشید یا لااقل وسوسه شده باشید که رشوه بدهید. ممکن است ماجرا خیلی ساده‌تر از پرداخت مالیات باشد، مثلا مجبور شده باشید که برای گرفتن وقت دکتر یا ثبت نام فرزندتان در یک مدرسه خوب یا حتی به خاطر در رفتن از یک جریمه رانندگی دست به‌جیب بشوید و بخواهید مساله را با پرداخت رشوه فیصله بدهید. احتمالا اگر خودتان هم به‌طور مستقیم مسئله‌ی رشوه را تجربه نکرده باشید، در دور و اطرافتان شاهد آن بوده‌اید. سال‌ها پیش دوستی  برایم تعریف کرد چطور با پرداخت رشوه به کارکنان سازمان نظام وظیفه توانسته از زیر انجام خدمت سربازی در برود و معافیت پزشکی بگیرد. آشنایی داشتم که می‌گفت سال‌های سال پیش با پرداخت رشوه به یکی از معلمان مدرسه توانسته پس از سال‌ها دیپلم بگیرد و اخیرا دوستی برایم تعریف کرد که مجبور شده برای ثبت اسم نامتعارفی که برای فرزند خردسالش پسندیده، رشوه بدهد. رشوه، از مهم‌ترین عوامل فساد اقتصادی در دنیا است، آفتی که به‌طور مستقیم بر کارآمدی اقتصاد یک کشور تاثیر گذاشته و باعث فلج شدن آن می‌شود. کاهش سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی، گسترش فقر، بیشتر شدن شکاف طبقاتی، بیکاری، پایین آمدن کیفیت امکانات رفاهی و حتی مرگ و میر از جمله تاثیراتی است که رشوه به‌شکل مستقیم یا باواسطه بر روی یک جامعه می‌گذارد. چه چیزی آدم‌ها را به سمت پرداخت یا دریافت رشوه سوق می‌دهد؟ هوشنگ برای این کار دلیل خودش را دارد. او می‌گوید: «سال‌های سال زیر بار نمی‌رفتم که فرم مالیاتی پر کنم تا آنکه اداره مالیات خودش آمد سراغم. ممیز مالیاتی  شاکی بود که چرا سررسید مالیاتی ندارم و آخر سر هم یک مبلغ هنگفتی می‌خواست بنویسد که پرداخت کردنش برای من خیلی زور داشت. یعنی آدم بیاید و یک مبلغی جرینگی بریزد توی جیب دولت که چه؟ من هم به التماس افتادم و در نهایت پیشنهاد شیرینی دادم تا مرا مشمول معافیت بکند». پیشنهاد هوشنگ مورد قبول واقع شد. شیرینی، یا همان پولی که هوشنگ در ازای تخلف مالیاتی‌ پرداخت کرده، در واقع همان اسم رمز معروف رشوه است. وی هر سال حدود پانزده میلیون تومان درآمد دارد و قاعدتاً نباید مشمول معافیت بشود. براساس جدول معافیت مالیات حقوق و دستمزد در سال ۱۳۹۱ که خبرگزاری فارس آن را اسفند ماه سال گذشته منتشر کرده؛ اشخاصی که مبالغ بالاتر از شش میلیون و ششصد هزار تومان در سال درآمد دارند می‌بایست مالیات پرداخت کنند. او می گوید: «دولت مگر برای من چه تسهیلاتی تخصیص داده که من به خاطرش مالیات پرداخت کنم؟ مگر قرار نبوده که آن‌ها باشند که پول نفت را بیاورند سر سفره من، حالا کار به جایی رسیده که من باید مالیات هم بدهم؟ به جایی که پول الکی برود تو جیب دولت، می‌رود توی جیب خودم». در ایران، باوجودی که رشوه آفتی شایع است، آدم‌ها به راحتی حاضر نیستند  اذعان کنند در ازای منفعت شخصی یا گروهی به کسی غیرقانونی پول یا هدیه‌ای داده‌اند. در میان آدم‌هایی که رشوه پرداخت کرده‌اند یا آن‌هایی که آن را دریافت کرده‌اند، تنها گروه اول حاضرند درباره‌ا‌ش حرف بزنند و کمتر کسی را می‌توان یافت که حتی به دوستان و نزدیکان خود اعتراف کند رشوه قبول کرده است. در نوشتن این مقاله، کسی پیدا نشد که درباره‌ تجربه دریافت رشوه از دیگران صحبت کند. مهران، دانشجوی یکی از دانشگاه‌های تهران، می‌گوید: «بعضی‌ها با خودشان تعارف دارند و با خودشان صادق نیستند که بله من رشوه داده‌ام، حالا چه به خاطر معذورات دینی و اخلاقی یا حالا هر دلیل دیگر. اسمش را عوض می‌کنند. بعضی‌ها هم هستند مثلاً فکر می‌کنند آن کسی که رشوه را گرفته تقصیرکار است و نه آنکه رشوه داده. می‌گویند شیرینی، حالا تو بروی بالا بیایی پایین بازهم قبول نمی‌کنند که رشوه داده‌اند. می‌گویند ما اهل رشوه نیستیم و حالا به‌جایش یک کلمه‌ دیگر می‌سازند، یکی می‌گوید شیرینی، یکی می‌گوید زیرمیزی یا حالا مثلا حق‌الزحمه. در آخر امر کاری صورت نگرفته اما باز هم اسمش را می‌گذارند حق‌الزحمه». پروفسور استیو هانکه، اقتصاددان و استاد دانشگاه جان هاپکینز آمریکا بروکراسی اداری را از مهم‌ترین دلایل شیوع رشوه در کشورهایی همچون ایران می‌داند. او می‌گوید: «رشوه یک مشکل ریشه‌دار و قدیمی است. یعنی از زمان‌های خیلی دور رشوه وجود داشته اما در دهه‌های اخیر میزان و سطح رشوه به شکل بی‌سابقه‌ای افزایش پیدا کرده. اگر بخواهید درباره میزان رشوه در جهان مطالعه کنید کافی‌است که به گزارش‌های بانک جهانی مراجعه کنید. هر ساله این سازمان گزارشی را منتشر می‌کند که سهولت کسب و کار را در کشورهای مختلف مقایسه می‌کند. گزارش سال 2013 این سازمان حدود 185 کشور را مورد بررسی قرار داده‌ و ایران در جایگاه ۱۴۵ قرار دارد. رتبه‌ی ایران در این گزارش به سادگی به شما می‌گوید که شروع یک کار جدید در ایران و به ثمر رساندن آن کار بسیار مشکلی است. دلیلش هم این است که کلی بروکراسی اداری وجود دارد. یعنی اگر بخواهید کاری را آغاز کنید برای دور زدن بروکراسی مجبورید که رشوه بدهید. اصولا وجه مشترک همه کشورهایی که رتبه سهولت شروع کار آنها همچون ایران پایین  است شیوع فساد اقتصادی است. آدم ‌هایی می‌خواهند کار کنند و برای انجام آن نیاز دارند که از شر بروکراسی خلاص بشوند و به همین خاطر مجبورند که رشوه بدهند». به گفته‌ آقای هانکه، رشوه می‌تواند اقتصاد یک کشور را فلج کند، باعث افزایش تورم و شیوع بیکاری شود و مهم‌تر از همه  اخلاق کاری یک جامعه را از بین ببرد. در ایران، افرادی که با ادارت دولتی سر و کار دارند گوششان با کلمه «شیرینی» مانوس است. بهنود، کارمند یکی از ادارات دولتی استان اصفهان می‌گوید: «هرجا که بروکراسی دست و پای آدم را بگیرد خب طبیعتا رشوه هم زیاد است. یعنی آدم اگر خودش هم نخواهد برای آنکه کارش راه بیافتد مجبور است که رشوه بدهد وگرنه باید بنشیند تا زیر پایش علف دربیاید». او می‌گوید: «خدا نکند که آدم کارش به شهرداری بیافتد. آدم با خودش دودوتا چهارتا می‌کند، برای گرفتن یک مجوز معمولی شش ماه بایستم یا آنکه رشوه بدهم و یک هفته‌ای مجوز دستم باشد. خب آدم عاقل شش ماه صبر نمی‌کند که». او ناکارآمدی نظام اداری ایران را مقصر می‌داند. «خب آدم اگر خیالش راحت باشد که سرموقع کارش انجام می‌شود و کارمند مثلاً شهرداری یا  اداره مالیات نمی‌تواند به هر دلیل بی ربطی کار آدم را عقب بیاندارد، در آنصورت چه دلیلی دارد  رشوه بدهد؟». با این وجود، بهنود تنها کارمندان دولتی را مقصر نمی‌داند. «واقعیت این است که آدم باید بیاید و ببیند این مسأله از کجا آب می‌خورد. خب آن کارمند شهرداری نوعی هم حتماً از حقوقش راضی نیست که دست به این کار می‌زند دیگر. یعنی این‌طور نیست که او هم الکی دنبال گرفتن پول باشد. اما مشکل اینجاست که تا وقتی مامور شهرداری یا حالا هر کارمند دیگری این‌قدر دستش باز و آزادی عمل داشته باشد که برای کارت  مشکل درست کند، تا آن زمان مسأله رشوه همچنان پابرجا خواهد بود». برای آنکه از میزان فساد اقتصادی در ایران آگاه شوید، کافی‌است به گزارش‌های سالیانه سازمان «شفایت بین الملل» مراجعه کنید. این سازمان غیردولتی که در راستای مبارزه با فساد مالی در جهان کار می‌کند، هر ساله  در گزارشی کشورهای مختلف را بر اساس میزان شفافیت اقتصادی مقایسه ‌ و  بر اساس «شاخص ادراک فساد» دسته بندی می‌کند. به گزارش این سازمان، اختلاس و رشوه گیری از مهم‌ترین عوامل فساد مالی در سازمان‌های دولتی و غیر دولتی هستند. طبق آخرین گزارش این سازمان، از میان ۱۷۶ کشور مورد مطالعه، ایران با ۱۳ پله نزول به مرتبه ۱۳۳ سقوط کرده است.  نیوزیلند، دانمارک و فنلاند سه کشور برتر دنیا از جهت شفافیت اقتصادی هستند و رتبه اول را در این گزارش به خود اختصاص داده‌اند و افغانستان و کره شمالی و سومالی در انتهای جدول جای گرفته اند. ضریب شفافیت اقتصادی در ایران هم اکنون تنها ۲۸ درصد است. کشورهای قرقیزستان، هندوراس، گویانا، کموروس و روسیه از دیگر کشورهایی هستند که همچون ایران در جایگاه ۱۳۳ قرار دارند، در حالی که برای مثال مصر رتبه بهتری (۱۱۸) دارد و برخی از کشورهای منطقه فاصله قابل توجهی با ایران دارند: عربستان صعودی ۶۹، هند ۹۴  و قطر ۲۷.  ترکیه، کشور همسایه ایران در رتبه بهتری و در رده ۵۴ قرار دارد. با این وجود، روزنامه ترکیه‌ای «حوریت» می نویسد که رشوه در این کشور معضلی «گسترده» و «انکارناپذیر» است. در مقاله ای که این روزنامه در ماه مه سال ۱۳۹۰ منتشر کرد نویسندگان معتقد بودند نبود قوانین مبارزه با مفاسد اقتصادی باعث شده که رشوه همچنان از مهم‌ترین عوامل فساد اقتصادی در ترکیه باشد. این مقاله به نتایج نظرسنجی ای اشاره کرد که در آن ۷۷ درصد شرکت های ترکیه ای بر این باورند رشوه در این کشور «موضوعی عادی» تلقی می‌شود. هند، بزرگترین دموکراسی جهان، در جایگاه نامطلوب 94 قرار دارد. در مقایسه کشور هند که دموکراسی در آن حاکم است با ایران، هانکه می‌گوید: «واقعیت است که در هند با وجود دموکراسی، بروکراسی حاکم است. یعنی دموکراسی است اما استبداد بروکراسی در آن حاکم است. بروکراسی در هند آن قدر نافذ است که هیچ کاری را بدون رشوه دادن نمی توانید انجام بدهید. البته دلیل اینکه آدم‌ها درباره شیوع رشوه در هند به خوبی خبردار هستند این است که آزادی در آن کشور حاکم است و رسانه‌ها هم درباره اش به راحتی حرف می ‌زنند». فساد اقتصادی بالا، بیکاری شدید و کیفیت نامطلوب خدمات اجتماعی و درمانی از نقاط مشترک ایران و هند به عنوان دو کشور با جایگاه نامطلوب در زمینه رشوه است. جمهوری اسلامی ایران برای مبارزه با رشوه  که در قوانین کیفری و اداری با نام‌های  «رشا» یا «ارتشا» معروف است، دست به شناسایی و دستگیری مجرمین زده است. در سال ۱۳۸۱ برای مثال، نام یک شهروند ایرانی به نام شهرام جزایری در ارتباط با مناسبات مالی‌ای نقل زبان ها شد که بعد‌ها مطبوعات و مقامات از آن به عنوان «بزرگترین و جنجالی‌ترین  پرونده فساد اقتصادی» تاریخ بعد از انقلاب یاد می کردن . دستگاه قضایی ایران آقای جزایری را متهم کرد که با پرداخت رشوه به مسولان نظام بانکی ایران موفق شده بود بالغ بر دو و نیم میلیارد دلار سود بکند. قوانین کیفری و اداری ایران هم مجازات‌های سنگینی را برای راشی و مرتشی در نظر گرفته است، از جمله جزای نقدی، ضربه شلاق و همچنین زندان برای سال‌های متمادی. برای مثال، آقای جزایری علاوه بر جزای نقدی حدود صد  میلیون دلاری، می‌بایست یازده سال آینده زندگی خود را پشت میله‌های زندان بگذراند. طبق ماده ۳ قانون مجازات مرتکبین ارتشا، «در صورتی كه قیمت مال یا وجه مأخوذ بیش از یك میلیون ریال باشد مجازات مرتكب پنج تا ده سال حبس به علاوه جزای نقدی معادل قیمت مال یا وجه مأخوذ و انفصال دائم از خدمات دولتی و تا 74 ضربه شلاق خواهد بود و چنانچه مرتكب در مرتبه پایین‌تر از مدیر كل یا هم‌طراز آن باشد بجای انفصال دائم به انفصال موقت از شش ماه تا سه سال محكوم خواهد شد.» پنج سال پیش نیز مقامات جمهوری اسلامی یک متهم به دریافت رشوه را اعدام کردند و لااقل به سه متهم دیگر حکم اعدام داده‌اند. بنا به گفته‌ی سخنان علیرضا جمشیدی، سخنگوی قوه قضایه، این چهار متهم پیش از این در فرودگاه مهرآباد تهران مشغول کار بوده‌اند. از نمونه‌های اخیر در ایران، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور، در یک جلسه‌ی علنی مجلس شورای اسلامی، فیلمی را منتش کرد که طبق آن این گمان می‌رود که برادر رئیس مجلس در حال پیشنهاد رشوه به سعید مرتضوی دادستان سابق تهران است. رشوه دادن، البته تنها مخصوص موارد کلان نیست. به نظر فاطمه که یک زن خانه‌دار است، رشوه حتی در ساده‌ترین گوشه‌های زندگی روزمره هم جلوه‌نمایی می‌کند. «آدم باید به رفتگر محل هم رشوه بدهد وگرنه دم در خانه‌ آدم را تمیز نمی‌کند. هر چند روز یک‌بار زنگ در خانه‌ ما را می‌زند که حاج خانم انعام ما یادت نرود. اسم اینکه نمی‌شود انعام، کافی است که به او پول ندهی تا روز بعد ببینی برگ و آشغال جلوی در خانه همانجا باقی مانده. کسی مثل رفتگر که حقوق‌بگیر  شهرداری است دیگر انعامش برای چه است؟» نخستین تجربه مجید، جوان ۳۳ ساله‌ای ساکن تهران در رشوه دادن، موقعی بود که پلیس راهنمایی و رانندگی بابت سرعت زیاد در جاده چالوس جلوی ماشینش را گرفت. او برای تعطیلات آخر هفته با تعدادی از دوستانش به شهرهای ساحلی شمال کشور سفر کرده بود اما در بازگشت حادثه‌ای نزدیک بود که شیرینی سفر را به تلخی تبدیل کند. «پلیس پشت یک پیچ جوری ایستاده بود که از دور معلوم نبود و این‌طوری شد که من همین‌طور با سرعت بالا از پیچ گذشتم و بهم ایست داد». مجید به یاد می‌آورد: «از ماشین که پیاده شدم با من جوری برخورد کرد که انگار می‌خواست ماشینم را بخواباند. من هم ماشین را از پدرم قرض گرفته بود و ترس داشتم که حالا جواب پدرم را چه باید بدهم. به التماس افسر راهنمایی رانندگی افتادم، گفتم که یعنی آقا نمی‌شود کار دیگری کرد. تا به حال هم رشوه نداده بودم و می‌ترسیدم که چیزی بگویم که واکنش بدی از خودش نشان بدهد اما خودش بود که زودتر از من ندا داد و گفت که می‌شود همینجا هم حساب کرد. رفتم توی ماشین و با یک چک پول صد هزار تومانی برگشتم.» در انگلستان که از شفافیت اقتصادی خوبی برخورد است هم نمونه‌هایی از رشوه دیده می‌شود. بهمن ماه سال ۱۳۹۱، خبرگزاری اسوشیتدپرس گزارش داد که دو پلیس شهر لندن به اتهام دریافت رشوه از یک روزنامه‌نگار دستگیر شده‌اند. ماجرای فساد مالی پلیس شهر لندن در ارتباط با روزنامه‌نگاران؛ مربوط می‌شود به پرونده بحث‌برانگیز شنود مکالمات تلفنی توسط تعدادی از خبرنگاران روزنامه سان (The Sun). ظاهراً این دو پلیس در ازای افشای اطلاعات خصوصی اشخاص از خبرنگاران این روزنامه رشوه دریافت کرده‌ بودند. پارسا دانشجوی ایرانی ساکن لندن که حدود پنج سالی‌است از ایران به انگلستان آمده شرایط این دو کشور را از جهت رواج رشوه با یکدیگر مقایسه می‌کند. «توی ایران من هم مثل خیلی‌های دیگر رشوه داده‌ام اما توی این چهار سال زندگی در اینجا یک‌بار هم به ذهنم خطور نکرده که به کسی رشوه بدهم. یعنی برایم پیش نیامده اصلا.» به گفته‌ پارسا، اطلاع‌رسانی درست دولتی و آشنایی جامعه با عواقب قانونی پرداخت و دریافت رشوه از دلایل تفاوت ایران و انگلستان در زمینه رشوه است. «اینجا آدم سر و کارش کم به اداره‌های دولتی می‌افتد. یعنی خیلی از کارهای از طریق اداره پست انجام می‌شود، عملاً تو نمی‌دانی چه کسی دارد کار تو را انجام می‌دهد. وقتی هم که با کارمند یا افسری روبرو هستی احساس می‌کنی که دوربین‌های دولتی دارند نگاهت می‌کنند، اصلاً به ذهنت هم خطور نمی‌کند که حرفی از رشوه بزنی. در این کشور ظاهراً رشوه بیشتر در ابعاد بزرگ‌تر اتفاق می‌افتد تا بین آدم‌های معمولی و توی زندگی روزمره.» از لحاظ اقتصاد، اروپا از شفاف‌ترین قاره های جهان است با این وجود  کشورهای زیادی با معضل رشوه دست و پنجه نرم می‌کنند، همچون جمهوری مقدونیه، کشوری واقع در جنوب شرقی اروپا و شمال یونان که در رده بندی شفافیت اقتصادی  در رتبه ۶۹ قرار دارد، جایگاهی که در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی مطلوب نیست. دفتر مبارزه با جرایم و مواد مخدر سازمان ملل در سال ۲۰۱۱ گزارشی را منتشر کرده که نقش رشوه را در مقدونیه تحلیل کرده است. بر اساس این گزارش حدود شش و سه دهم درصد جمعیت این کشور در طول یک سال رشوه پرداخت کرده اند. از میان آدم‌هایی که رشوه پرداخت کرده‌اند نزدیک به دو سوم آن‌ها بیش از یک بار رشوه پرداخت کرده اند و به طور متوسط هر کس نزدیک به شش بار در سال رشوه پرداخت کرده است. قیمت متوسط رشوه  پرداخت شده حدود ۴۷۰ یورو است و بیش از ۴۵ درصد رشوه‌ها به شکل پولی مبادله شده است. بیش از ۳۰ درصد افراد گفته‌اند که خودشان پیشنهاد رشوه دادند و تنها در ۲۵ درصد موارد فرد مقابل تقاضای رشوه کرده است. حدود ۵۰ درصد به خاطر تسریع بخشیدن در روند کار رشوه داده‌اند و بیش از ده درصد گفته‌اند که دلیل خاصی برای پرداخت رشوه وجود نداشته است و همچنین ده درصد گفته‌اند که به خاطر اینکه طرف مقابل رفتار مورد قبولی از خود نشان بدهد رشوه دادند. بیشترین رشوه‌ها در مقدونیه به دکترها پرداخت شده‌ است، نزدیک به ۶۰ درصد کل. بعد از آن‌ها پلیس با ۳۵ درصد در رتبه دوم و ماموران اداره ثبت در رتبه سوم هستند. درباره‌ رشوه ممکن است که خیلی با دوستان و آشنایانمان صحبت کرده باشیم اما کمتر شده که به عواقب آن هم فکر بکنیم. در ترکیه به ساختمان‌هایی که با وقوع یک زلزله ی خفیف بر سر ساکنانشان آوار می شوند لقب «ساختمان‌های رشوه» داده‌اند، چرا که این بناها  به واسطه‌ رشوه به ماموران شهرداری و رعایت نکردن استانداردهای ایمنی بوده که قد علم کرده‌اند. چقدر سازندگان این ساختمان‌ها و آن ماموران شهرداری را در مرگ و میر ناشی از زلزه سهیم می‌دانید؟  در کشور غنا، حدود پنجاه درصد پول تخصیص یافته برای بیمارستان‌ها و مراکز درمانی به خاطر رشوه هدر می رود و به گزارش صندوق بین‌المللی پول هر ساله نیم درصد در آمد ناخالص جهانی به‌خاطر فساد مالی از بین می‌رود. مسئولیت مرگ یک بیمار غنایی به‌خاطر کمبود تسهیلات پزشکی بر گردن کیست؟ یا سئوالی ملموس‌تر، فکر می‌کنید خودمان چه قدر در آمار کشته‌های جاده‌های کشور، ناکارآمدی نظام اداری و کیفیت نامطلوب خدمات اجتماعی و شهری مقصر هستیم؟ در برخی کشورها که معضل رشوه تمام ارکان و کارکردهای اجتماع را تحت تاثیر قرار داده شهروندان بیکار ننشسته اند و به اندازه توان خود در پی آگاه سازی دیگر شهروندان و وادارساختن مقامات به مقابله با آن برآمده اند. سری به یونان و هند می زنیم تا ببینیم درگیر شدن فقط با یکی از جوانب این معضل چگونه می تواند به تحول برداشت ما از مقوله رشوه خواری بیانجامد.  



01 Sep 21:05

شهر موشها چقدر دوره؟

by تحریریه درنگ

برای مردمی که به نوستالژی روی خوش نشان می‌دهند، بهترین راه استفاده از همین دلخوشی است. این برگرفته از دوران دلخوشی‌های کوچک ماست. دلخوشی‌هایی که دیگر برای تعریف‌شان شب‌نشینی‌ها را نیز از ما ربوده‌اند.

اما این بار شب نبود که روز روشن بود و ما بار دیگر برای زنده کردن آن دوران گرد هم آمدیم. به سینما رفتیم چون نه دیگر خانه‌ی مادربزرگی برایمان مانده و نه مکانی سرّی تا ارتش خاطرات‌مان را در آن جا دپو کنیم. تنها شهری مانده که آن هم از آن ما نیست و محفل موش‌ها شده است. شهری که جَنگ با «اسمش را نبر» را پشت سر نهاده و هر چه دارد از آن دوران گفتن و بافتن است. همچون آقای سکسکه بغض نگفته را در گلو پیچ دادیم و به آغوش گرم گذشته بازگشتیم.

به قول بعضی‌ها که می‌گویند خاطره‌بازی، ما هم مشغول همین بازی بودیم؛ اما یادمان نمی‌آمد که آن دوردورها با خاطره‌هامان بازی می‌کردیم، یا در هیاهوی کودکی و سرمستی وسیله بازی امروزمان را تهیه می‌دیدیم! این شوق را سرپرست یکی از پردیس‌های سینمایی در برنامه هفت با بغض می‌گفت که حالا که دیگر خبری از قهرمان و ضد قهرمان در سینما‌ها نمانده، ناچار دست به دامان نارنجی و کپل شده‌ایم.

اما در این سال‌های سخت چه بر سر این شهر آمد؟ این شهر در کجای این سرزمین بود که اینگونه پر از شور و شوق مانده بود؟ در رستوران کپل‌خان پیانو می‌زدند و دختری با آن حرف‌هایی به زبان می‌آورد که چندین سال حتی از گفتن‌شان خجالت‌زده می‌شد. مدرسه‌ی موش‌ها در کدام ناحیه از نواحی چندگانه این کشور بود که در کلاس‌هایش از رودها و جنگل‌ها می‌گویند و نه از رنجی که بر ما گذشته است! دلم می‌خواست سر صف بایستم و به جای فریادزدن، با موش‌ها آواز می‌خواندم. موش‌ها چند کروموزوم با ما تفاوت دارند؟

به عشق روز‌های گذشته کودکی‌ام را روی صندلی سینما نشاندم و به نظاره‌ی شهر موش‌های ۲ نشستم. ابتدای فیلم با همان آواز قدیمی آغاز شد و شهری که بیشتر از آنکه ملموس باشد، زیبا بود. دقایق می‌گذشت و من به دنبال شخصیت‌های قدیمی مدرسه موش‌ها بودم؛ اما انگار از آن دوستان قدیمی‌ام تنها اسم‌هایشان مانده بود و لباسی که به واسطه افزایش سایز تعویض شده بود؛ موش‌هایی که انگار آن‌ها هم در این سال‌ها رمق خود را از دست داده بودند و در ازای آن گربه‌ها سرحال‌تر شده بودند. فیلم فاقد پیش‌داستان بود و از شهری نامعلوم و موش‌هایی می‌گفت که نمی‌دانستند بزرگ شده‌اند یا نه!

تا به حال در هیچ مستندی ندیده‌ام که موش‌ها بر روی کوه لانه کنند و نویسنده هم که اهل راز بقا نبوده است. راستی مگر گربه موش نمی‌خورد پس در این سال‌ها چرا هیچ حمله‌ای به شهر نشده است؟ اگر قدرت در دستان گوش‌دراز است، چرا نمود بیرونی آن را در مرز‌های شهر نمی‌بینیم. با شهری مواجه هستیم که موش‌هایش پیر شده‌اند اما نمی‌دانند موش کور «اسمش را نبر» نیست؛ موش‌هایی که به سان ما چشم و گوش بسته‌اند و تنها از جهان چند عکس و نقشه را در اتاق‌هایشان دارند. موسیقی و آواز جزو ناگسستنی شهر موش‌ها بود و این عضو در صداگذاری نامناسب و سیستم صوتی فلج سینما بیشتر یک نقص عضو بود.

این طور که مشخص است، از موش‌ها و شخصیت‌پردازی‌شان کاری ساخته نبوده و به همین دلیل عوامل دست به دامان گربه‌ها شدند. گربه‌هایی که به طرز بسیار کلیشه‌ای به تحقیر نوعی تفکر در جامعه می‌پرداختند و لباس‌هایی بر تن داشتند که شاید فقط در شهر موش‌ها زشت جلوه کند.

 باز هم همان داستان قدیمی که آدم بدهای فیلم‌ها ماشین آمریکایی سوار می‌شوند و آدم خوب‌ها پژوی…

انگار کارگردان کمی از سینمای دنیا عقب‌مانده یا فیلم‌ها دیر به دستش می‌رسد. بهتر نبود به جای وام‌گرفتن تکراری و ناشیانه از فیلم قدیمی ماتریکس از فیلمی بهره می‌بردند که کمی به روزتر بود؟ کارگردان با دیدن فیلم‌های ایرانی هم می‌توانست به این نتیجه برسد که آن صحنه عبور گلوله‌ها، خسته از تکرار، دیگر کارکرد خود را از دست داده است، اما معلوم بود که کارگردان تمام قسمت‌های سریال جومونگ را دنبال کرده است و گربه‌هایی به فیلم اضافه کرده که از شرق دور آمده‌اند و این تفکر پوسیده که شخصیت‌های بد هیچ اثری از ایرانی بودنشان دیده نمی‌شود در شهر موش‌ها بیداد میکرد.

فیلم رو به اتمام بود و نویسنده بار دیگر به سنت آبیاری دیمی چهره‌ای از مادر گربه را نشانمان داد که با تمام خاطرات خوشمان بای بای می‌کند.

کودکی‌ام را با خود برده بودم اما هرچه می‌گذشت نق‌زدن‌های بی‌حوصلگی‌اش را می‌شنیدم که می‌گفت پس کِی تمام می‌شود؟

حوصله‌ام سر رفت. من باب اسفنجی خودم را می‌خواهم…

01 Sep 11:02

آخرین فراری / شوالیه

by bestbooks

آخرین فراری

 

تریسی شوالیه

طاهره صدیقیان

 

انتشارات تندیس

انور برایت دختری انگلیسی است که به تازگی شکست عشقی داشته و اکنون خواهرش گریس راهی آمریکاست تا با نامزدش ازدواج کند در نتیجه انور نیز همراه او راهی کشور غریب می شود اما گریس در اثر بیماری فوت می کند و انور با کشوری جدید مردمانی ناشناس تنها می ماند . کتاب نحوه برخورد آنور با زندگی جدید هست همین طور کمک کردن به برده های فراری که از جنوب می این درگیر شدن آنور در این ماجراها و ...

من خوشم اومد کتاب قشنگی بود به نظرم قبلا از شوالیه کتاب دختری با گشواره های مروارید را خونده بودم که اونم دوست داشتم . خوب اول از همه که کتاب خوش خوانی هست و حوصله را سر نمی بره ترجمه خوبی هم داره . بعد من شخصا از این فضا سازی های قدیمی خوشم می یاد نحوه روایتش را هم دوست دارم این که فصل فصل هست و آخر هر فصل یک نامه . دیگه اینکه لج در بیار نیست مثلا حرص بخوری چرا فلان شخصیت این کار رو کرد یا ... و یک جورایی خوب روی انواع موضوعات پوشش داده مثلا شاید اکثریتش برگرده به موضوع برده های فراری اما با تمرکز روی موضوع دیگه ای کتاب تمام می شه یا وقتی بچه دار می شه انور خیلی قشنگ روی این مسئله بحث می کنه با اینکه اصلا نکته اصلی کتاب نیست اما نیم نگاهی به مراحل رشدش داره دیگه اینکه انور یک خیاط ماهره که لحاف می دوزه و من از بحث هاشون در مورد لحاف و نقش بندی هاش هم جدا لذت بردم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تبدیل اعتقادات به عمل سخت تر از موعظه ی اوناست .

 

شاید بالاخره آمریکایی شده ام . دارم فرق بین فرار از عقب و فرار به جلو را یاد می گیرم .

01 Sep 10:47

سفر

by عاقد

خط زیبای تحریری که دربرگه پیش نویس توافقات و ستون شرایط نوشته شده بود نشان از مردی می داد منظم و بازنشسته و مقتدر ….

” عروس هرسال تابستان ۱۰ تا ۱۵ روز به همراه پدر ، مادر ، خواهران و برادران و خانواده آنها به شمال کشور و هرسال در تعطیلات نوروز به بنادر جنوبی کشور مسافرت نماید و زوج هم درصورت تمایل آنها را همراهی کند و در غیر اینصورت ممانعتی برای زوجه فراهم ننماید. “

این یکی از چندین شرطی بود که او برای ازدواج دخترش گذاشته و نوشته یود .

حدسم درست بود . روز عقد که او را دیدم با یک سرهنگ بازنشسته مواجه شدم اهل نقاط مرکزی ایران با چهره و لباسی مرتب و متانتی در رفتار که البته به خاطر نپذیرفتن شرطش از سوی ما برای درج در عقدنامه قدری هم از من مکدر بود .

تجربه یک عاقد : دارم به این فکر می کنم که دم ازدواج چه چیزها که به ذهن مردم نمی رسد !

01 Sep 10:45

از ادامه روزنامه‌نگاری ناامید شده‌ام

by farvartish

ساعت 10 شب در پیاده‌رو خیابان ولی‌عصر قدم می‌زدم و با موبایل صحبت می‌کردم.

ناگهان صدایی شنیدم و بلافاصله مقابل باغچه‌ای که گل و گیاه و نهال می‌فروخت، ایستادم.

از کسی که پشت خط بود عذرخواهی کردم و گفتم که بعدا تماس می‌گیرم.

صدای جیرجیرک بود.

وقتی بچه بودم، شب‌ها از لای شمشادهای کوچه‌ها و خیابان‌ها صدای جیرجیرک شنیده می‌شد.

در آن زمان جیرجیرک‌ها سکوت کویری شهر را می‌شکستند و همزمان آرامش شب‌ها را چند برابر می‌کردند.

سال‌ها بود که این صدا را نشنیده بودم.

برای چند دقیقه همان‌جا ایستادم و گوش دادم.

خانواده‌ای از آنجا عبور می‌کردند. وقتی من را دیدند که با موبایل از تاریکی مطلق فیلم می‌گیرم، تعجب کردند. پسر آنها که از صدایش مشخص بود تازه به سن بلوغ رسیده، گفت: «صدای برق است!»

من نتوانستم سکوت کنم و به پدرش گفتم: «تهران یک زمانی جیرجیرک داشت، اما حالا این آقا کوچولو می‌گوید که صدای برق است!»

پدرش ایستاد، کمی به صدای جیرجیرک‌ها گوش داد و گفت: «تهران خیلی چیزها داشت.»

گفتم: «سال‌ها بود چنین صدایی نشنیده بودم.»

توقف چند ثانیه‌ای آن خانواده، خوشحالم کرد. من توانسته بودم یک اتفاق خوب را به آنها معرفی کنم تا لحظه‌ای کوتاه در خاطرات خود غرق شوند.

شنیدن صدای جیرجیرک ذهن من را به زمانی بازمی‌گرداند که پول، نخستین و بزرگ‌ترین هدف زندگی ما نبود. آدم‌ها به همان اندازه که درآمد داشتند خرج می‌کردند و خوش بودند. در آن زمان هم مثل حالا تورم و گرانی وجود داشت، اما مردم خوشحال و مهربان بودند، چون به ثروت و قدرت بیشتر فکر نمی‌کردند.

ما امروز می‌گوییم پول نداریم، اما گوشی موبایل یک میلیونی در جیب‌مان است و برای فرزندمان تبلت می‌خریم و اقساط اتومبیل و سینمای خانگی و سایدبای‌ساید و سرویس قاشق و چنگال آلمانی و مبلمان و فرش را می‌پردازیم و باز هم بیشتر می‌خواهیم. اما آن سال‌هایی که جیرجیرک‌ها هنوز از شهر نرفته بودند، هر کسی زندگی خودش را می‌کرد و جامعه تا این اندازه پول‌پرست نبود.

اما آن روزها گذشت.

جیرجیرک‌ها را زیر پایمان له کردیم، چون دلمان خواست.

تعارف که نداریم! در این کشور هر کسی در هر جایی هر کاری دلش بخواهد را انجام می‌دهد.

برای خیلی‌ از ما نه قانون مهم است، نه حقوق دیگران…

به جایی رسیده‌ایم که صبح سوار موتورسیکلت می‌شویم، کاسکت را روی سرمان می‌گذاریم، به آسمان نگاه می‌کنیم و می‌گوییم: «الهی به امید تو»، سپس گاز می‌دهیم و حرکت می‌کنیم و می‌رویم و در خیابان‌ها کیف مردم را از دست‌شان می‌قاپیم به سوی اتومبیل حمل پول بانک شلیک می‌کنیم.

مغازه باشد یا کارخانه یا شرکت اداره، فرقی ندارد. امروز هر کسی در هر جایی که باشد، می‌خواهد یک تکه از هر چیزی که به آن دسترسی دارد، برای خودش بردارد و به خانه ببرد.

تحمل مدیران رسانه‌هایی که می‌گویند: «اگر رقم فساد اقتصادی کمتر از 3000 میلیارد تومان باشد ارزش پیگیری ندارد، ممکن نیست.» و چشم خود را به روی جرایم مافیای «مرد وام ایران» می‌بندند، ممکن نیست.

نمی‌توان پذیرفت که اکثریت جامعه می‌پندارد روزنامه‌نگار باید حتما پیشتر حداقل یک‌بار به زندان رفته یا اکنون مقیم خارج از کشور باشد تا بتوان به گزارش‌های او اعتماد کرد.

روزنامه‌نگار بودن در این کشور بسیار دشوار است، چون بیشتر مردم به شنیدن دروغ عادت کرده‌اند و نمی‌خواهند حقیقت را بدانند و مدیران رسانه‌های بزرگ هم فقط به منافع شخصی و حزبی خود فکر می‌کنند و به رسانه‌های مستقل‌تر میدان نمی‌دهند.

وقتی با دلیل و مدرک به مردم التماس کردیم اتوبوس اسکانیا سوار نشوند، بیش از اندازه «رانی» ننوشند، از تونل توحید عبور نکنند، سراغ مغازه‌های فست‌فود ارزان بین‌راهی نروند و هنگام رانندگی SMS نخوانند و تایپ نکنند، کمتر کسی به آن توجه کرد. اما وقتی در وایبر می‌خوانند که خوردن خرمای ایرانی می‌تواند فرد را فلج کند، این شایعه را همچون اطلاعیه FDA می‌پذیرند و دیگر لب به خرما نمی‌زنند و به هر کسی هم که می‌رسند توصیه می‌کنند خرما نخورد.

این یک حقیقت است. تعداد کسانی که نمی‌فهمند، روز به روز بیشتر می‌شود.

کسانی که فرق بین دوست و دشمن را نمی‌دانند.

کسانی که هنگام مواجه شدن با هر موقعیت جدید ابتدا به جیب‌های خود نگاه می‌کنند تا ببینند قرار است پر شود یا نه!

کسانی که نمی‌توانند بین درآمد و خرج خود تعادل ایجاد کنند و استاندارد زندگی را نمی‌فهمند و فکر می‌کنند باید در زندگی خود همه چیز داشته باشند تا در مقابل دیگران کم نیاورند، حتی اگر به زور قسط و وام و نزول باشد تا بتوانند سینمای خانگی و سایدبای‌ساید بخرند.

کسانی که هر زن و دختری در خیابان می‌بینند را می‌خواهند سوار اتومبیل خود کنند.

کسانی که فکر می‌کنند هر کسی برای اصلاح چیزی در جامعه داد می‌زند، به فکر جیب خودش است.

کسانی که آن آقا به خاطر مردم از تلویزیون بیرون آمد و سریال سوپرمارکتی ساخت و حالا هم دوباره برای مردم به تلویزیون بازگشته است.

کسانی که اتومبیل 400 میلیونی دارند، اما برای خریدن یک کپسول اطفای حریق پول ندارند.

کسانی که آپارتمان را به کارگاه دوزندگی و انبار لباس تبدیل می‌کنند و زمانی که آتش گرفت، تقصیر را گردن آتش‌نشانی می‌اندازند.

کسانی که فقط در محدوده محل حادثه به آتش‌نشان احترام می‌گذارند و در روزهای عادی به آنها حتی سلام هم نمی‌کنند.

کسانی که هیچ چیزی جز جیب و زیر شلوارشان برایشان مهم نیست.

کسانی که بعد از سال‌ها سانسور نظرات مردمی در رسانه‌ها ناگهان با پدیده‌ای به نام فیس‌بوک مواجه شده‌اند که کامنت گذاشتن در آن آزاد است و ممیزی نمی‌شود و حالا می‌توانند عقده‌های خود را خالی کنند و به این و آن فحش می‌دهند.

کسانی که فکر می‌کنند کمبود تجهیزات و آمبولانس فقط بهانه است و تکنسین‌های اورژانس از روی عمد خود را دیر به محل حادثه می‌رسانند.

امروز جامعه گرفتار مافیاهای کوچک و بزرگی است که ما آنها را برای رسیدن به قدرت ساختیم.

وقتی هر کسی هر کاری دلش بخواهد می‌کند و هر طوری دلش بخواهد فکر می‌کند، روزنامه و مجله و خبرگزاری فقط برای رساندن احزاب سیاسی و مافیاهای اقتصادی به اهداف‌شان است.

به طور جدی از ادامه روزنامه‌نگاری ناامید شده‌ام. مردم ما حقیقت را نمی‌خواهند. آن چیزی را دوست دارند بخوانند و بشنوند که باهاش حال می‌کنند.

صدای جیرجیرک‌ها باعث شد تا به روزهایی فکر کنم که می‌توانستیم با یک سلام و علیک ساده، بر لب دیگران لبخند بنشانیم، نه این که مثل حالا یکدیگر را به چشم دسته اسکناس یا اندام تناسلی ببینیم و به تمدن 2500 ساله خود بنازیم و بر قبر کوروش بوسه زنیم و در فیس‌بوک به هر کسی که دلمان خواست فحش بدهیم و هر کاری دلمان می‌خواهد بکنیم و با این که در لندن یک خیاط ساده هستیم و قرارداد و بیمه هم نداریم، اما وقتی مقابل دوربین «بفرمایید شام» می‌نشینیم به دروغ بگوییم طراح مد هستیم تا مادرمان در ایران پیش دوست و همسایه و آشنا و فامیل به فرزندش ببالد و مورد احترام قرار گیرد.

01 Sep 08:18

لحظه دیدار نزدیک است.. :)

by sana-sami

فقط سه روز دیگه مونده و من پُرم از حسای مختلف.. ترس، هیجان، ذوق، استرس.. امیدوارم تا اون روز یکم آرامش پیدا کنم و استرس ازم دور شه وگرنه نرسیده به بیمارستان سکته میکنم :دی

خوشحالم که این دوره ی شیرین ولی به شدت سختم داره تموم میشه و یه فصل جدیدی از زندگی و شروع می کنیم و از این به بعد دیگه یه خونواده کاملیم :)

همه کسایی که ازم خواستن دعاشون کنم هرچند که خودم و در اون حد نمیبینم و خودم محتاج دعام ولی حتما یادم می مونه که اسمشون و بیارم

ایشالله همه عاشقای واقعی بهم برسن..ایشالله هرکی منتظر نی نی ِ خدا یه نی نی سالم و گوگولی بهش بده .. ایشالله همه جوونا مشکلاتشون حل شه..  آمیــــــــن

 

30 Aug 07:36

فمینیسم با واژه ها حرکت می کند / تعریف واژه ها: رضایت جنسی و حمله جنسی

by Azadeh

سهیلا وحدتی

• این نوشته درباره تعریف دقیق واژه هایی است که اکنون دانشگاه های امریکا تلاش دارند برای مبارزه با خشونت علیه زنان بکار گیرند و درکنار آن به برخی واژه ها که در این زمینه در زبان فارسی وجود دارد، اشاره می شود. دشواری کار ما زنان دراین است که بسیاری از واژه هایی راکه به واقعیت زندگی ما وحقوق بشرما

شمار اندک واژه هایی که ما در فرهنگ خود برای مشخص کردن رفتارهای ناشایست جنسی داریم، نشانگر فقر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ما در زمینه مبارزه با خشونت علیه زنان است. در غرب، روز به روز به شمار واژه هایی برای تعریف دقیق و مشخص خشونت جنسی افزوده می شود. در همین راستا، تعریف های حقوقی شکل می گیرد و جرم انگاری این رفتارها گسترش می یابد و این نشانگر میزان تلاش و توانمندی جامعه در مبارزه با خشونت جنسی است.

اکنون در انگلستان تلاش می شود که افزون بر خشونت های جسمانی، برای خشونت های روانی نیز واژه های حقوقی برای تعریف جرم مشخص شود چرا که خیلی از کسانی که دست به زن کشی می زنند همان کسانی هستند که خشونت جنسی را با خشونت های روانی برای کنترل رفتار قربانی آغاز کرده بودند.*

در امریکا چندی است که شکایت دختران دانشجو از رفتارهای ناشایست جنسی پسران شدت یافته است. همزمان، اعتراض آنها به بی توجهی دانشگاه ها نسبت به این مساله روز به روز بیشتر می شود. دختران دانشجو، خانواده های آنان و سازمان های مبارزه با خشونت علیه زنان، دانشگاه ها را در زمینه آموزش دهی به پسران و وضع مقررات برای برخورد با این رفتارها مسئول می دانند و آنها را متهم به بی کنشی در این زمینه می کنند. دانشگاه ها تا کنون سعی می کردند که جریان را به سکوت برگزار کنند و زیاد به اینگونه مسائل بال و پر ندهند و اینگونه شکایت ها را تشویق نکنند. همچنین بهانه می آوردند که در مواردی که مثلا دختر می گوید که مورد تجاوز قرار گرفته، ولی پسر می گوید که دختر اعتراضی به زبان نیاورده و این دو سابقه رابطه جنسی با همدیگر داشته اند،از این رو ما نمی دانیم که جانب کدام یک را بگیریم.

پس از فشارهای زیادی که در چند سال اخیر به دانشگاه ها وارد شد، و رسانه ها در این میان نقش برجسته ای داشتند، دانشگاه ها دارند می پذیرند که بایستی مسئولانه تر برخورد کنند. از این رو تلاش می کنند که تعریف های دقیق و مشخصی از رفتارهای نامناسب و غیرقابل پذیرش در زمینه عمل جنسی ارائه دهند و این تعریف ها را به دانشجویان آموزش دهند. از سوی دیگر، برای رسیدگی به شکایت های جنسی روند مشخصی را تعریف کرده و مسئولانی را در دفاتر ویژه این امر به کار می گمارند تا هیچ شکایتی از قلم نیافتد و به همه شکایت ها به درستی رسیدگی شود.

این نوشته درباره تعریف دقیق واژه هایی است که اکنون دانشگاه های امریکا تلاش دارند برای مبارزه با خشونت علیه زنان بکار گیرند** و در کنار آن به برخی واژه ها که در این زمینه در زبان فارسی وجود دارد، اشاره می شود.

• رضایت جنسی (SEXUAL CONSENT)

هر عمل جنسی باید با "رضایت" دو طرف باشد و اگر همراه با رضایت نباشد، "ناخواسته" است. رضایت جنسی به معنای بیان روشن و داوطلبانه ی خواسته ی مثبت فرد است. اگر کسی پاسخ منفی نداد، نه نگفتن او نباید به عنوان پاسخ مثبت برداشت شود. رضایت دادن برای آغاز یک عمل جنسی به معنای رضایت دادن برای ادامه آن عمل جنسی نیست. اگر فردی در حین یک عمل جنسی ابراز نارضایتی کرد، فرد دیگر باید دست از ادامه آن عمل جنسی بردارد و او را راحت بگذارد.

رضایت جنسی باید کاملا داوطلبانه باشد. نمی توان با زور و اجبار و تهدید از کسی رضایت جنسی گرفت. هر گونه بیان رضایت جنسی در شرایط ترس و وحشت و اجبار و آزار باطل است.

رضایت جنسی از سوی کسی که فکر یا رفتارش را – به هر دلیلی - درست نمی تواند کنترل کند، نیمه خواب است یا تحت تاثیر دارو، الکل یا مواد روان گردان است، معنا ندارد. ارتکاب عمل جنسی با کسی که در شرایطی است که نمی تواند رضایت جنسی خود را داوطلبانه و با بیانی روشن بیان کند، رفتار ناشایست جنسی شمرده می شود. اگر فردی رضایت جنسی را بطور روشن بیان نکند، دیگری حق ندارد ادعا کند که از روی رفتار و لباس پوشیدن و اداهای او "منظور" او را دریافته که مثبت بوده است. هیچ لباس و رفتاری جای بیان روشن و داوطلبانه ی پاسخ مثبت برای عمل جنسی را نمی گیرد. طبیعی است که رضایت جنسی برای هر عمل جنسی با مثلا به زبان آوردن "بله" همراه نیست، اما هشیاری کامل فرد و آزاد بودن وی در انتخاب عمل جنسی بدور از فشار و ترس و تهدید و اجبار، همواره شرط بیان رضایت جنسی است که می تواند بدون ادای واژه ی مشخصی بیان شود. عمل جنسی باید بر اساس رضایت دو طرف و احترام آن دو به خواسته ی همدیگر باشد.

در ایران: رضایت جنسی

وحشتناک ترین بی اعتنایی به رضایت جنسی در ایران توسط حکومت و خانواده ها و عاقد و همه جامعه در ازدواج کودکان صورت می گیرد که به صورت قانونی کودک به مردی سپرده می شود که به او تجاوز کند. حتی اگر کودک با تشویق پدر و مادر مجبور شود که رضایت خود را به ازدواج اعلام کند، باز هم رضایت کودک معنی ندارد. رابطه جنسی فرد بزرگسال با کودک باید جرم انگاری شود. جای شگفتی و تاسف فراوان است که در مورد اخیر تجاوز ناظم مدرسه به دانش آموزان دبستانی در تهران، مشاور وزیر دادگستری بیان داشت که" تعرض ناظم مدرسه گاهی با رضایت دانش‌آموزان همراه بوده و یک «کشش دو طرفه» وجود داشته است."***

رضایت جنسی حتی برای زن بزرگسال نیز در رابطه جنسی مشروع یا نامشروع از نظر حقوقی معنا ندارد. در چارچوب ازدواج، زن باید به شوهرش تمکین کند. خارج از ازدواج، زن حق ندارد وارد رابطه جنسی شود و اگر شد، نباید از بدرفتاری و آزار و خشونت شکایت کند وگرنه شلاق و سنگسار در انتظار اوست.

فرهنگ سنتی ما لباس و رفتار زن را معیار سنجش رضایت او برای هر عمل جنسی از سوی هر مرد غریبه می داند. اگر دختری سرخوش رفتار کند، بلند بخندد، و لباس جلف بپوشد، گویا درخواست تجاوز کرده و مرد متجاوز بیگناه است.

• رفتار ناشایست جنسی (SEXUAL MISCONDUCT)

رفتار ناشایست جنسی یعنی هرگونه حمله جنسی، آزار جنسی، یارآزاری، پی آزاری، نگاه شهوانی یا توجه دادن یا توجه گرفتن جنسی، یا هر گونه رفتار جنسی که ناخواسته است یا به گونه ای تهدید، ترساندن، یا اجبار را در بر دارد.

بیشتر رفتارهای ناشایست جنسی ناخواسته است، اما ناخواسته بودن همیشه شرط ناشایست بودن رفتار جنسی نیست. برای نمونه، عکس یا فیلم گرفتن از آمیزش جنسی، حتی اگر آمیزش جنسی خواسته ی دو طرف بوده، اما عکس گرفتن و فیلمبرداری بنا به خواست آگاهانه آنها نبوده باشد، رفتار ناشایست جنسی بشمار می رود. چنین عکس و فیلمی را در دسترس دیگران قرار دادن نیز باز به نوبه خود رفتار ناشایست جنسی شمرده می شود.

در ایران: رفتار ناشایست جنسی

جالب اینکه چشم چرانی که همان توجه جنسی دادن و گرفتن است، به عنوان یک تفریح عادی مردانه به شمار می رود که گویا چون با کلام و حرکت بدن همراه نیست، هیچ اشکالی ندارد. "چشم هایت را درویش کن" تنها پاسخ به این رفتار است که حکایت از دعوت به ریاضت کشی دارد. انگار که نگاه پر از شهوت و چشم چرانی یک حالت طبیعی است، و چشم درویش کردن یک عمل ورای حالت معمول است که تلاش می طلبد.

اگر کسی از عمل جنسی دیگران بدون آگاهی و رضایت آنها عکس یا فیلم بگیرد، به جای اینکه او را مجازات کنند که چرا از رابطه جنسی دیگران فیلم گرفته، و فیلم را پخش کرده، به موضوع فیلم می پردازند و بحث می رود روی رفتار جنسی کسانی که ازشان فیلم گرفته شده و مجرم اصلی و دو جرم او یعنی ضبط و پخش فیلم فراموش می شود. چنانکه در مورد یک هنرپیشه زن ایرانی دیدیم که نامش بر سر زبان ها افتاد اما از کسی که فیلم را گرفت و انتشار داد نامی به میان نیامد.

• آزار جنسی (SEXUAL HARASSMENT)

هرگونه آزاری که به خاطر جنس فرد صورت می گیرد، مانند بیان یا ابراز خواسته های جنسی، مشروط کردن استخدام یا پیشرفت کاری و از آن دست به توافق طرف برای برقراری رابطه جنسی، فشارآوردن و اخراج کردن به خاطر برآورده نکردن خواسته های جنسی، شکلک درآوردن با منظور جنسی، نشان دادن تصویر یا نقاشی به منظور جلب توجه جنسی، فحش و توهین به کسی به خاطر جنس یا طبیعت جنسی او مانند بارداری و زایمان، گفتار و شوخی و جوک های زن ستیز، همه و همه شیوه های گوناگون آزارجنسی است. آزار جنسی می تواند از سوی مرد به زن اعمال شود، یا به عکس. آزار جنسی می تواند میان دو فرد از یک جنس نیز رخ دهد.

روشن است که هر آزار جنسی مانند یک حرف زن ستیز و یا شوخی جنسی را نمی توان مورد پیگرد قرار داد. اما تکرار اینگونه حرف ها و شوخی ها یکی از جدی ترین موارد آزار جنسی در محیط کار شمرده شده و به عنوان جرم قابل پیگرد است. اگر آزار جنسی به حدی برسد که محیط کار را برای فرد غیرقابل تحمل سازد، یا موقعیت شغلی وی را دشوار ساخته یا به خطر اندازد، در آن صورت جرم محسوب می شود و فرد آزاردهنده مورد پیگرد و مجازات قرار می گیرد. قربانی آزار جنسی معمولا فرد زیردست آزاردهنده است.

در امریکا کارفرما وظیفه دارد که محیطی عاری از آزار جنسی برای همه کارکنان فراهم سازد. هرگاه یکی از کارکنان در محیط کار مورد آزار جنسی قرار گیرد، حتی اگر آزار جنسی از طرف فرد دیگری مانند مشتری که مورد استخدام کارفرما هم نبوده صورت گیرد، باز هم کارفرما مسئول است که وارد عمل شده و جلوی آزارجنسی کارکنان را بگیرد و مانع از تکرار آن شود. در غیر اینصورت، متهم خواهد شد که مواظب محیط کار نبوده و کارکنان را در معرض آزار جنسی قرار داده است.

در دانشگاه نیز هرگاه فردی از دیگری خواسته ی جنسی داشته باشد، و پذیرش یا رد این خواسته ی جنسی او باعث در وضعیت تحصیلی یا کاری فرد دیگری شود، یا خواسته های جنسی او محیط تحصیل و کار را برای دیگری تنگ سازد، آن فرد مورد پیگرد و مجازات قرار می گیرد. گاه حتی یک مورد ارتکاب آزار جنسی ممکن است به مجازات یا اخراج فرد از دانشگاه بیانجامد.

در ایران: آزار جنسی

آزارجنسی نه تنها در خیابان و وسایل نقلیه عمومی، بلکه در محیط کار به شدت رواج دارد، بویژه در بخش خصوصی. آزار جنسی پنهان نیست و همه از آن باخبر هستند ولی کسی هم کاری در اینباره انجام نمی دهد. آگهی های استخدام جنس و مشخصات ظاهری را به عنوان شرط استخدام قید می کند. در بخش دولتی نیز موارد زیادی از آزار جنسی در سطوح مختلف وجود دارد. من از زبان خود زنان شنیده ام که فلان قاضی مرد بی رودرواسی به وکیل زن یا متهم زن می گوید که اگر به خواسته های جنسی او تن دهد پرونده را به نفع وی پیش می برد.

دولت جمهوری اسلامی هیچ گامی برای جرم انگاری آزار جنسی در فضای عمومی و محیط کار برنداشته است. زنان نه قربانی آزار جنسی، بلکه همیشه مسئول برانگیختن آزار جنسی شمرده می شوند. از سوی نهادهای گوناگون دولتی، مسلح و غیرمسلح، همواره به آنان تذکر داده می شود که خود را با حجاب بپوشانند تا کسی فکر آزار جنسی آنها را به خود راه ندهد و در این باره حتی تهدید به مجازات می شوند.

• حمله جنسی (SEXUAL ASSAULT)

هرگونه تماس یا رفتار جنسی ناخواسته حمله جنسی بشمار می رود. تماس جنسی ناخواسته مانند دست زدن به بدن، ماچ کردن و تجاوز کردن است. حمله جنسی حتما نباید همراه با تماس باشد. گاه رفتار جنسی ناخواسته بدون تماس جسمانی هم حمله جنسی شمرده می شود، مانند نشان دادن آلت جنسی یا نگاه کردن و عکس و فیلم گرفتن از بدن برهنه دیگری بدون آگاهی و رضایت وی.

هرگونه تماس یا رفتار جنسی با کودکان نیز حمله جنسی به شمار می رود زیرا که در مورد کودکان شرط خواسته یا ناخواسته بودن تماس یا رفتار جنسی مفهوم ندارد. هرگونه تماس یا رفتار جنسی یک فرد بالای ۱٨ سال با یک کودک زیر ۱٨ سال جرم بشمار می رود.

حمله جنسی می تواند در مکان عمومی مانند کوچه و خیابان و سینما یا در خانه و مهمانی خصوصی رخ دهد. صرف نظر از اینکه حمله جنسی در کجا و توسط چه کسی، آشنا یا غریبه، محرم یا نامحرم، صورت گیرد، قربانی حمله جنسی هیچ تقصیری ندارد و کسی که حمله جنسی را انجام می دهد مجرم شناخته می شود.

در ایران: حمله جنسی

تجاوز شناخته شده ترین شکل حمله جنسی و شاید تنها شکل حمله جنسی است که در فرهنگ ما جدی گرفته می شود. یعنی جرم به شمار می رود و مجازات دارد. قربانی تجاوز می تواند از این واژه برای بیان آنچه بر او رفته است استفاده کند و همدردی بدست آورد و متجاوز را مورد پیگرد قرار دهد.

به جز تجاوز، شکل های دیگر حمله جنسی نه تنها جدی گرفته نمی شود، بلکه به گونه ای شوخی و تفریح مردانه به شمار می رود. برخی مردهای جوان گاه حتی روی میزان موفقیت شان در این کار با هم شرط بندی می کنند و مسابقه می گذارند که کدام یک می تواند بیشترین میزان حمله جنسی را انجام دهد و دیگران به تماشا می ایستند و می خندند.

ارتکاب حمله های جنسی مانند لمس کردن بدن زن با دست یا فشار دادن بدن خود به بدن زن، بویژه تماس با پستان و باسن، نیشگون گرفتن، متلک گفتن و حتی ماچ کردن به اندازه ای رایج است که گونه ای هنجار اجتماعی رفتار مردانه به شمار می رود.

برای هرگونه حمله جنسی به جز تجاوز هیچ واژه قانونی نداریم که هیچ، هیچ واژه ای هم که در فرهنگ ما بار منفی داشته باشد و قباحت حمله جنسی را برساند، نداریم.

به این واژه هایی که برای شیوه های گوناگون حمله جنسی داریم نگاه کنید: مالیدن، دستمالی کردن، ماچ گرفتن، یارو رو خفت کردن (یعنی جایی در تنگنا و تاریکی و تنهایی گیر انداختن که معمولا در مورد سواستفاده جنسی بکار گرفته می شود اما برای دزدی هم کاربرد دارد). هیچ یک زشتی و نادرستی عمل را نمی رساند. اگر دقت کنید، همه آنها از نگاه فاعلی که آن کار را انجام می دهد ساخته شده است. واژه ای نداریم که فعل آزار و حمله جنسی را از نگاه قربانی بیان سازد.

گاه برخی واژه ها حتی حالت شوخی نیز دارد. انگولک کردن یعنی کاویدن به انگشتان، ور رفتن با چیزی با انگشت. توجه کنیم که اضافه کردن "ک" به انگول که به معنی انگشت است، از ابعاد عمل می کاهد و آن را در سطح یک شوخی کم اهمیت پایین می آورد.

اما واژه های دیگری هم برای همین تجاوز هست که تجاوزگر بکار می گیرد تا زشتی تجاوز را در آن پنهان کند و آن را به کاری تفریح گونه کاهش دهد، مانند ترتیب کسی را دادن.

• پی آزاری (STALKING)

پی آزاری یعنی دنبال کسی افتادن و او را تعقیب کردن، یا مرتب هوای او را داشتن که چکار می کند. پی آزاری باعث ترس و نگرانی و آزار قربانی می شود. پی آزاری ممکن است به این شکل باشد که فرد در خیابان دنبال زن جوانی بیافتد، یا اینکه دائم به او زنگ یا پیامک بزند، یا روی اینترنت مرتب مزاحم او شود و به گونه ای بخواهد با او در تماس دائمی باشد یا حرکت های او را دنبال کند.

در امریکا کسی که قربانی پی آزاری می شود، می تواند به دادگاه شکایت کرده و از دادگاه بخواهد که برعلیه فرد پی آزار حکمی صادر کند که بر اساس آن حکم، آن فرد دیگر نتواند مثلا از فاصله صدمتری به او نزدیک تر شود و او را تعقیب کند یا به هیچ شکلی با او تماس بگیرد، و در غیر اینصورت مجرم شناخته خواهد شد.

در ایران: پی آزاری

فکر می کنم تقریبا همه ما زنان دست کم در دوران دبیرستان پی آزاری را تجربه کرده ایم زیرا که اینگونه دنبال افتادن در حقیقت یکی از شیوه های ابراز علاقه ی جنسی توسط پسران بود. با اینکه توجه جنسی پسر برای دختر خوشایند بود، اما پی آزاری واقعا آزاردهنده و ترسناک بود. با این وجود، به گونه ی یک هنجار اجتماعی جا افتاده بود بطوریکه رهگذرانی که در خیابان شاهد آن بودند، واکنشی نشان نمی دادند. گاه خواستگاری برای آنکه از "سلامت اخلاقی" دختری مطمئن شود، به پی آزاری او می پرداخت. پی آزاری تا جایی که به حمله جنسی نمی انجامید، مورد اعتراض عمومی قرار نمی گرفت. تنها هنگامی که خانواده دختر از ترس و تنش او آگاه می شدند شاید برای پایان دادن به آن کاری می کردند. و تازه در آن صورت هم اعتراض آنها به اصل پی آزاری نبود، یعنی اگر خواستگاری این کار را می کرد حرفی نداشتند. بلکه اعتراض آنها به این رفتار جنسی یک غریبه بدون نیت ازدواج بود و به رگ غیرت شان برمی خورد و گاه سعی می کردند با رودرروی مستقیم یا کتک زدن طرف به آن پایان دهند.

• یار آزاری (INTIMATE PARTNER VIOLENCE)

بیشتر خشونت های علیه زنان توسط یار کنونی یا پیشین آنها، دوست پسر یا شوهر، صورت می گیرد. این خشونت ها ممکن است به شکل تجاوز، کتک زدن، فحش دادن، تهدید کردن، و یا پی آزاری باشد. خشونت توسط یار گونه ای از خشونت خانگی است که هرگونه خشونت در چارچوب خانه مانند کودک آزاری و خشونت علیه سالمندان را نیز در بر می گیرد.

در ایران: یارآزاری

یار فقط به شکل همسر اجازه حضور قانونی دارد. از این رو، واژه همسرآزاری وارد فرهنگ ما شده که نشان از رشد مبارزه با خشونت علیه زنان دارد. اما هنوز اقدامات دولتی لازم در این زمینه به عمل نیامده، یعنی تقریبا هیچ کاری انجام نشده است. در امریکا هر قربانی یارآزاری – چه زن و چه مرد - می تواند به پلیس زنگ بزند و درخواست کمک فوری نماید. پلیس موظف است در کوتاه ترین زمان ممکن خود را به وی برساند و یارآزار را بازداشت کند و از آنجا ببرد. اگر قربانی ادعا کند که درخانه احساس امنیت ندارد، می تواند به شیوه قانونی راه ورود یارآزار را به خانه ببندد و یا خود به خانه امن رفته و از کمک های ویژه دولتی در این زمینه برخوردار شود. در ایران همسرآزاری واژه ای است که هنوز مفهوم حقوقی پیدا نکرده، بطور مشخص جرم انگاری نشده، و مجلس قانونگزاری، دولت، و نیروهای انتظامی هیچ یک هنوز هیچ گونه مسئولیتی در برابر آن برای خود نپذیرفته اند. و از آنجاییکه هنوز رابطه خارج از ازدواج رسمیت نیافته، یارآزاری باز واژه جدیدتری از همسرآزاری است که شاید حتی به رسانه ها هم راه پیدا نکند چرا که اشاره به واقعیتی دارد که می تواند در چارچوب رابطه خارج از ازدواج یا "نامشروع" نیز رخ دهد. قربانی خشونت یارآزاری در رابطه همجنس گرایانه که دیگر جای خود دارد.

• واژه هایی که نداریم، و واژه هایی که داریم!

دشواری کار ما زنان در این است که بسیاری از واژه هایی را که به واقعیت زندگی ما و حقوق بشر ما مربوط می شود، نداریم.

آنچه کار را دشوارتر می سازد این است که گاه به جای واژه هایی که نداریم، واژه هایی داریم که یا ماهیت رخداد و عمل را نمی رساند، و یا اینکه واقعیت را وارونه جلوه می دهد و مرد را از رفتار ناشایست جنسی تبرئه می کند و حتی زن را محکوم می سازد. به بیان دیگر، بسیاری از واژه های ما در ماهیت خود زن ستیز است.

یک نمونه از واژه های زن ستیز را برای شما می گویم که مترادف تجاوزکردن است: بی صورت کردن، یا بی سیرت کردن. بی صورت کردن حکایت از شرم برای قربانی تجاوز دارد، یعنی شرمگین کردن قربانی تجاوز. در این عبارت، هیچ بار منفی برای تجاوز گر در فعل تجاوز دیده نمی شود. این بار شرم به قدری شدید است که به خاطر دارم در کودکی مادرم که طبیعتا مرا عاشقانه دوست می داشت، به من می گفت "خدا کند اگر کسی تو را بی صورت کرد، همانجا تو را بکشد که من اینقدر بی آبرو نشوم!" اگر مادرم واژه هایی برای تجاوز می داشت که در آن قربانی تجاوز فقط قربانی بود و شرمی متوجه او نبود، و شرمی متوجه مادر قربانی و دیگر اعضای خانواده اش نبود، و شرم فقط و فقط از آن تجاوز گر می بود، آیا باز هم چنین آرزویی می کرد؟

در حاشیه

برخی از دانشگاه ها برای گسترش آگاه سازی در میان بدنه دانشجویی، برخی دانشجویان را آموزش ویژه داده و بطور نیمه وقت استخدام می کنند که به همقطاران خود در این زمینه آموزش دهند و مبارزه با آزار و حمله جنسی را در دانشگاه رواج دهند و مبارزه با رفتار ناشایست جنسی را "مُد" کنند. چندی پیش در نیویورک به گروه کوچکی از این دسته دانشجویان دانشگاه NYU برخوردم که روی "پروژه رضایت" (CONSENT PROJECT) کار می کردند و با آنها عکسی گرفتم که در اینجا می بینید. تابلوهایی که در دست گرفته اند نوشته های جالبی در بردارد:

لباس من به معنی رضایت من نیست. MY DRESS DOES NOT MEAN YES

رضایت را هر دفعه باید بگیری. CONSENT IS ASKING EVERY TIME

من از رضایت خوشم میاد. I LOVE CONSENT

عمل جنسی همراه با رضایت، عمل جنسی سالم است. CONSENSUAL SEX IS SAFE SEX.

کدام یک از اینها عامل تجاوز است:
- لاس زدن

- لباس جلف پوشیدن

- مست کردن

- تجاوزگر

که البته پاسخ درست "تجاوزگر" است.

CHECK WHAT CAUSES RAPE: __Flirting, __Skimpy Clothing, __Drinking, X_ Rapists

* theconversation.com

** این مطلب با استفاده از تارنماهای گوناگون، از جمله تارنمای دانشگاه دولتی کالیفرنیا در برکلی در غرب امریکا و دانشگاه خصوصی ییل در شرق امریکا تهیه شده است.

*** www.radiofarda.com

http://www.akhbar-rooz.com/article....

30 Aug 07:20

بی‌نظیربوتو، الهام‌بخش ملاله

by پندار
بی‌نظیربوتو، الهام‌بخش ملاله

گاردین فرصتی فراهم کرد تا نوجوانان کتاب‌خوان سووالات‌شان را از ملاله، نوجوان حامی حق تحصیل کودکان بپرسند.

او که قبل از ترور نافرجامش توسط طالبان چهره‌ای ملی بود، امروز چهره‌ای شناخته شده در جهان است و کتاب او به هواخواه زیادی پیدا کرده است. راوی کتاب «من ملاله هستم» در پاسخ به پرسش نوجوانان از اهمیت هویت مستقل برای دختران می‌گوید. از نظر او این مهم از طریق تحصیل امکان‌پذیر می‌شود.

*به نظرتان چقدر مهم است که به جوانان اجازه داده شود تا مسیر خودشان را طی کنند و برای زندگی‌شان تصمیم بگیرند؟

-این مسئله برای من بسیار مهم است. دوستان زیادی دارم که از خود هویتی ندارند، آنها همسران، دختران و خواهران هستند. آنها حتی با اسم‌شان شناخته نمی‌شوند و اینکه نمی‌توانند توانایی‌هایشان را نشان دهند یا در اجتماع فعال باشند. آنها به‌دنیا می‌آیند. در رسیدگی به پدر و برادران‌شان به مادر کمک می‌کنند. ازدواج می‌کنند. بچه‌دار می‌شوند. آنها واقعا نمی‌دانند چه کسی هستند.

خیلی مهم است که بدانی چه کسی هستی، تصمیم بگیری و نشان دهی  که چه کسی هستی. اینها را پدرم به من یاد داد یا شاید مانع از شناخت خود و حقوقم نشد. او به من نگفت به مدرسه نرو و به من نگفت ازدواج کن.

این خیلی مهم است.

*با توجه به داستان‌تان شما چیزی را که می‌خواهید مصرانه دنبال می‌کنید. آیا این خصوصیت وجهی از شخصیت شما است یا اینکه کسی الهام‌بخش‌تان بوده و یا چیزی است که روی آن کار کرده‌اید؟

-هنگامی که کوچک‌تر بودم، عادت داشتم به صحبت‌های دیگران گوش دهم و دریابم چه فکر می‌کنند و از کجا آمده‌اند. گوش می‌کردم اما صحبت، نه. پدرم تشویقم کرد و نشانم داد که می‌توانم آنچه را که می‌خواهم بیان کنم. مشورت‌های پدرم را دنبال می‌کردم تا اینکه او از من فرد مستقلی ساخت.

*برای شناخت هویت‌مان، مدام سعی می‌کنیم خودمان را بازتعریف کنیم، شما می‌خواهید با چه تعریف شوید؟

-خودم را یک فعال زن جوان می‌دانم که برای حقوق دختران و  زنان، حق تحصیل کودکان و برابری و عدالت می‌جنگم.

*محرومیت دختران از تحصیل چه تاثیر بر شناخت آنها از خودشان می‌گذارد؟  

-به‌نظرم وقتی یک دختر از تحصیل محروم شود، با مشکلات زیادی  رو‌به‌رو می‌شود. وقتی از حقوق‌اش آگاه نباشد، شخصیت خود را هم از دست می‌دهد. ممکن است مجبور شود، زود ازدواج کند. اگر فقیر باشد - ممکن است نداند که کودکان کار جرم است - شاید مجبور شود نان‌آور خانواده‌اش شود. او کودکانی به دنیا خواهد آورد که می‌تواند سلامتی او را تحت تاثیر قرار دهد.

*شما، الهام‌بخش میلیون‌ها زن در سراسر دنیا هستید. کدام زن این نقش را برای شما داشته است؟

-بی‌نظیر بوتو یک رهبر و زن الهام‌بخش بود. به‌عنوان یک سیاستمدار مواردی بود که مردم در مورد او دوست نداشتند اما او به تمام جهان نشان دهد که یک زن می‌تواند رهبر شود، یک نخست‌وزیر. او به من این امید را داد که من می‌توان همان کار را در آینده انجام دهم. زنان دیگری مانند او در کشورمان وجود دارند که به‌عنوان یک فعال اجتماعی کارهای بسیاری انجام داده‌اند. آنها هم الهام‌بخش من بوده‌اند.

این مطلب با حمایت شهرکتاب فرشته در سایت پندار منتشر شده است. می‌توانید برای پیگیری مطالب مشابه به صفحه‌ی آن در فیس‌بوک مراجعه کنید. 



30 Aug 07:04

به یک جایی از زندگی که رسیدی

by نیما
به یک جایی از زندگی که رسیدی،
می فهمی رنج را نباید امتداد داد
باید مثل یک چاقو که چیزها را می برد و از میانشان می گذرد
از بعضی آدم ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی!

ویلیام فاکنر / مرثیه برای راهب