Shared posts

11 Jul 05:01

I don't know the perfect title for this.

11 Jul 05:01

+

by Mr.bex
شاعر وقتی داشته می‌سروده که اگه یه روز بری سفر، قبل از اینکه بگوید بری ز پیشم بی‌خبر و از اسارت در رویا حرف بزند، باید یک پرانتز باز می‌کرد و می‌گفت که اگه یه روز بری سفر (منم با خودت ببر) که البته در اون صورت دیگر چیزی برای سرودن باقی نمی‌ماند.
20 Jun 10:12

قول دادم درباره تست آي كيو صحبت نكنم

by giso shirazi
عید که شیراز بودم برای خوابیدن به طبقه بالا می رفتم. یک شب دو قلوها متوجه خروج من شدند و با وجود تاریک بودن راهرو طبق رهبری یکی و همراهی دومی برای اولین بار در عمرشان پله ها را بالا آمدند و در تاریکی به اتاق من رسیدند و چراغ را روشن کردند.
شادمان و هیجانزده از ماجراجویی خود به حیرت به اتاق نگاه کردند و پرسیدند:
اینجا تي رونه ؟
26 May 19:16

در حاشیه ی روز زن؟ مادر؟

by سیب به دست

شاید یک قدری دیر شده باشد برای نوشتن این متن. اما آن قدر این گفتگوی بی حاصل ذهنی, حواسم را درگیر کرده بود که بهترم آمد یک بار بنویسم و بگذارمش بیرون از ذهنم. ماجرا این است که از چند روز گذشته تا همین دیروز که پیامک ها و پست های و مطالب به اشتراک گذاشته ی فیس بوکی زیادی در خصوص این روز زن؟ مادر؟ منتشر می شد من با خودم فکر می کردم این روز روز زن است یا مادر؟

شاید با خودتان فکر کنید خیلی فرقی نمی کند. این روز می تواند روز زن و مادر باشد.. سخت گیری بی خودی است این طور گیر دادن ها ولی من می گویم اصلا این ویژگی بخشی از فرهنگ ماست که دو مقوله ی به ظاهر شبیه و به باطن بی نهایت متفاوت را می گذارد کنار همدیگر و بعد از کنار هم گذاشتنشان یک شترمرغی درست می شود که هر وقت لازم باشد شتر است و هر وقت نیاز شد مرغ.

وگرنه خوب که نگاه کنیم روز زن با روز مادر زمین تا آسمان فرق دارد. چرا؟ چون مادر بودن تنها یکی از نقش هایی است که زن می تواند بازی کند. بدون اغراق این نقش, بسیار بسیار نقش سنگین و سخت و عجیب و غریبی است. شاید هم به ادعای بعضی ها بزرگترین نقشی باشد که یک زن می تواند داشته باشد. من در این زمینه قضاوتی نمی کنم چرا که مادر نبوده ام.  ولی هرچه باشد این تنها یکی از نقش هایی است که زن می تواند داشته باشد. هزار نقش دیگر هم یک زن می تواند داشته باشد. و جالب این که همه ی این نقش ها را می تواند انتخاب کند و می تواند انتخاب نکند.

به عقیده ی من بایستی یک بار تکلیف این روز را مشخص کنند. اگر روز مادر است همه می دانند که این نقش یک نقش ارزشمند است که باید کرامتش را ارج و احترام نهاد و به تمام کسانی که این نقش را قبول می کنند – چه زن ها و حتی چه مردهایی که چنین نقشی را پذیرفته اند – تبریک گفت. ولی اگر قرار است روز زن باشد, این بسیار غیر منصفانه است که زن را تنها در یکی از نقش هایی که می تواند قبول کند خلاصه کنیم.  بسیار غیر منصفانه! چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید زن چیزی فراتر از تنها یک نقش, یا مجموعه ای از نقش هاست. اگر فکر می کنیم چنین موجودی لایق سپاس و احترام و کرامت است بایستی تمامیِ بودنِ یک زن را بتوانیم ارج بنهیم. بودن-موجودیت-و تمامیِ حقیقت یک زن را- همه ی آن چه که هست. آیا این که موجودی می تواند نقشی مثل مادر بودن را بازی کند کافی ست که بپذیریم این موجود بایستی دارای توانمندی های غیر قابل باوری باشد؟

باز چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید یک زن می تواند فاحشه باشد می تواند معشوقه باشد – درست همان طور که می تواند آموزگار باشد.. یا هر نقش دیگری داشته باشد. منظور من از مطرح کردن چند نقش ابدا تایید یا تکذیب این نقش ها نیست. ولی کسانی که یک نقش را چنین ارج می نهند و نقش دیگر را چنان تقبیح می کنند تنها کسانی هستند که موجودیت یک زن را به معنای زن نپذیرفته اند واصرار دارند یک نقش را به جای یک هویت قالب ِ جامعه کنند. تنها این نگاه کوته بینانه و غیر خردمندانه  که زن را به یک نقش  و تنها به یک نقش او خلاصه کنیم می تواند ما را به این جا برساند که بشنویم “زن اساسا برای بخش خاصی از قلمرو زندگی خلق شده”

آیا اصلا ما به عنوان افرادِ انسانی چنین حقی داریم که قضاوت کنیم موجودی با تمام قابلیت های آشکار و نهفته اش کدام نقش را بایستی اختیار کند؟ و یا خلق شده که فلان نقش را اختیار کند؟ البته به نظر شخصی من این کنار هم گذاشتن روز زن و مادر یک سیاست ظریف و بسیار کثیف برای این است که پس از سال ها و شرطی شدن جامعه نسبت به آن,  زن و مادر را کنار هم و به یک معنا بدانیم. سیاستی که جز از کسانی که به تمام معنا می خواهند تنها لباس مادر را به تن زن بکنند بر می آید.

باز هم تاکید می کنم همه ی آن چه نوشته ام چیزی از ارزش های نقش مادری کم نمی کند. تنها این که من به عنوان یک زن- که از بسیاری از تبعیض ها- بی حرمتی ها- بی احترامی ها- و تلاش برای بی هویت شدن در جامعه اش رنج برده دلم می خواهد این جا اعلام کنم با تمام عظمتی که نقش مادر دارد من دلم نمی خواهد ارزشمند باشم چون مادرم – یا قرار است روزی مادر باشم- یا بدتر از همه در درونم پتانسیلی برای مادر شدن وجود دارد- یا به عبارتی ماده هستم. خواهشمندم به من تبریک نگویید. مگر آن که تمامی آن چه هستم را پذیرفته باشید.

با تشکر از مهپاره از ایران


دسته‌بندی شده در: میهمان هفته
15 May 13:47

ارتفاع پست

by zitana

سؤال:

آیا آن‌هایی که می‌دانند با آن‌هایی که نمی‌دانند برابرند؟

پاسخ:

بله خدای بزرگ. من دوست‌های زیادی دارم که از این زندگی چیز زیادی نمی‌دانند. دوست‌هایی که تا چند سال پیش باهم برابر بودیم. پشت یک نیمکت می‌نشستیم و درس می‌خواندیم. پشت یک نیمکت فهمیدیم خازن‌ها را موازی بستن یعنی چه. پشت یک نیمکت به قانون کیرشُهُف ریزریز خندیدیم و بعدن در سهم بردن از نمره‌های بالا و تک و زنگ تفریح و توپ والیبال زنگ ورزش و چکمه‌ی لاستیکی و شربت سیاه‌سرفه باهم برابر شدیم. آه... ای خدای بزرگ، من دوست‌های زیادی داشتم که چون می‌دانستم و نمی‌دانستند نوشتن انشاهای فله‌ای‌شان به عهده‌ی من بود. دوست‌هایی که خنده‌های ارتودنسی‌شان بامزه‌شان می‌کرد. من هم روی لپم چال داشتم. خنده‌ی من هم بامزه بود و با هم برابر بودیم و در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می‌کردیم.

اما خدای بزرگ... خدای بزرگ بی‌همتا... خدای لم‌یلد و لم یولد، زمانه همیشه همین‌طور نمی‌ماند. من و دوست‌های گَرنت به پا، همگی باهم بزرگ شدیم. همگی عوض شدیم، جواب سؤال‌ها عوض شد، دیگر مثل قدیم اصل  برابری و  برادری مطرح نبود. کسانی بر کسانی برتر شناخته شدند و بعد، دست‌های هم را به سرعت ول کردن دست‌های یک جذامی، ول کردیم. موهایمان رفت زیر رنگ، روی چشم‌هایمان لنز گذاشتیم و یاد گرفتیم روی لبمان رژلب بمالیم. خدای بزرگ، جواب سؤال‌ها عوض شد و آن‌هایی که نمی‌دانستند، ماشین خارجی خریدند، دلار خریدند و هی تعداد خانه‌هایشان زیاد شد. ما ماشین ایرانی کارکرده خریدیم. ما به سفرهای دسته دوم رفتیم و لباس‌های مارک‌دارمان را از حراج‌های هفتاد درصدی که ته مانده‌ی نخواستنی آن‌ها بود انتخاب کردیم. خدای بزرگ، آن‌ها نمی‌دانستند و دلار گران شد، قیمت ماشین‌های خارجی‌شان چاهار برابر شد و ما اندر خم یک کوچه مشغول اسباب‌کشی و دربه‌دری بودیم. آن‌ها هیچ‌چیز نمی‌دانستند اما من به چشم‌های خودم دیدم دربان رستوران، برایشان تا کمر خم شد و پارک‌بان خیابان، جای پارک ما را به آن‌ها و ماشین‌های گرانشان داد و دکتر مغز و  اعصاب،آن‌ها را بی‌نوبت دید و با اعصاب ما بازی‌های بدی کرد. ما با سینه‌های کوچک، لب‌های کوچک، اعتبارهای کوچک و دماغ‌های بزرگ، پشت درها ماندیم. آن‌ها از تمام غیرقابل عبورها رد شدند، آن‌ها همه‌ی غیرممکن‌ها را ممکن کردند و با این‌که نمی‌دانستند به ما که می‌دانستیم پوزخند زدند و برایمان که در ارتفاع پست ایستاده بودیم، با خساست، دست‌های کوچک تکان دادند. آن‌ها نمی‌دانستند ولی با این‌حال پول داشتند. ماها می‌دانستیم اما پول نداشتیم. آن‌ها استخدام را استختام نوشتند و در بهترین پست‌ها استخدام شدند. ما تمام کتاب‌ها را خوانده بودیم و از خودمان هم حتا غلط می‌گرفتیم اما استخدام نشدیم و کارمان شد شب زنده‌داری و  روز بعد، با جان کندن بیداری. آخر سر آن‌ها خوش‌هیکل‌ترین‌ و جداب‌ترین و زیباترین داف‌های ایرانی شدند و ما دخترهای فِلَت معمولی به درد‌نخور.

خدای بزرگ؛ آن‌هایی که نمی‌دانند آن بالا ایستاده‌اند و  صعود غیرممکن ما به ارتفاع‌ها را سنگ می‌زنند. خدای خوب، خدای منطقی و مهربان، خدای هم ماها و هم آن‌ها؛  نمی‌دانند و بر نوک قله‌های عزت و اعتبار و آبرو ایستاده‌اند. ما پرچم‌هایمان به گِل نشسته است و هنوز بلند نشده از پا افتاده‌ایم.

ماهایی که می‌دانیم، چون همیشه می‌دانیم و خوب می‌دانیم و از همه بهتر می‌دانیم باید بیاییم و اعتراف کنیم آن‌هایی که نمی‌دانند با ماها که می‌دانیم برابر نیستند. در واقع از ما بهتر و برترند؛ قاعده به همین سادگی و خنده‌داری‌ست؛ آن‌ها دلار دارند و می‌برند. ماها  نداریم و می‌بازیم.


ارتفاع پست، نام فیلمی از ابراهیم حاتمی‌کیاست


14 May 11:57

حقایقی در مورد کاهش وزن

by علیرضا مجیدی

تصور کنید که چند میلیون تومان پول برای سرمایه‌گذاری دارید. یکی از دوستان شما مصرانه از شما می‌خواهد که سهام بخرید، اما وقتی تحقیق و پرس و جو می‌کنید، متوجه می‌شوید که خرید سهام یک شرکت به خصوص، اگرچه در کوتاه مدت، سودهایی برایتان در بر دارد، اما ۸۰ درصد کسانی که این کار را کرده‌اند، همه سرمایه اولیه خود را از دست داده‌اند.

خب، اگر متوجه این مطلب شوید، تصمیم شما ساده است: پولتان را نجات می‌دهید و سهام نمی‌خرید!

اما وقتی نوبت به کاهش وزن و رژیم غذایی می‌رسد، به نظر می‌رسد که همه علاقه بسیار زیادی به قمار روی دارایی‌های خودمان داریم. چرا؟

چون ثابت شده است که ۸۰ درصد کسانی که با رژیم غذایی، وزن خود را کم می‌کنند، در نگه داشتن وزن مطلوب ناکام می‌مانند. با این همه ۱۰۸ میلیون مرد و زن در آمریکا، میلیاردها از پول خود را که به سختی به دست آورده‌اند، صرف روش‌های کاهش وزن می‌کنند.

در واقع باید اذعان کرد که هر چه بیشتر در مورد کارایی رژیم گرفتن، تحقیق کنیم، بیشتر متوجه می‌شویم که ناکارآمدی آن می‌شویم.

چند وقت پیش گروهی از محققان UCLA ده شیوه رایج کاهش وزن را بررسی کردند و متوجه شدند، تنها یکی از آنها منجر به کاهش وزن می‌شود و جالب بود که در بیشتر مواقع رژیم گرفتن باعث، اضافه وزن هم می‌شد! و مهم‌تر از اینها، این رژیم‌ها تأثیر ملموسی هم روی سلامتی نداشت.

این بررسی‌ها نشان دادند که آن دسته‌ای هم که توانسته بودند، وزن خود را در حد مطلوب، ثابت نگاه دارند، در واقع استثناء بودند یا اصلا کسانی بودند که از ورش و دارو و تغییر پایدار سبک زندگی هم استفاده می‌کردند.

ویژگی‌ها افراد موفق در کاهش وزن در طولانی‌مدت

بررسی ده هزار نفر که توانسته بودند ظرف ۴٫۵ سال، کاهش وزنی حدود ۳۰ کیلوگرم را حفظ کنند، نشان داد که آنها این خصوصیات را دارند:

- ۹۸ درصد آنها در چگونگی غذا خوردن تغییر ایجاد کرده بودند.

- ۹۰ درصد آنها به صورت متوسط یک ساعت در روز ورزش می‌کردند.

- ۷۸ درصد آنها هر روز صبحانه می‌خوردند.

- ۷۵ درصد آنها دست‌کم یک بار در هفته خود را وزن می‌کردند.

- ۶۲ درصد آنها کمتر از ۱۰ ساعت در هفته، تلویزیون تماشا می‌کردند.

4-22-2014 9-05-48 AM

نتیجه:

برای کاهش وزن و مهم‌تر از آن حفظ وزن در حد مطلوب، باید عادات خود را تغییر بدهید.

- یک سری عادات و سبک‌های خوب زندگی در خود ایجاد کنید. مثل اجتناب همیشگی از خوردن نوشابه‌های گازدار، پرهیز از بی تحرکی‌های طولانی، انجام دادن کارها به صورت ایستاده.

- ایجاد این تغییرات و یا عادات باید ساده و گام به گام صورت بگیرد.

- محرک‌هایی برای عادات خوب، تعریف کنید و آنها را به نوعی برای خود شرطی کنید. توجه کنید که تنها داشتن انگیزه کافی نیست.

مثلا کاری کنید که عادت کنید بعد از خوردن شام، ذهن و بدنتان به ۱۰ دقیقه پیاده‌روی عادت کند یا اینکه به صورت خودکار بعد از یک روز زیاده‌روی به کم خوردن و فعالیت بیشتر در روز بعد، عادت کنید.


و چیز مهم و اساسی دیگر در کاهش وزن این است که:

هیچ راه شاهانه یا میانبر خوبی برای کاهش وزن وجود ندارد.

کالری اضافه جمع جبری غذاهایی است که بیشتر خورده‌اید و کالری‌هایی که کمتر سوزانده‌اید.

هیچ غذای کالری‌سوز معجزه‌آسایی وجود ندارد، هیچ روش ورزشی ساده‌ای وجود ندارد که بدون عرق درآوردن، ناگهان مقدار زیادی از کالری‌های شما را بسوزاند.

برای کاهش وزن باید در حد معقولی، هر روز از مقدار مورد نیاز بدن خود، کمتر کالری دریافت کنید تا در طولانی‌مدت وزن کم کنید.

منبع


 

برای سفارش تبلیغ تماس بگیرید

14 May 11:18

دل پریشون پریشون پریشون

by مرضیه رسولی
چندشب بود خونه نرفته بودم و پیش دوستام مونده بودم. بابام از خونه بهم زنگ زد. گفت کجایی؟ گفتم بیرونم. گفت نمی‌خوای بیای خونه؟ گفتم نه امشب نمی‌یام. عصبانی شد و داد زد. گفت چندشبه خونه نیومدی. یعنی چه؟ وقتی عصبانی می‌شه به یعنی چی می‌گه یعنی چه. گفتم فردا صبح خونه‌ام. گوشی رو کوبید. برگشت دید پشتش وایسادم. انقدر صداش بلند بود که صدای اومدنمو نشنیده بود. ولی این شوخی اصلن خوشحالش نکرد، انگار حرفمو بیشتر از حضورم باور کرده بود و با همون فاز عصبانی نگاه خصمانه‌ای بهم کرد و گفت مسخره و از در رفت بیرون. در حالی‌که این شوخی همیشه تو خونه‌ی ما جواب داده و مایه‌ی اتحاد خانواده‌س. به این صورت که بابام از سر کار می‌یومد و زنگو می‌زد و همون موقع مامانم می‌رفت یه جا قایم می‌شد. بابام می‌گفت مامانت کجاست؟ می‌گفتیم از صبح رفته بیرون نیومده. نگفته کجا می‌ره؟ نه. همون لحظه‌ای که بابام با حال گرفته می‌رفت طرف آشپزخونه مامانم می‌پرید بیرون و همه می‌خندیدیم و بابام که به وجد اومده بود و جون دوباره‌ای گرفته بود تا ساعت‌ها دنبالمون می‌کرد و باهامون کشتی می‌گرفت و ما التماسش می‌کردیم که بس کنه و به استراحت بپردازه. هنوزم من و راحله با هم از این شوخیا می‌کنیم و خاندان رسولی هرجا که باشن به این شوخی زنده‌ان. ولی همین باعث شده که وقتی به مامانم می‌گیم راحله کار داشته و نیومده، کل خونه و بعد خونه‌ی همسایه‌ها و خیابونا و مغازه‌های اطرافو دنبالش می‌گرده تا ببینه تو کدوم سوراخ قایم شده و ماهم درحالی‌که از پی‌اش روانیم قسمش می‌دیم: مادر من والله نیومده، نیست.


دفعه‌ی آخر که نشسته بودم منتظر بزنگاه که آفتابی شم، در کمد پایین کتابخونه رو باز کردم که خودمو با عکسا سرگرم کنم که با برداشتن اولین آلبوم عکس شوکه شدم. بیشتر آلبوما به علت کهولت سن  شیرازه‌شون از هم پاشیده، از کار افتادن و باید عوض می‌شدن. بابام بهم گفته بود براش آلبوم بگیرم. دفعه‌ی بعد که دیدمش گفت گرفتی؟ گفتم یادم رفت. دفعه‌ی دیگه حتمن می‌گیرم. یه ماه گذشت. پرسید گرفتی؟ گفتم اه باز یادم رفت، زنگ می‌زنی یه یادآوری بکن دیگه. چندماه گذشت. گرفتی؟ ای وای.


آلبوم دست‌سازش تو دستم بود. دفترچه یادداشت بی‌استفاده‌ی منو که توش هیچی ننوشته بودم برداشته بود، روی هر ورق مشما فریزر کشیده بود، عکسو گذاشته بود توش و با چسب شیشه‌ای دورشو محکم کرده بود. کل دفترچه به این صورت پر از عکس شده بود. چهره‌ها و مناظر از پشت مشما فریزر بهت نگاه می‌کردن و فیلتر تازه‌ای روشون کشیده شده بود و انگار بخار دهن آدمای موجود در عکس هم مشما رو کدرتر کرده بود. تقریبن هیچی از جزئیات عکس معلوم نبود. با ناباوری آلبومو ورق زدم و بخاطر اینکه چرا نزدیک یه ساله قول دادم آلبوم بخرم و نخریدم و هی یادم رفته، بخاطر اینکه بابام خودش ناتوان از خریدن یه آلبوم عکسه و با امکانات موجود دست به این اختراع زده، بخاطر ساعت‌هایی که نشسته و سر فرصت مشما فریزرا رو روی هر عکس فیکس کرده و با دقت دورشو چسب زده و سرش گرم شده و بعد هم از پشت همون فیلتر هربار عکسا رو تماشا کرده، یه دل سیر گریه کردم. 

13 May 20:42

جهان سوم یعنی این‌جا

by zitana

زندگی در این کشور سخت و نفس‌گیر است. کشوری که با سنت‌زدگی عجیب‌غریبش، درگیر مدرنیته است و مثلن هنوز در این‌جا قانون‌هایی مثل ِ « هرکس رژلب پررنگ‌تری بزند، دیرتر ادواج می‌کند» حکم‌فرماست.

28 Apr 10:56

خان ننه

by jourab
روانیم می کنه ...این چند روز مدام گوشش می کنم و مشخصه که ناخوداگاه اشک می ریزم...اصلا از ترکیش هم خیلی کم می فهمم ولی خود شعر و ترجمه فارسیشو توموبایلم سیو کردم وقتی با صدای خود شهریار گوش می کنم. اونا رو همزمان می خونم ....

مخصوصا اونجا که می گه اومدم دیدم رختخوابتو جمع کردن 

خان ننه = مامان بزرگ


خان ننه ، هایاندا قالدین  ...................................................  خان ننه ، کجا ماندی ؟

بئله باشیوا دولانام  ..........................................................  الهی دور سرت بگردم 

نئجه من سنی ایتیردیم !  .................................................  آخه چرا من تو رو گم کردم !

دا سنین تایین تاپیلماز  .....................................................  دیگه مثل تو  پیدا نمیشه 

سن اؤلن گون ، عمه گلدی ...............................................  اون روزی که تو مردی ، عمه آمد 

منی گتتدی آیری کنده  ....................................................  منو به یه ده دیگه ای برد

من اوشاق ، نه آنلایایدیم ؟  ..............................................  من بچه ، چه می فهمیدم ؟

باشیمی قاتیب اوشاقلار  ..................................................  بچه ها سرم را گرم کردند  

نئچه گون من اوردا قالدیم  ................................................  چند روزی آنجا ماندم 

قاییدیب گلنده ، باخدیم  ...................................................  وقتی برگشتم ، دیدم 

یئریوی ییغیشدیریبلار ............................................... .......  رختخوابت رو جمع کردن 

نه اؤزون ، و نه یئرین قالیر  ........................................ .......  نه خودت هستی و نه رختخوابت ! 

« هانی خان ننه م ؟ » سوروشدوم ....................................  پرسیدم : خان ننه ام کو ؟ 


دئدیلر کی : خان ننه نی ..................................................  گفتند : خان ننه رو 

آپاریبلا کربلایه  ...............................................................  به کربلا بردن

کی شفاسین اوردان آلسین .............................................  تا شفاشو  از اونجا بگیره 

سفری اوزون سفردیر  ................................................  سفرش سفر درازی هست !

بیرایکی ایل چکر گلینجه  .........................................  یکی دو سالی طول می کشه تا برگرده 

نئجه آغلارام یانیخلی  .....................................................  آنچنان گریه جگر سوزی می کردم

نئچه گون ائله چیغیردیم  .............................................  چند روزی آنچنان داد و فریاد کشیدم

کی سه سیم ، سینم توتولدو  .........................................  که صدا و سینه ام گرفت 

او ، من اولماسام یانیندا  .............................................  او وقتی من پیشش نباشم ،

اؤزی هئچ یئره گئده نمه ز  ........................................  خودش هیچ کجا نمی تونه بره

بو سفر نولوبدو ، من سیز  ..............................................  چه شده که بدون من به این سفر

اؤزو تک قویوب گئدیبدیر ؟  ...............................................  خودش تنهائی گذاشته و رفته؟ 

هامیدان آجیق ائده ر کن  ...............................................  در حالی که از همه قهر کرده بودم 

هامییه آجیقلی باخدیم  .................................................. به همه با اخم نگاه کردم 

سونرا باشلادیم کی : منده  ...........................................  بعد شروع کردم که : من هم

گئدیره م اونون دالینجا  ..................................................  به دنبال اون می رم 

دئدیلر : سنین کی تئزدیر  ..............................................  گفتند : برای تو هنوز زود هست 

امامین مزاری اوسته  ....................................................  بر سر مزار امام 

اوشاغی آپارماق اولماز  .................................................  نمیشه بچه رو برد !!! 

سن اوخی ، قرآنی تئز چیخ  ...........................................  تو بشین قرآن رو بخون

سن اونی چیخینجا بلکه   ...............................................  تا تو اونو تموم بکنی ، شاید

گله خان ننه سفردن  ..................................................... خان ننه هم از سفر برگرده !

ته له سیح راوانلاماقدا  ..................................................  با عجله در حال ازبر کردن 

اوخویوب قرآنی چیخدیم  ................................................  قرآن را خواندم و تمام کردم 

کی یازام سنه : گل ایندی  ............................................  که برات بنویسم : حالا برگرد 

داها چیخمیشام قرآنی  ................................................  دیگر قرآن را تمام کردم 

منه سوقت آل گلنده  ............................................  وقتی برمی گردی ، برایم سوغاتی بخر 

آما هر کاغاذ یازاندا  ...............................................  اما هر نامه ای که برات می نوشتم 

آقامین گؤزو دولاردی  ....................................................  چشمان پدرم از اشک پر می شد 

سنده کی گلیب چیخمادین  ...........................................  تو هم که برنگشتی !

نئچه ایل بو اینتظارلا  ....................................................  چند سال با این انتظار 

گونی ، هفته نی سایاردیم ...........................................  روز و هفته را می شمردم 

تا یاواش – یاواش گؤز آچدیم  ..................................  تا به تدریج چشم باز کردم و

آنلادیم کی ، سن اؤلوبسن !  ........................................  فهمیدم که تو مرده ای 

بیله بیلمییه هنوزدا  .....................................................  بفهمی و  نفهمی هنوز هم 

اوره گیمده بیر ایتی ه وار ...............................................  در دلم گمشده ای هست 

گؤزوم آختارار همیشه  ..........................................  چشمانم  همیشه به دنبالت می گرده

نه یاماندی بو ایتیکلر  ...................................................  چه سختند این گمشده ها 

خان ننه جان ، نولایدی  ................................................  خان ننه جانم ، چه می شد 

سنی بیرده من تاپایدیم  ...............................................  دوباره تو را پیدا می کردم 

او آیاخلار اوسته ، بیرده  ...............................................  دوباره روی پاهات

دؤشه نیب بیر آغلایایدیم  .............................................  می افتادم و گریه می کردم 

گولی حلقه سالمیش ایپ تک ........................................  دستامو مثل طناب حلقه می کردم و

او ایاغی باغلی یایدم .................................................... پاهات رو می بستم

کی داها گئده نمییه یدین .............................................  تا نمی توانستی بری !

گئجه لر یاتاندا ، سن ده  ..............................................  شبها وقتی می خوابیدیم ، تو هم 

منی قوینووا آلاردین  ....................................................  منو در آغوشت می گرفنتی

نئجه باغریوا باساردین  ................................................  منو به آغوشت می فشردی 

قولون اوسته گاه سالاردین  .........................................   گاهی روی بازوهایت می انداختی 

آجی دونیانی آتارکن  ...........................................  در حالی که تلخی دنیا رو رها می کردیم 

ایکیمیز شیرین یاتاردیق  ...............................................  دو تائی شیرین می خوابیدیم

یوخودا ( لولی ) آتارکن  ................................................  وقتی در خواب با خیس کردن جایم!

سنی من بلشدیره ردیم  ..............................................  ترا کثیف می کردم 

گئجه لی ، سو قیزدیراردین  ..........................................  شب آب گرم درست می کردی 

اؤزووی تمیزلیه ردین  ...................................................  خودت رو می شستی 

گئنه ده منی اؤپه ردین  ................................................  باز هم منو می بوسیدی 

هئچ منه آجیقلامازدین  ................................................  هیچ وقت دعوام نمی کردی 

ساواشان منه کیم اولسون  ..........................................  هر کس هم دعوام می کرد 

سن منه هاوار دوراردین  ...............................................  تو از من حمایت می کردی 

منی سن آنام دوینده  ....................................................  وقتی مادرم منو می زد

قالپیپ آرادان چیخاردین .............................................  منو از دستش می گرفتی و می بردی

ائله ایستی لیح او ایستک ..............................................  آن علاقه و دوست داشتن 

داها کیمسه ده اولورمی ؟  ...........................................  در کسی دیگر هم پیدا می شه؟ 

اوره گیم دئییر کی : یوخ – یوخ  ......................................  دلم میگه : نه نه 

او ده رین صفالی ایستک................................................  آن علاقه عمیق با صفا 

منیم او عزیزلیغیم تک   .................................................  همانند دوران عزیزی من 

سنیله گئدیب ، توکندی  ...............................................  همراه تو رفت و تمام شد 

خان ننه اؤزون دئییردین  ................................................  خان ننه خودت می گفتی 

کی : سنه بهشت ده ، الله  ..........................................  که : خداوند به تو در بهشت 

وئره جه ک نه ایستیور سن  ..........................................   هر چیزی که بخواهی ، خواهد داد 

بو سؤزون یادیندا قالسین  ............................................  این حرفت را به خاطر داشته باش 

منه قولینی وئریبسه ن  ...............................................  به من قولشو دادی  

ائله بیر گونوم اولورسا  ................................................  اگر چنان روزی داشته باشم 

بیلیرسن نه ایستیه رم من ؟  .......................................  می دانی از خدا چه می خواهم ؟ 

سؤزومه درست قولاق وئر : .........................................  به حرفم خوب گوش کن ؛

سن ایله ن اوشاقلیق عهدین  ......................................  در کنار تو دوران کودکی را ! 

خان ننه آمان ، نولیدی  ...............................................  خان ننه ،وای ! چه می شد 

بیر اوشاخلیغی تاپایدیم  ....................................  کودکی ام رو دوباره پیدا می کردم 

بیرده من سنه چاتایدیم  .............................................  دوباره به تو می رسیدم 

سنیلن قوجاقلاشایدیم  ..............................................  با تو هم آغوش می شدم

سنیلن بیر آغلاشایدیم  ..............................................  با تو گریه می کردم 

یئنیدن اوشاق اولورکن  ..............................................  در حالی که دوباره کودک می شدم 

قوجاغیندا بیر یاتایدیم  ...............................................  در آغوشت می خوابیدم 

ائله بیر بهشت اولورسا  .............................................  اگر چنان بهشتی وجود داشته باشد 

داها من اؤز الله هیمنان  ............................................  دیگر من از خدایم 

باشقا بیر شئی ایسته مزدیم  ....................................  هیچ چیز دیگری نمی خواستم   

استاد شهریار

این هم لینک دانلود 

28 Apr 10:50

http://jourab.blogfa.com/post-471.aspx

by jourab
پیرمرده اومده بود جراحی هرنی اینگویینال * بشه ، اسپاینالش** کردیم و خوابید و هی چشاشو جمع می کرد و لباشو غنچه می کرد می چسبوند به دماغش فکر کردم بی حس نشده هی بهش می گیم آقا درد داری ؟ 

  - نهههههههه نههههههههههه 

دوباره : آقا درد داری ؟

مریض : نههههههه نهههههههههه 

دوباره همون حرکت و دوباره ما: آقا چرا قیافتو اون جوری می کنی پس ؟ درد داری یا مشکلی هست ؟

 - نه خانووووم از همون وقتی که خوابیدم دماغم شروع کرد به خارش ...دستامم که اینجا بهش سیم وصله ...نمی تونم بخارونم میگم اینجوری  کنم شاید خارشش کم شه !!!


* هرنی اینگویینال = فتق کشاله ران ، همون باد فتق ایرانی 

** اسپاینال =همون بی حسی نخاعی 

26 Apr 19:35

فکت گرافی – ۵ دلیل برای اینکه الان شاد باشی

by مجله آنلاین رنگی رنگی

شاد بودن در واقع دلیل نمیخواد. همه ی آدمهای دنیا در تلاشند که زندگی ای بسازند که در اون شادی و خوشحالی دائمی وجود داره، غافل از اینکه شادی یک حس درونیه. شما همین الان، همین لحظه، هر جای مسیر زندگیتون که هستین، میتونین این حس رو در خودتون ایجاد کنید. با اینکه شاد بون به دلیل احتیاجی نداره، این فکت گرافی بهانه های برای رفتن به دنبال این حس بهتون میده…

 

5reason-to-be-happy

The post فکت گرافی – ۵ دلیل برای اینکه الان شاد باشی appeared first on رنگی رنگی.

26 Apr 19:05

پنجره‌ها

by havaars



ــ اگر صاجبخانه‌ها می‌دانستند پنجره‌ها چه ارزشی دارند، اجاره‌بهاشان را چندین برابر می‌کردند.


دو مرغابی در مه/ حسین پناهی


26 Apr 18:56

+

by Mr.bex (noreply@blogger.com)
Ayda shared this story from Mr.bex.

کلیه نو راحت شصت تومن فی می‌خوره، مال من را سی تومن هم بردارند راضی‌ام. یکم سخته فروش کلیه، دردسر داره، عمل جراحی و بستری شدن تو اون بیمارستان لعنتی هم پیچوندنی نیست وگرنه همین فردا می‌رفتم کلیه‌م رو می‌فروختم و یک ماه دو نفره می‌رفتیم مسکو. البته باید دو سال تا تموم شدن سربازی‌م صبر کنی که بعید می‌دونم اونقدر صبر کنی. اصلن شاید دلت نخواد با من بری مسکو، اون هم یک ماه. شاید دلت سفر اروپا بخواد یا حتی آفریقا، در هر حال بعید می‌دونم با من بیای بریم سفر، اون هم دو سال دیگه بعد سربازی‌م. بیا این سی تومن صاف میره تو حسابت، با هرکی خواستی هرجا خواستی برو ولی قول بده دو سال دیگه باهم یه شمال بریم. رشت هم نه، همین بابلسر خودمون. نگران پول هم نباش، واسه سفر شمالمون میرم تخم و آلتم را می‌فروشم، بالاخره این چیزها خریدار داره، به درد من که نمی‌خوره. دست دومه ولی فکر کنم یکی دو تومن ازش دربیاد. نمی‌دونم شاید شمال هم دوست نداشته باشی بریم یا حتی دوست نداشته باشی با من شمال بری چون حتی خر هم شمال رفتن را دوست داره. عیب نداره، این دو تومن را بگیر و یه مدت برو شمال لاقل روحیه‌ت عوض بشه. به فکر پول سوغاتی هم نباش، می‌رم لبهام را هم می‌فروشم. دیگه وقتی تخم و آلتی نداشته باشم، بوسیدن چه فایده داره؟ با فروش لبهام یه پنجاه تومن اگه دستمو بگیره، میدم بهت که همشو واسم سیر تازه و سیر ترشی بخری. اوهوم، دهنم بوی سیر میده، ولی دیگه لبی برای بوسیدن ندارم. راستی، وقتی برگشتی واسه کرایه تاکسی‌ت هم زنگ بزن بیام پائین به راننده تاکسی یه دست بدم. چیز قابلی ندارم ولی سلیقه راننده تاکسی‌ رو جواب میده. بعدشم میدم جلو در خونه، پیش پات قربونی‌م کنند. گوشتم هم مثل خودم تلخه، خوردن نداره، شرمنده، حتی یه آبگوشت هم از من واست در نمیومد.
26 Apr 10:44

موش کوچولوی من

by پروانه


چیله ساعت مادرشو تو اسباب بازی هاش گم کرده حالا هرچی مامانش میگه ساعت منو چه کار کردی میگه:

گذاشتم کنار، بزرگ شدی بهت بدم

25 Apr 18:45

Beautiful

25 Apr 18:44

Archeologist blush

25 Apr 18:36

Mind = Blown

25 Apr 18:36

جنگ ابرقدرت‌ها Samsung Galaxy S5 در برابر HTC One M8

by احسان صنایعی

1Samsung Galaxy S5 vs HTC One (M8

رقابت بین گوشی‌های پرچم‌دار (Flagship) یکی از جذاب‌ترین رقابت‌های دنیای فناوری است. هرساله تولیدکنندگان عمده‌ی گوشی‌های موبایل در جهان (مثل سامسونگ، سونی و …) یک مدل گوشی تولید می‌کنند که قرار است بهترین گوشی دنیا باشد و مرز فناوری تلفن‌های همراه را جابجا کند. در نیمه‌ی اول سال ۲۰۱۴ گوشی‌های Samsung Galaxy S5 و HTC One M8 پا به میدان رقابت گذاشته‌اند. هر کدام از این گوشی‌ها دارای قابلیت‌هایی هستند که تاکنون در هیچ گوشی موبایلی دیده نشده است. در این مقاله می‌خواهیم ویژگی‌های هردو ابرقدرت جهان را باهم مقایسه کنیم.

طراحی

بدنه‌ی باکیفیت و زیبای آلومینیومی یکی از نقاط قوت گوشی‌های سری HTC One است که آن‌ها را یک قدم جلوتر از رقیبان قرار می‌دهد. بدنه‌ی HTC One M8 حتی از پیشینیانش هم زیباتر است و چشم بینندگان را به خود جلب می‌کند. Galaxy S5 دارای طراحی مشابه نسخه‌های قبلی Galaxy S است، با این تفاوت که در قاب پشت گوشی به جای پلاستیک صیقلی Galaxy S4 و پوشش چرمی Note 3 از نوعی پلاستیک نرم طرح دار استفاده شده است. البته بسیاری از کاربران طراحی آن را نمی‌پسندند و می‌گویند شبیه چسب زخم است!

gs5feat

به طور کلی هر دو گوشی بسیار زیبا و چشم‌نواز هستند ولی HTC One M8 همانند بقیه‌ی گوشی‌های HTC One یک گام از بقیه جلوتر است و با بدنه‌ی آلومینیومی زیباتر جلوه می‌کند. از نظر راحتی و خوش‌دست بودن، Galaxy S5 بهتر از HTC One M8 است. پوشش پلاستیکی و نرم بدنه در Galaxy S5 احساس بهتری به دست منتقل می‌کند. مخصوصاً در نظر داشته باشید که در زمستان قاب آلومینیومی HTC One نسبت به قاب پلاستیکی Galaxy S5 کمی سرد و گزنده می‌شود.

2Samsung Galaxy S5 vs HTC One (M8

از نظر ابعاد هردو گوشی بسیار مناسب و تقریباً مشابه هستند ولی اگر آن دو را کنار هم قرار دهیم، متوجه می‌شویم که HTC One M8 کمی درازتر از Galaxy S5 است. ضخامت HTC در وسط گوشی کمی بیشتر از Galaxy S5 است ولی در کناره‌ها باریک‌تر می‌شود. Galaxy S5 از نظر وزن کمی سبک‌تر از HTC One M8 است. (۱۴۵ گرم در برابر ۱۶۰ گرم) البته توجه داشته باشید فقط موقعی متوجه این تفاوت می‌شوید که هردو را کنار هم در دست بگیرید.

4Samsung Galaxy S5 vs HTC One (M8

کیفیت دکمه‌های ولوم و پاور در هر دو گوشی خوب است. پیدا کردن آن‌ها به تنهایی با لمس امکان‌پذیر است و با فشار کوچکی تحریک می‌شوند.

htc-one-m8

یکی از مزیت‌های بزرگی که Samsung Galaxy S5 را در رده‌ی بسیار بالاتری قرار می‌دهد، استاندارد IP 67 است. یعنی Galaxy S5 ضد غبار و ضد آب است و می‌تواند تا ۳۰ دقیقه در عمق یک متری آب دوام بیاورد. HTC One M8 دارای استاندارد IP x3 است. یعنی تنها در برابر قطرات ریز آب مثل باران دوام می‌آورد.

نمایشگر

Super LCD یا Super AMOLED کدامیک قوی‌تر است؟ هردو نمایشگر طرفداران خود را دارند ولی همه‌ی آن‌ها در یک مسئله اشتراک دارند. هر دو کیفیت فوق‌العاده بالایی دارند.

نمایشگر Super AMOLED در Galaxy S5 تصویری با رنگ‌های زیباتر و جذاب‌تر ولی کمی غیرطبیعی نمایش می‌دهد. با این حال شدت نمایش رنگ‌ها در نمایشگر Super LCD بکار رفته در HTC One M8 نیز به اندازه‌ی کافی بالا است و کمبودی از این نظر ندارد.

رنگ‌ها در تصویر HTC One M8 طبیعی‌تر از Galaxy S5 است و وقتی هردو را کنار هم مقایسه می‌کنیم، انگار تصویر Galaxy S5 کمبود رنگ قرمز دارد و تصویر آن کمی سرد است.

Samsung Galaxy S5 vs HTC One (M8

در زیر نور آفتاب تصویر هر دو گوشی به خوبی دیده می‌شود ولی HTC One M8 دارای تصویر روشن‌تری است. در نتیجه در آفتاب بهتر دیده می‌شود. وقتی با زاویه به نمایشگر دو گوشی نگاه می‌کنید، کیفیت هردو خوب است ولی Galaxy S5 از نظر دقت رنگ‌ها کمی افت می‌کند. HTC One M8 برعکس Galaxy S5 است و اگر از گوشه به تصویر آن نگاه کنید، دقت رنگ‌ها ثابت خواهند بود ولی روشنایی و کنتراست پایین می‌آیند.

وقتی در تاریکی مطلق به تصویر گوشی نگاه می‌کنید، هرچه روشنایی کمتر باشد نگاه کردن به صفحه راحت‌تر است. در این زمینه Galaxy S5 خیلی بهتر عمل می‌کند. حداقل روشنایی Galaxy S5 برابر ۲ nit است در صورتی که HTC One M8 از ۱۶ nit پایین‌تر نمی‌آید.

صفحه‌ی نمایش Galaxy S5 (۵.۱ اینچ) یک اینچ از HTC One M8 بزرگ‌تر است. علاوه بر این، چون در HTC One M8 دکمه‌های پایین صفحه جزو صفحه‌ی نمایش هستند، تصویر Galaxy S5 به طرز قابل‌توجهی بزرگ‌تر به نظر می‌رسد.

رزولوشن نمایشگر هر دو گوشی ۱۰۸۰ در ۱۹۲۰ است. تراکم پیکسلی در Galaxy S5 برابر ۴۳۲ پیکسل در اینچ و در M8 برابر ۴۴۱ پیکسل در هر اینچ است. تراکم پیکسلی در هر دو گوشی فراتر از محدوده‌ی طبیعی دید انسان است. یعنی با چشم غیرمسلح نمی‌توانید تفاوت تراکم پیکسل دو گوشی را متوجه شوید.

رابط کاربری

HTC One M8 از آخرین نسخه‌ی Sense UI بهره می‌برد که می‌توان آن را یکی از زیباترین و چشم‌نوازترین رابط‌های کاربری اندروید دانست. Sense UI هم از لحاظ تنوع امکانات، هم از لحاظ کارایی و سرعت بسیار عالی است.

m8

TouchWiz UI سامسونگ نیز پیشرفت‌های قابل‌ملاحظه‌ای کرده و ظاهر آن مدرن‌تر و آیکن‌ها تخت‌تر شده است. البته از لحاظ کارایی و پایداری هنوز جای کار دارد و از این جهت Sense UI جلوتر از TouchWiz می‌باشد. هردو رابط کاربری قابلیت‌های متفاوتی دارند و می‌توان گفت هردو بسیار عالی عمل می‌کنند.

s5

Sense UI و TouchWiz مانند دیگر لانچرهای اندروید دارای یک صفحه‌ی خانه برای آیکون‌ها و ویجت‌ها و یک صفحه مخصوص برنامه‌ها هستند. این صفحه در HTC One M8 به صورت عمودی و در Galaxy S5 به صورت افقی حرکت می‌کند. یکی از ویژگی‌های Sense UI که برای اولین بار در HTC One دیده شد، قابلیتی به نام Blinkfeed است که آخرین اخبار از سایت‌های مختلف، پست‌های Facebook و Twitter، تصاویر گالری و … را روی صفحه نمایش می‌دهد. سامسونگ نیز در Galaxy S5 قابلیتی به نام My Magazine قرار داده که بسیار شبیه Blinkfeed عمل می‌کند. از سمت چپ صفحه باز می‌شود و آخرین اخبار را از وب‌سایت‌های مختلف نمایش می‌دهد.

در مورد طراحی برنامه‌های اصلی موبایل مثل برنامه‌های پیامک، شماره‌گیر و … سامسونگ و HTC دو راه کاملاً متفاوت را در پیش‌گرفته‌اند. HTC سعی کرده رنگ‌آمیزی این برنامه‌ها را به سمت رنگ‌های روشن پیش ببرد در صورتی که سامسونگ به خاطر نمایشگر Super AMOLED از رنگ‌های تیره استفاده کرده تا مصرف باتری کاهش یابد.

پردازنده و حافظه

سامسونگ و HTC هردو از پردازنده‌ی Snapdragon 801 استفاده می‌کنند که در نگاه اول یکسان هستند. ولی اگر فنی‌تر به موضوع نگاه کنید می‌بینید که در Galaxy S5 از پردازنده مدل MSM8974-AC استفاده‌شده که کمی از MSM8974-AB بکار رفته در HTC قوی‌تر است. در نتیجه پردازنده‌ی Galaxy S5 حدوداً ۲۰۰ مگاهرتز از پردازنده‌ی HTC One M8 سریع‌تر عمل می‌کند. البته پردازنده‌ی هردو گوشی آن‌قدر سریع هستند که این تفاوت به چشم نخواهد آمد.

benchmark

پردازنده‌ی گرافیکی هر دو گوشی Adreno 330 است که از پس باکیفیت‌ترین بازی‌ها به خوبی بر می‌آید.

هردو گوشی دارای ۲ گیگابایت RAM می‌باشند که از گوشی‌هایی مثل Galaxy Note 3 یا Sony Xperia Z2 پایین‌تر است ولی آن‌قدر قوی است که در سنگین‌ترین برنامه‌ها هم کم نیاورد.

هردو گوشی با حافظه‌ی داخلی ۱۶ و ۳۲ گیگابایت عرضه می‌شوند. با این حال اگر به حافظه‌ی داخلی بیشتری احتیاج دارید می‌توانید بر روی هردو کارت حافظه‌ی (حداکثر) ۱۲۸ گیگابایت نصب کنید.

ویژگی‌های خاص

یکی از خصوصیات گوشی‌های Flagship (پرچمدار) این است که امکاناتی برای کاربران فراهم می‌کنند که تاکنون هیچ گوشی نداشته است. ویژگی خاص HTC One M8 وجود دو دوربین در پشت گوشی است که به وسیله‌ی آن برخی جلوه‌های خاص تصویری ایجاد می‌کند.

3Samsung Galaxy S5 vs HTC One (M8

Galaxy S5 در عوض دارای یک اسکنر اثر انگشت است که می‌توان از آن برای باز کردن قفل صفحه یا ورود به حساب‌های خرید اینترنتی PayPal‌ کرد. علاوه بر این یک حسگر ضربان قلب در زیر دوربین Galaxy S5 وجود دارد که بیشتر به یک قابلیت تبلیغاتی و رسانه‌ای شبیه است تا یک قابلیت کاربردی برای عموم مردم.

s51

اتصال به اینترنت

هردو گوشی دارای مرورگر بسیار معروف و قدرتمند Google Chrome‌ که با توجه به حافظه و پردازنده‌ی قوی موجود در هردو گوشی، هیچ کمبودی از لحاظ سرعت باز کردن صفحات احساس نمی‌شود. تصاویر زیر به ترتیب مرورگرهای Galaxy S5 و HTC One M8 هستند.

s52

m82

GPS

هردو گوشی هم از GPS و هم از GLONASS پشتیبانی می‌کنند. گوشی‌هایی که تنها از GPS پشتیبانی می‌کنند به ۳۱ ماهواره می‌توانند متصل شوند اما گوشی‌هایی که علاوه بر GPS از GLONASS نیز پشتیبانی می‌کنند به ۵۵ ماهواره متصل می‌شوند. لذا می‌توان گفت قدرت مکان‌یابی در این گوشی‌ها نزدیک به دوبرابر گوشی‌هایی است که تنها از GPS‌ پشتیبانی می‌کنند.

دوربین

تاکنون دوربین اولتراپیکسل HTC One بسیار بحث‌برانگیز بوده است. سنسور بزرگ ۱/۳ اینچی این دوربین (که هر پیکسلش ۲ میکرون است) باعث کاهش نویز و افزایش کیفیت در نور کم می‌شود. با این حال ۴ مگاپیکسل نمی‌تواند جزئیات زیادی از تصویر را ثبت کند و در این زمینه بسیار از هم رده‌هایش پایین‌تر است.

Galaxy S5 مشکلی از این جهت ندارد. دوربین ۱۶ مگاپیکسلی آن می‌تواند جزئیات بسیار زیادی را ثبت کند. سایز سنسور نیز به اندازه‌ی کافی بزرگ است (۱/۲.۵ اینچ). سایز دریچه‌ی دیافراگم این دوربین F2.2 است که از HTC One M8 کمی کوچک‌تر می‌باشد (F2.0). کوچک‌تر بودن سایز دریچه‌ی دیافراگم به این معنی است که نور بیشتری وارد سنسور دوربین می‌شود.

Galaxy-S5-camera

نرم‌افزار دوربین در Galaxy S5 تغییرات بسیاری کرده و بسیار ساده شده است. ظاهر جدید این برنامه به گونه‌ای طراحی‌شده که بتوان خیلی راحت به صورت بصری با آن ارتباط برقرار کرد. البته ممکن است کاربران دستگاه‌های قدیمی Galaxy کمی طول بکشد تا به ظاهر جدید نرم‌افزار دوربین عادت کنند چون برخی از گزینه‌ها در این نسخه از برنامه جابجا شده است. برای مثال HDR‌ جزو شیوه‌های اصلی عکاسی نیست و وارد قسمت تنظیمات عمومی برنامه شده است. قابلیت‌های جدید عکس‌برداری هم به نرم‌افزار دوبین اضافه‌شده. برای مثال Virtual tour یکی از این قابلیت‌ها است که جلوه‌ای مشابه Street View در گوگل مپ ایجاد می‌کند.

Samsung-Galaxy-S5-Review-56-camera

Samsung_Galaxy_S5_review (22)-580-90

سراغ دوربین HTC One M8 می‌رویم. نرم‌افزار دوربین در این گوشی نیز تغییرات قابل‌توجهی کرده است. ابتدا با منوی Shooting Mode مواجه می‌شویم که گزینه‌هایی مثل فیلم‌برداری، Zeo (همراه با عکس یک فیلم کوتاه می‌گیرد و جلوه‌های ویژه‌ی خلاقانه ایجاد می‌کند)، دوربین جلو، و تصویر ۳۶۰ درجه در این منو قرار می‌باشند. تنظیمات فنی عکس‌برداری مثل ISO, Exposure و … در تنظیمات برنامه قرار دارند.

HTC_ONe_M8_screenshot (34)-580-90

یکی از پرآوازه‌ترین ویژگی‌های HTC One M8 قرار داشتن دو دوربین در پشت گوشی است. دوربین دوم اطلاعات عمق تصویر را ثبت می‌کند و با دست‌کاری عمق تصاویر می‌تواند جلوه‌های جالبی ایجاد کند. Galaxy S5 نیز به صورت نرم‌افزاری قابلیتی مشابه ایجاد می‌کند ولی به خوبی HTC One M8 نیست.

HTC_ONe_M8_screenshot (11)-580-90

وقتی تصاویر هر دو دوربین را کنار هم مقایسه می‌کنیم، تصاویر HTC One M8 کمبود رزولوشن و جزئیات را فریاد می‌زنند. البته اگر عکس‌ها را در سایز اصلی‌شان و بر روی خود گوشی مشاهده کنید از کیفیت بسیار خوبی برخوردار هستند ولی اگر بخواهید زوم کنید متوجه تفاوت بسیار زیاد در عکس‌های Galaxy S5 و HTC One M8 می‌شوید. رنگ‌ها در عکس‌های هر دو گوشی به میزان کافی طبیعی هستند ولی Galaxy S5 بهتر است. رنگ‌های ضبط‌شده در HTC One M8 کمی از میزان طبیعی سردتر است. در زمینه‌ی نور دهی هم Galaxy S5 بهتر عمل می‌کند. در اکثر اوقات به صورت اتوماتیک تنظیمات نور دهی در Galaxy S5 بهتر از HTC One M8 انجام می‌شود در نتیجه تصاویر زنده‌تر و زیباتر به نظر می‌رسند.

ضبط فیلم نیز در Galaxy S5 بسیار بهتر از HTC One M8 است. قابلیت ضبط فیلم در حالت ۴k (که چهار برابر Full-HD محسوب می‌شود (در کمتر گوشی پیدا می‌شود و به وسیله‌ی آن می‌توانید جزئیات بسیار زیادی ضبط کنید. مزیت‌هایی که در زمینه‌ی عکاسی و رنگ‌ برای این گوشی ذکر کردیم در فیلم‌برداری هم به چشم می‌آیند و کیفیت رنگی بهتری نسبت به HTC One M8 ارائه می‌دهد.

در سال ۲۰۱۳ شاهد گوشی‌هایی مثل گوشی‌های نوکیا و LG G2 بودیم که ثابت‌کننده‌ی اپتیکی (OIS) داشتند. با ورود OIS به تکنولوژی عکس‌برداری موبایل، کمبود آن در گوشی‌هایی مثل HTC One M8 و Galaxy S5 به شدت حس می‌شود.

پخش محتویات چندرسانه‌ای

هردو گوشی در پخش محتویات چندرسانه‌ای بسیار عالی عمل می‌کنند. نمایشگرهای هردو کیفیت بسیار بالایی دارند و تصویر خارق‌العاده‌ای نمایش می‌دهند. البته تصویر Galaxy S5 یک اینچ بزرگ‌تر است و به این خاطر که دکمه‌های پایین صفحه بیرون از نمایشگر قرار داده شده است، تمام برنامه‌ها و بازی‌ها از تمام صفحه‌ی نمایش بهره‌مند می‌شوند. لازم به ذکر است رنگ‌هایی که در تصویر Galaxy S5 نمایش داده می‌شوند، از حالت معمول پررنگ‌تر و زیباتر هستند ولی کمی غیرطبیعی به نظر می‌رسند. رنگ‌های HTC One M8 طبیعی‌تر و عادی‌تر هستند. انتخاب اینکه کدامیک بهتر است بستگی به سلیقه‌ی شما دارد.

s53

در زمینه‌ی صدا برنده‌ی قطعی این رقابت HTC One M8 است. بلندگوهای BoomSound کیفیت بسیار زیادی در هنگام نمایش فیلم، گوش دادن به موسیقی، و یا بازی کردن ارائه می‌دهند. شاید بتوان کیفیت صدای BoomSound را به کیفیت یک سیستم صوتی تمام‌عیار خودرو تشبیه کرد که صدای آن را روی درجه‌ی کم گذاشته باشیم.

هدفون عرضه‌شده به همراه HTC One M8‌ کیفیت به مراتب بالاتری نسبت به Galaxy S5 دارد. البته کیفیت صدای Galaxy S5 نیز اصلاً بد نیست ولی اگر هردو گوشی را باهم مقایسه کنید متوجه می‌شوید که کیفیت HTC بسیار بالاتر است.

کیفیت صدای تماس

HTC One M8 یک گوشی تمام‌عیار در زمینه‌ی صدا محسوب می‌شود. صدای تماس در این گوشی دارای بلندی و کیفیت عالی و کاملاً مفهوم است. ولی صدای تماس Galaxy S5 در مقایسه با این گوشی کمی خفه و نامفهوم به نظر می‌رسد. میکروفون HTC One M8 نیز بهتر از Galaxy S5 عمل می‌کند و صدای بلندتری ضبط می‌کند.

باتری

میزان شارژدهی باتری در هردو گوشی بسیار خوب است و تفاوت خیلی زیادی باهم ندارند. Galaxy S5 دارای زمان تماس ۲۱ ساعت و HTC One M8 دارای زمان تماس ۲۰ ساعت است. البته میزان شارژدهی گوشی بستگی به میزان استفاده‌ی شما از آن دارد ولی هردو گوشی طوری طراحی‌شده‌اند که حتی اگر استفاده‌ی زیاد از آن داشته باشید، بیشتر از یک روز دوام بیاورند.

نتیجه‌گیری

من به افرادی که می‌خواهند بین گوشی‌های پرچم‌دار (مثل LG G2, Sony Xperia Z2, Galaxy S5 و HTC One M8) یکی را انتخاب کنند می‌گویم اگر به گوشی‌های معمولی نمره‌ی بین ۰ تا ۱۰۰ بدهید، نمره‌ی این گوشی‌ها ۱۴۰ الی ۱۵۰ است. هر کدام از این گوشی‌ها به تنهایی دارای کیفیت بسیار بالا و بسیار فراتر از انتظار یک کاربر هستند.

1Samsung Galaxy S5 vs HTC One (M8

مزیت‌های قابل‌توجه Galaxy S5 کیفیت بسیار بالاتر دوربین، نمایشگر بزرگ‌تر، خوش‌دستی، ضد آب و ضد غبار بودن آن است.

مزیت‌های HTC One M8 کیفیت صدای بسیار بالا (که هیچ رقیبی ندارد)، و طراحی بسیار زیبا است.

حال انتخاب با شما است که کدام یک از معیارهای مطرح‌شده برایتان مهم تر است.

منبع


 

برای سفارش تبلیغ تماس بگیرید

25 Apr 11:37

معرفی دو کتاب خودیاری مناسب

by (الی)

از دولت عشق کاترین پاندر ترجمه گیتی خوشدل

 

نیروی قصد وین دایر

 

این سه تا کتاب های دیگر کاترین پاندر است که خوندنش مجانیه:

چشم دل بگشا

قانون شفا

قانون توانگری

 

کتاب گویای بعضیاشون در اینترنت هست. بعدا براتون میذارم. کتاب هایی که برای مردمی عادی با تفکر بالقوه خیلی کمک کننده است. 

24 Apr 12:03

A little something I made for my fiancé

24 Apr 08:48

تقویم رنگی رنگی: ایده های اجرایی برای ۴ اردیبهشت

by مجله آنلاین رنگی رنگی

اینجا قراره مناسبت های تقویم رنگی رنگی رو یک روز جلوتر بهتون یادآوری کنیم تا بتونید خودتون رو براش آماده کنید، و برای اجرای ایده هایی که اینجا بهتون پیشنهاد میدیم برنامه ریزی کنید. شما هم میتونید پیشنهادات خودتون رو که مربوط به مناسبت فردا هستند، در قسمت نظرات این صفحه به نمایش بذارین. مناسبت فردا: روز منشی ها!

 

4ordi

 

لینک دانلود اپلیکیشن تقویم رنگی رنگی حرفه ای ( با امکان تاریخ میلادی و قمری و امکان یاد داشت نویسی و مدل های مختلف ویجت ساعت و تقویم)

لینک دانلود اپلیکیشن تقویم رنگی رنگی ( نسخه رایگان)

توضیحات بیشتر در مورد اپلیکیشن تقویم رنگی رنگی

The post تقویم رنگی رنگی: ایده های اجرایی برای ۴ اردیبهشت appeared first on رنگی رنگی.

24 Apr 08:48

Someone screwed up!

20 Apr 19:12

Send this to your crush

16 Apr 19:12

مانند گُل مراقبت کند

by پرنده ی گولو


این مطلب رو توی وبلاگ دوستی خوندم و خیلی خوشم اومد. ما چند تا از این خصیصه ها رو داریم؟ چند تا رو نداریم؟

  1. به شهروندان عادی بیشتر احترام بگذارد تا کسانی که پست و مقام دارند؛
  2. بتواند سی صفحه در مورد خود، روحیات و افکار خود بدون حتی یک جمله تکراری بنویسد؛
  3. برای خود به وسعت جهان، احترام قائل باشد؛
  4. در روز حداقل پانزده دقیقه برای شناخت خود وقت بگذارد؛
  5. از کسی سؤال خصوصی نپرسد؛
  6. برای هر سؤالی، چندین پاسخ متفاوت قائل باشد؛
  7. اختلاف خود با دیگران را با گفت وگو حل کند؛
  8. مبنای قضاوت در مورد انسان ها: ۹۵ درصد باطن و عمل آن ها، ۵ درصد، ظاهرشان؛
  9. انتظارات خود را از دیگران به حداقل برساند. با توانایی های خود زندگی کند؛
  10. راست گویی و درست کاری را نه صرفاً یک فضیلت فردی بلکه استوانه آفرینش بداند؛
  11. برای کل جامعه و آینده آن تلاش کند و نه صرفا در گروه و اطرافیان خود؛
  12. در روز پانزده دقیقه با گُل و گیاه وقت بگذراند و رنگ ها را تقدیر کند تا بلکه قدری از قدرت، سیاست، پول و خودنمایی فاصله گیرد؛
  13. در صف خودپرداز بانک، یک متر از کسی که مشغول کار بانکی است فاصله بگیرد؛
  14. با عذرخواهی، فضای تنش ها را تخفیف دهد؛
  15. از نیاز به نمایش، عبور کرده باشد؛
  16. اگر می خواهد ثروتمند شود، نهادهای دولتی و حکومتی را ترک کند؛
  17. بر کسانی که با او تفاوت فکری و سلیقه ای دارند، القاب نگذارد؛
  18. در زندگی اجتماعی و سیاسی: ۹۵ درصد فکر و مطالعه و استدلال، ۵ درصد حس، شایعات و فضاها؛
  19. تا بتواند در رانندگی بوق نزند؛
  20. به گونه ای رفتار کند که صاحبان قدرت سراغ او بیایند و نه بالعکس؛
  21. بخش مهمی از زندگی خود را برای بجا گذاشتن میراثی ارزشمند برای جامعه، طراحی کند؛
  22. هنگام به کارانداختن برف پاک کن ها برای شستشوی شیشه ها، اتوموبیل های اطراف را کثیف نکند؛
  23. برای هر انسانی، مستقل از اینکه چه فکری دارد و به کدام گروه تعلق دارد، ارزش انسانی قائل باشد؛
  24. از دوستی ها و به خصوص حلقه اول دوستان خود، مانند گُل مراقبت کند؛
  25. حداقل در دو کار گروهی به طور دائمی، برای فرونشاندن منیت های خود، مشارکت کند؛
  26. اعتبار فکری افراد را در متون قابل اتکایی که تولید کرده اند، بداند؛
  27. وارد شبکه ذهنی منتقدین خود شود تا جهان آن ها را بهتر درک کند؛
  28. در رفتار اجتماعی و اخلاق فردی، قابل پیش بینی باشد؛
  29. به هیچ فرد، گروه و ملتی دشنام ندهد. با مخالفین خود، حقوقی رفتار کند؛
  30. شأن و منزلت خود را به مراتب بالاتر از کسانی بداند که پست و مقام و منصب دارند.

16 Apr 13:26

Sharks are sooo rude

16 Apr 13:18

Makes me wonder

15 Apr 07:23

دلواپس شادمانی تو هستم

by (لی‌لی کتابدار)

درباره خویشتن خویش اندیشیدن، وحشتناک است.

اما این تنها راه صمیمانه کار است:

اندیشیدن درباره خویشتن خویشم بدانگونه که هستم،

اندیشیدن به جنبه‌های زشتم،

اندیشیدن به جنبه‌های زیبایم،

و در شگفت شدن از آنها.

چه آغازی می‌تواند محکم‌تر و استوارتر از این باشد؟

از چه چیزی می‌توانم رشد خود را آغاز کنم

جز از خویشتن خویشم؟

انسان می‌تواند

بی آنکه انسان بزرگی باشد،

انسانی آزاده باشد،

اما هیچ انسانی نمی‌تواند،

بی‌آنکه آزاد باشد،

انسان بزرگی باشد.

 

چند شعر در ادامه مطلب :)

فکر خدا

نزد هر انسانی

متفاوت است،

و هیچ‌کس

هرگز نمی‌تواند آیین خود را بر دیگری

تحمیل کند

مردم همیشه در آرزوی

دیدار کسی هستند که

به آنها یاری رساند

تا بهترین « من ِ» درون خود را

کشف کنند

تا درون پنهان خود را بازیابند،

و به آن اعتقاد پیدا کنند

و در جستجوی بهترین خود باشند.

15 Apr 07:19

پولیتزر ۲۰۱۴ و درس‌هایش برای ما

by علیرضا مجیدی

دیروز برندگان جایزه پولیتزر اعلام شدند. تقریبا مثل همیشه این رویداد بازتاب کم و ناقصی در رسانه‌های فارسی‌زبان پیدا می‌کند.

این جایزه ممکن است به نظر عده‌ای ارزش خبری کمی برای «ما» داشته باشد، اما به باور من آشنایی با کارهای برجسته روزنامه‌نگاری، در ذات خود دارای درس‌های زیادی هم برای مردم و هم برای روزنامه‌نگاران ما است.


«جایزه پولیتزر، جایزه‌ای در روزنامه‌نگاری، ادبیات و موسیقی است که بخش‌های گوناگون دارد. این جایزه معتبرترین جایزه روزنامه‌نگاری در آمریکا است که هر ساله (از سال ۱۹۱۷) با نظارت دانشگاه کلمبیا به روزنامه‌نگاران (و نیز به نویسندگان و شاعران و موسیقی‌دانان) داده می‌شود. این جایزه به‌نام بنیان‌گذار آن جوزف پولیتزر، روزنامه‌نگار و صاحب امتیاز چند روزنامه در سده نوزدهم نامگذاری شده است.»

نشان پولتزر: در یک سوی آن پرتره بنجامین فرانکلین و در سوی دیگر کارگری در حال کار با یک دستگاه چاپ دیده می‌شود:

4-21-2011-1-00-05-AM


در بخش خدمات عمومی جایزه به طور مشترک به روزنامه‌نگاران واشنگتن پست و گاردین داده شد.

واشنگتن پست و گاردین به خاطر انتشار مقالاتی که نظارت مخفی گسترده سازمان ملی امنیت آمریکا را افشا می‌کرد و تأثیری که این مقالات در ارتقای شناخت عمومی نسبت به این مسئله ایجاد کرد، شایسته دریافت این جایزه شدند.

4-15-2014 8-33-01 AM

در بخش اخبار کوتاه یا Breaking News جایزه به روزنامه‌نگاران بوستون گلوب به خاطر پوشش خبر بمب‌گذاری ماراتون بوستون و دستگیری عامل آن و استفاده هوشمندانه از عکاسی و ابزارهای دیجیتال در این گزارشات داده شد.

4-15-2014 8-37-32 AM

در بخش گزارشگری تحقیقی جایزه به «کریس همبی» داده شد. او در تحقیقاتی مفصل متوجه شد که وکلا و پزشکان، چگونه سیستمی برای انکار بیماری ریوی کارگران معادن زغال سنگ درست کرده بودند. این گزارش منجر به آغاز تحقیقات قضایی شد.

4-15-2014 8-43-15 AM

در بخش گزارشگری توضیحی، جایزه به «الی ساسلو» به خاطر گزارش میزان توزیع کوپن‌های غذایی در آمریکای بعد از رکود و تأثیر این مقالات در درگیر کردن مردم با مفاهیم فقر و وابستگی داده شد.

4-15-2014 8-49-43 AM

در بخش گزارشگری محلی جایزه به ویل هوبسون و مایکل لافورجیا از نشریه «تامپا بی» به خاطر تحقیق در مورد شرایط بد بی‌خانمان‌های شهر داده شد. این گزارشات منجر به اصلاحاتی شد.

4-15-2014 8-54-40 AM

در بخش گزارشگری ملی، جایزه به دیوید فیلیپ از نشریه Gazette داده شد. او در مقالاتش بازتاب داده بود که خدمات درمانی مناسبی به نظامیان بازنشسته ارائه نمی‌شود. او از ابزارهای دیجیتال برای ارائه بهتر مطالبش استفاده کرده بود و مقالات او منجر به اقدامات کنگره آمریکا شد.

4-15-2014 8-58-13 AM

در بخش گزارشگری بین‌المللی، جایزه به جیسون زپ و اندرو آر سی مارشال داده شد. این دو خشونت علیه اقلیت مسلمان Rohingya را در میانمار را گزارش کرده بودند و نشان داده بودند که این خشونت‌ها منجر به گریز آنها و گرفتار شدن این مسلمانان در چنگال شبکه‌های قاچاق انسان می‌شود.

4-15-2014 9-01-22 AM

در بخش تفسیر خبر، جایز به استفان هندرسون از نشریه Detroit Free Press داده شد. او به زیبایی تأثیر بحران اقتصادی بر شهرش را توضیح داده بود.

4-15-2014 9-03-53 AM

در بخش نگاه انتقادی، جایزه به اینگا سفرون از نشریه Philadelphia Inquirer به خاطر نقد معماری شهری داده شد.

4-15-2014 9-09-59 AM

در بخش سرمقاله‌نویسی جایزه به به روزنامه‌نگاران Oregonian از شهر پورتلند داده شد. آنها مسئله مستمری‌ها را بررسی کرده بودند.

در بخش کارتون یا به تعبیر ما کاریکاتور، جایزه به کوین سیرس از نشریه Charlotte Observer داده شد.

4-15-2014 9-12-46 AM

در بخش عکاسی از رویدادهای خبری، جایزه به تایلر هیکس از نیویورک تایمز به خاطر عکاسی از واقعه تروریستی در بازار وستگیت کنیا داده شد.

4-15-2014 9-15-52 AM

4-15-2014 9-15-27 AM

در بخش Feature Photography جایزه عکاسی به جاش هنر باز هم از نیویورک تایمز به خاطر عکاسی از یکی از قربانیان حادثه بمب‌گذاری بوستون و تلاشش برای احیای زندگی‌اش داده شد.

4-15-2014 9-18-30 AM

4-15-2014 9-18-15 AM


بخش دیگر جایزه پولیتزر مختص کتاب‌ها و موسیقی است. در بخش تخیلی، جایزه به دونا تارت داده شد. انی بیکر در بخش رمان درام به خاطر کتاب Flick برنده شد. الن تایلور به خاطر کتابی در مورد تاریخچه بردگی و جنگ در ویرجینیا برنده شد. در بخش زندگی‌نامه‌نویسی جایزه به مگان مارشال به خاطرنوشتن زندگینامه مارگارت فولر داده شد. جایزه شعر به ویجی سشادری داده شد. در بخش عمومی غیرتخیلی جایزه به دن فاگین داده شد.

جایزه موسیقی هم به به آلبوم Become Ocean از جان لوتر آدامز رسید.


همان طور که در ابتدای پست نوشتم، جایزه پولیتزر دارای درس‌های و مفاهیمی برای ماست و نمایانگر آن است که روزنامه‌گاری آزاد، مستقل و متکامل، چگونه می‌تواند در خدمت جامعه و مردم باشد.

ما با مرور بسیار سریع برندگان پولیتزر امسال با روزنامه‌نگارانی آشنا شدیم که شهامت افشاگری علیه یکی از بزرگ‌ترین سازمان امنیتی دنیا را به خود داده‌اند و بعد از این کار هم البته تحمل شده‌اند و گرچه دچار دشواری‌هایی شده‌اند، اما همچنان می‌توانند به کار خود ادامه دهند.

با گزارشگرانی آشنا شدیم که در بحران‌هایی مثل بمب‌گذاری و بلایای دیگر از طریق قلم خود و نیز ابزارهای مدرن، در کنار مردم ایستاده‌اند، به آنها دلداری داده‌اند و تسلابخش جامعه بوده‌اند.

با روزنامه‌نگاران متخصصی آشنا شدیم که برخلاف شیوه معمول در مطبوعات ما به جای گزارش یک نقص منفرد در سیستم بهداشتی-درمانی، یک سیستم و یک رویه را به صورت منصفانه و عالمانه مورد انتقاد قرار داده‌اند.

با روزنامه‌نگارانی آشنا شدیم که به فکر محرومان جامعه خود بوده‌اند و تنها قشر متوسط و تحصیل‌کرده را که شاید عمده مخاطبانشان را تشکیل‌ می‌داده‌اند، هدف قرار نداده‌اند.

ما همچنین متوجه شدیم که روزنامه‌نگاران غربی شاید بسیار بهتر و مؤثرتر از برخی از اصحاب رسانه ما و با شیوه‌ای خردمندانه‌تر واقعه تأثربرانگیز کشتار و آوارگی مسلمانان میانمار را پوشش داده‌اند و از این طریق توانسته‌اند وجدان‌ها را بیدار کنند.

روزنامه‌نگاری کار ساده‌ای نیست، شما می‌توانید خیلی ساده گفتگوهایی با چهره‌های سینمایی ترتیب بدهید، به جای نگاه همه‌جانبه‌نگر و انتقاد سیستمی، روی جزئیات پوسته‌ای تأکید کنید و عافیت‌طلب باشید. زحمت تحقیق گسترده در مورد یک موضوع را به جان نخرید و چند گفتگو را خلاصه کنید و به جای یک مقاله تحقیقی، جا بزنید.

نه! روزنامه‌نگاری این طور نیست و صد البته روزنامه‌نگاری واقعی نیازمند فضای آرام، شرایط اقتصادی مناسب، داشتن مخاطبان خوب و یک جو تحمل و تفاهم است و بی‌انصافی است که در نبود اینها، توقع زیادی از قلم‌به‌دستان داشت.


صفحه فیس‌بوک یک پزشک را ببینید:

فید یک پزشک محل مناسبی برای تبلیغات شما: محل تبلیغات متنی و بنری شما

برای سفارش تبلیغ تماس بگیرید

15 Apr 07:11

۲۶ فروردین – صبحت بخیر و رنگی

by مجله آنلاین رنگی رنگی

سال جدید و بهار و گل های شکوفه زده روی درخت ها….از این بهتر نمیشه! امسال رو خودت نامگذاری کن! سال کار و تلاش، سال استراحت و آرامش، سال ماجراجویی و سفر….هرچی که خودت دوست داری! از همین اول میخوایم مثل یک آدم رنگی رفتار کنیم! یک آدم رنگی میدونه هر چی که بخواد به دست میاره. پس صبح که از خواب پامیشی و چشمت به آفتاب دلنواز میفته، برای خودت تصور کن دوست داری کجا باشی، چه کاری انجام بدی، چه حسی داشته باشی…تصمیمت رو بگیر که جز به چیزهای خوب فکر نکنی، و جز خوبی بر زبون نیاری! بگذار هر چی انرژی خوب هست، امروز مال تو باشه!

این هدیه امروز ماست تا تو رو برای یه روز خوب همراهی کنیم. حسی که از این تصویر گرفتی رو تا شب همراه خودت نگه دار و به اطرافیان‌ات منتقل کن. خودت بهترین کسی هستی که میدونه چه تصمیمی برات بهتره.

 

26far

The post ۲۶ فروردین – صبحت بخیر و رنگی appeared first on رنگی رنگی.

14 Apr 19:11

So true. Lol.