Shared posts

02 Aug 10:34

هعی

by میثاق



دکتر بلورف (مایکل چخوف): زن‌ها بهترین روانکاوهای دنیاند تا قبل از اینکه عاشق بشند. بعد از اون می‌تونند بهترین مریض های دنیا بشند.

 «Spellbound, Alfred Hitchcock, 1945»

01 Aug 13:40

مطالعات نشان می‌دهند که تبلیغ‌دهندگان از روی وبگردی افراد می‌توانند وضعیت سلامت آن‌ها را بفهمند

by احمد شریف‌پور

اینترنت ابزار بسیار مناسبی برای بسیاری از کارها استو به نظر می‌رسد جست‌وجو برای اطلاعات پزشکی یکی از معمول ترین این کاربردها است. WebMD و دیگرسایت‌های پزشکی مانند هدیه‌ای الهی به نظر می‌رسند که به افراد وسواسی کمک می‌کنند که بفهمند سرگیجه‌شان به بی‌خوابی دیشب مربوط است یا به موضوعی جدی‌تر ربط پیدا می‌کند. در همین حال بسیاری از وب‌سایت‌های پزشکی پرطرفدار عوارض جانبی دردسرساز مختص خود را دارند:

آن‌ها فعالیت کاربران را با شرکت‌های تبلیغاتی طرف سوم به اشتراک می‌گذارند. این اطلاعات می‌توانند فهمیدن وضعیت سلامت یک کاربر خاص را ممکن کنند.

webMD-Cover

حداقل تحقیقی که روی ۲۰ سایت برتر اطلاعات سلامتی انجام شده است به چنین نتیجه‌ای رسیده است. برای این تحقیق که توسط پروفسور مارکو دی هوچ (Marco D Huesch) از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی انجام شده است، از ابزارهای آزاد Ghostery و Charles استفاده شده است. این تحقیق نشان داده است که هر ۲۰ سایتی که مورد بررسی قرار گرفته‌اند حداقل به یک روش فعالیت کاربران را ردگیری کرده و هفت وب‌سایت کلمات جست‌وجو شده توسط کاربران را در اختیار سایر شرکت‌ها قرار می‌دهند.

Health-websites-survey-jama

هوچ در گفت‌وگو با Verge گفته است که نگرانی اصلی این است که به کمک اطلاعات جمع‌آوری شده توسط این سایت‌ها و ترکیب آن‌ها با اطلاعاتی که از سایر سایت‌ها (بویژه شبکه‌های اجتماعی) قابل استخراج است، می‌توان پرونده به نسبت کاملی از وضعیت سلامت افراد را بدون اطلاع آن‌ها ایجاد کرد.

او می‌گوید: «به صورت تئوری ممکن است یک نفر بتواند مستندات محکمی حاوی تمام اطلاعات به خصوص اطلاعات پزشکی شما تهیه کند. اطلاعاتی نظیر داروهایی که می‌خورید، جایی که کار می‌کنید و سایر اطلاعات شخصی شما». یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های هوچ این است که به این ترتیب برخی ممکن است تبلیغات مرتبط به سلامتی بهتری دریافت کنند. مثلا افرادی که از وضعیت سلامت بهتری برخوردار هستند، با تبلیغاتی برای بیمه‌های سلامتی با تخفیف بیشتر رویه‌رو شوند در حالی که افراد بیمار به حال خود رها شوند.

targetedADV

البته هوچ با تبلیغات هدف‌گیری شده (تبلیغاتی که براساس سابقه مرور کاربران انتخاب شده و نمایش داده می‌شوند) مخالف نیست. او تنها معتقد است که وضعیت کنونی که صنایع و کسب‌وکارها تنها تحت نظارت خودشان اداره می‌شوند وضعیت ایده‌آلی نیست. او می‌گوید: «باید تعادلی در این میان برقرار شود، اما در وضعیت فعلی یک کفه به شدت سنگین‌تر است. فناوری بسیار سریع‌تر از چیزی حرکت می‌کند که مقامات نظارتی بتوانند با آن پیش بروند.»

اگر در ۵ سال گذشته از وب استفاده کرده باشید احتمالا با این تبلیغات روبرو شده‌اید که گویی در تمام وب‌سایت‌ها شما را دنبال می‌کنند. شیوه کار معمولا به این شکل است که نشست‌های مرور وب کاربر از طریق کوکی‌ها ردگیری می‌شوند. هوچ اشاره می‌کند که قوانین کنترلی کنونی (نظیر قوانین آمریکا برای رازداری درباره اطلاعات پزشکی افراد) به تبلیغات هدف‌گیری شده وب اعمال نمی‌شوند. دلیل این است که چنین فناوری‌هایی از اطلاعاتی استفاده می‌کنند که به نظر نمی‌رسد به صورت مستقیم کاربردهای پزشکی داشته باشند.

منبع (+)


  • شیرکنید، ۵۰۰هزار تومان جایزه ببرید!
  • 31 Jul 06:55

    تصحیح قصه نوش‌آفرین گوهرتاج براساس نسخه خطی مجلس

    تصحیح قصه نوش‌آفرین گوهرتاج براساس نسخه خطی مجلس

    متن حاضر براساس قدیمی‌ترین نسخه‌ی در دسترس از این داستان به تاریخ 1199 هجری قمری برابر با 1163 هجری شمسی، موجود در کتابخانه مجلس گردآوری شده است.

    31 Jul 05:32

    10 Movie Poster Cliches | LOLBRARY.COM

    by lolbrary

    Submitted by lolbrary
    30 Jul 21:34

    برای دومین سالگرد سفر به ناگریزی....

    by sandifal
    ولی سپاهی...


    درست ساعت سه عصر هشتم مرداد؛

    حضور متهمی تازه در  وکيل آباد


    واین منم که به زندان مشهد آمده‌ام

    به جرم روشن ترکيبی از صدا و سواد


    چه اتهام غم انگيز و مهلکی است،عزیز

    که شاعرم من و دارم به دست تيغ مداد!


    چه اتهام غریبی که من به جای سکوت

    به روی  فاجعه  گاهی کشيده‌ام فرياد


    ولی به جرم بزرگم نمی کنم اقرار

    که دست و پای مرا بسته اين غرور زياد!


    تمام سادگی ام را گرفته ام سردست

    که عاشقانه بگويم  هرآنچه  باداباد!!


    *
     
    زمان که می گذرد می روند از زندان

    يکی يکی همه مجرمان مرگ و مواد


    ولی کسی که منم دل سپرده دراين بند

    به شعر حافظ  و رويای آب رکناباد!


    دلم خوش است که سر خم نمی کند این کُرد

    که هيچ بهتر از آزادگی ندارد ياد!


    **
    بگو به دخترکانم که رفت هرکه رسيد

    ولی سپاهی لايين نمی شود آزاد!


                                                           مردادماه 90 


    30 Jul 17:55

    معاشرت با بهائیان جایز نیست و افشای ظلم‌های مسئولان نظام هم حرام است

    by publisher1

    علی خامنه‌ای معاشرت با بهائیان را «ممنوع» و خرید کالاهای اسرائیلی٬ علنی کردن ظلم‌های مقام‌های جمهوری اسلامی و گوش دادن به «غنای» همسر را «حرام» اعلام کرده است.

    این ممنوعیت‌ها در مجموعه فتاوایی که خبرگزاری «تسنیم» روز سه‌شنبه (هشتم امرداد) از علی خامنه‌ای منتشر کرده٬ دیده می‌شود.

    این فتاوا موضوعاتی همچون استفاده از ماهواره، تجارت الکترونیکی، معامله با شرکت‌هاى اسرائیلی، بهائیان و موسیقی و... را شامل می‌شود.

    منتخبی از این فتاوا:

    ● {باید} از هرگونه معاشرت با این «فرقه‌ ضالّه‌ مضلّه» {منظور بهائیت}، اجتناب شود.

    ● خرید و فروش هرگونه کالاى وارداتى از «دولت غاصب اسرائیل» حرام است.

    ● پوشیدن لباس آستین کوتاه براى مرد اگر مستلزم مفسده باشد، جایز نیست.

    ● احضار روح و جنّ اگر براى غرض عقلائى بوده و همراه با امر حرام یا مستلزم آن نباشد اشکال ندارد.

    ● آلت و عورت مصنوعى حکم عورت واقعى را ندارد و نگاه‌ کردن و لمس آن‌ها اشکال ندارد.

    ● واجب است تا حد امکان از جسد میت مسلمان {برای تشریح جسد} استفاده نشود.

    ● پیوند اعضاى حیوان به بدن انسان مانع ندارد ولى نماز خواندن با آن اشکال دارد.

    ● اگر به گفته‌ طبیب حاذقِ ثقه، معالجه متوقّف بر استفاده از محرمات باشد، اشکال ندارد.

    ● پس از خوانده شدن عقد نکاح، هرگونه استمتاع بین زن و شوهر جایز است.

    ● عمل استمنا در مقام معالجه، در صورتى که درمان، متوقف بر آن باشد و استمنا به وسیله همسر ممکن نباشد، اشکال ندارد، ولى براى تشخیص قدرت بر بچه‌دار شدن استمنا جایز نیست.

    ● گزارش دادن ظلم مسئولین به مراکز و مراجع مسئول براى پیگیرى و تعقیب، بعد از تحقیق و اطمینان نسبت به آن اشکال ندارد و حتّى اگر از مقدمات نهى از منکر محسوب شود واجب مى‌‏گردد، ولى بیان آن در برابر مردم وجهى ندارد، بلکه اگر موجب فتنه و فساد و تضعیف دولت اسلامى‏ شود حرام است.

    ● استفاده از علم در عزادارى سیدالشهداء فى‌نفسه اشکال ندارد ولى نباید این امور جزء دین شمرده شوند.

    ● تراشیدن ریش و ماشین‌ کردنى که مانند تراشیدن باشد، بنابر احتیاط واجب جایز نیست.

    ● تراشیدن مقدارى از ریش حکم تراشیدن تمام آن را دارد و بنا بر احتیاط حرام است.

    ● بنا بر احتیاط، گرفتن اجرت در برابر تراشیدن ریش، حرام است.

    ● ترویج موسیقى و تدریس آن و تشکیل کلاس‌هاى موسیقى، هر چند موسیقى حلال باشد، با اهداف عالیه‌ نظام مقدس جمهورى اسلامى سازگار نیست و بهتر است.

    ● گوش‌ دادن به غناى حرام، مطلقاً حرام است حتى اگر غناى همسر باشد.

    ● رقص مرد بنا بر احتیاط واجب حرام است و رقص زن براى زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق کند مثل این‌که جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، احتیاط واجب در ترک آن است.

    ● ایجاد مراکز تعلیم و ترویج رقص با اهداف نظام اسلامى منافات دارد و به احتیاط واجب جایز نیست.

    ● به‌طور کلّى، پوشیدن کراوات و دیگر لباس‌هایى که پوشش و لباس غیر مسلمانان محسوب مى‌شوند به‌طورى که پوشیدن آن‌ها، منجر به ترویج فرهنگ منحطّ غربى شود، جایز نیست.

    ● واجب است از مشاهده فیلم‌هایى که به مقدسات جمهورى اسلامى اهانت مى‌کنند، اجتناب شود.

    ● خواندن کتاب‌ها و دیدن فیلم‌هایى که محرک شهوت باشد جایز نیست.

    ● دیدن فیلم‌هاى مستهجن و حاوى منکرات، موجب تقویت هواهاى شیطانى نفس، تضعیف اراده و ایمان و زمینه‌ساز ترتّب مفاسد و گناهان بوده و به هیچ وجه جایز نیست.

    ● برانگیختن شهوت توسط دیدن فیلم‌هاى جنسى جایز نیست، حتى براى زن و شوهر.

    ● بازى با ابزار قمار از جمله پاسور، حتى بدون برد و باخت هم حرام است.

    ● اگر به تشخیص مکلّف، امروزه شطرنج از آلت قمار بودن خارج شده باشد، بازى با آن بدون برد و باخت اشکال ندارد.

    ● خرید٬ نگهدارى نصب و تعمیر آنتن‌هاى ماهواره‌اى‌ جایز نیست.

    30 Jul 17:38

    Do you want to see me become her?

    by واقف

    tumblr_mmgdw2nMM81qbz1b3o2_500.jpg

    “هرگز آن روزِ خوبي را كه من و مريلين در نيويورك قدم مي‌زديم را فراموش نخواهم كرد. او نيويورك را به اين خاطر دوست داشت كه آن جا كسي مانند هاليوود مزاحمش نمي‌شد، مي‌توانست لباس‌هاي معمولي‌اش را بپوشد و هيچ كس متوجه او نباشد. او عاشق اين كار بود. همين طور كه پايين برادوي راه مي‌رفتيم، رو به من كرد و گفت:’مي‌خواي ببيني كه من تبديل به او مي‌شم’ نمي‌دانستم منظورش چيست ولي فقط گفتم ‘بله’- و سپس آن را ديدم. نمي‌دانم چگونه چيزي را كه ديدم توضيح دهم، چون تشخيصش بسيار مشكل بود، او چيزي را درون خود روشن كرده بود كه تقريبا به جادو شباهت داشت. و ناگهان ماشين‌ها سرعتشان را كم مي‌كردند و مردم سرشان را مي‌چرخاندند و سر جايشان مي‌ايستادند تا به او خيره شوند. آن‌ها فهميده بودند كه او مريلين مونرو بود، انگار كه ماسكي را از روي صورت خود برداشته باشد، ولو اين كه ثانيه‌اي پيش‌تر هيچ كس متوجه او نبود. هرگز پيش از آن چيزي شبيه اين نديده بودم”.

    ايمي گرين، همسر ميلتون گرين، عكاس شخصي مريلين مونرو

    30 Jul 14:14

    من و خدا چای نوشیدیم

    by ب

    1044753_525392110842674_2041394418_n

    یعنی خدا امروز آمده  که با هم بنشینیم سر سفره‌ی افطار و چای بنوشیم. از همان روزهاست که در زده و گفته: من هستما. من هستم……..از آن روزهای باشکوه و باور نکردنی است…که در را باز کرده‌ام و باورم نشده او پشت در باشد و فکر کرده‌ام تمام این چند سال کلا نبوده….اما یک جوری دست پر آمده….یک جوری دست پر آمده که باور کرده‌ام نشسته بوده تا به وقتش بیاید….از آن دست روزهای معجزه دار…..از آن معجزه‌ها که دوست داری در کنارش چای بنوشی و بعد اشک‌هایت لیتر لیتر بچکند….هی بچکند…به اندازه‌ی تمام روزهایی که منتظر بودنش بوده‌ای بچکند. از آن روزهاست….حتما کار خوبی کرده بودم…فکر می‌کنم حتما کار خوبی کرده بودم که نشسته بودم که بیاید ….خودش بیاید و در بزند…که وادارش نکرده بودم بیاید….نشسته بوده. برنامه ریخته بوده….می‌خواسته جوری بیاید که من شوکه شوم…که یادم بیندازد همه‌اش بوده…هرروزی که هی منتظر بوده‌ام. هی منتظر بوده‌ام. هی پاهایم را تکان تکان داده‌ام و هی خسته نشده‌ام از نیامدنش. حالا آمده….جوری آمده که هنوز هم باورم نمی‌شود….

     

    ساعت سه بعدازظهر

    30 Jul 04:54

    آقای رئیس جمهور چرا اسرائیل باید شما را ترور می کرد؟

    .
    29 Jul 09:38

    جمعه‌ها: طرفداران BDSM نسبت به پیروان روابط کلاسیک ساده وضعیت ذهنی متعادلتری دارن

    by جادی

    مقاله‌ای از هلند که توی ژورنال پزشکی جنسی منتشر شده می گه کسانی که توی سکس به روابط BDSM (همراه با بستن، تسلط، سادیسم و مازوخیسم) گرایش دارن «با خصوصیت شخصیتی‌ای مستقل، متعادل و مفید مشخص می‌شن».

    بنا به این گزارش طرفداران BDSM در مقایسه با پیگیری کننده‌های سکس‌های مرسوم و سنتی و تکراری ، «سلامت و رفاه گزارش شده بالاتری دارن».

    این شکل از روابط تا مدت‌ها به آدم‌های ناسالم و حتی «روانی» نسبت داده می شد. اما این مقاله با نفی کردن این موضوع می گه که در بسیاری از تحقیقات جدید دیده می شه که کسانی که توی روابط عاشقانه‌شون نگاهی هم به بستن، تسلط و سادومازوخیسم دارن معمولا دارای سطح سلامت روانی بالاتری هستن.

    در مقایسه با گروه کنترل، نتایج [سلامت] شخصیت روانی فرد، به نفع علاقمندان BDSM است. این افراد کمتر عصبی بودند، برون‌گراتر بودند و از تجربه‌های جدید استقبال می کردند و وظیفه‌شناس‌تر بودند. طرفداران BDSM همچنین کمتر نسبت به طرد شدن حساسیت نشان می دادند و سطح سلامت و رفاه بالاتری را گزارش می کردند اما در همین حال، کمتر می شد با آن‌ها به توافق رسید.

    نتیجه نهایی: BDSM یک تفریح بازسازی کننده است و نه یک مریضی روانی.

    توضیح اضافه: البته به شرطی که شروط همیشگی توش رعایت شده باشه: آدم‌های عاقل، بالغ و علاقمند به مشارکت.

    منبع

    نکته علوم انسانیایی: در علوم انسانی، علیت چیز راحتی نیست. اینجا می گه این دو مجموعه متغیر با هم «وابسته» هستن. یعنی داشتن اولی (علاقه به بی دی اس ام) می تونه باعث بشه ما با حدسی قوی بتونیم احتمال دومی رو پیش بینی کنیم (سلامت روانی، برون گرایی، …). این اصلا معنی اش این نیست که اگر بریم سراغ این چیزها، سلامت روانی مون می ره بالا بلکه همونطور که یکی از دوستان تو کامنت گفته نشون می ده که این دو عامل با هم همبسته هستن (و احتمالا ممکنه وابسته باشن به یک متغیر مستقل دیگه). مثلا به راحتی می شه گفت کسانی که سلامت روانی / اعتماد به نفس / … بالاتر دارن ممکنه برن دنبال این شکل از سکس چون نگران این نیستن که برچسب بخورن یا مثلا اگر شخصیت من نزد خودم محکم نباشه نمی تونم سلطه یکی دیگه رو حتی در شرایط خاص بپذیرم چون باعث میشه فکر کنم «کوچیک» شدم و این تیپ چیزها.

    29 Jul 09:28

    عاقبت جستجوی مطالب غیراخلاقی در اینترنت!

    by علیرضا مجیدی

    شاید شما به برنامه‌های مخرب یا malwareهایی برخورده باشید که خیلی جالب طراحی شده‌اند، مثلا بعضی از این برنامه‌های مخرب خودشان را جای ضد ویروس جا می‌زنند و به صورت گرافیکی اسکن ویروس را در هارد دیسک‌های شما شبیه‌سازی می‌کنند، این برنامه‌ها نشان می‌دهند که اوضاع کامپیوتر شما خیلی خراب است و اگر زود آستین بالا نزنید و نسخه پولی ضد ویروس کذایی را نخرید، به زودی به مشکل برمی‌خورید. جالب است که نویسندگان این برنامه‌های مخرب، در مواردی به ثروت قابل توجهی هم رسیده‌اند.

    07-29-2013 05-09-57 AM

    اما دسته‌ای از برنامه‌های مخرب به تازگی رواج پیدا کرده‌اند که باج‌بگیر یا حق‌السکوت بگیر یا ransomware نام دارند و هر کدام به بهانه‌ای متعرض کاربر می‌شوند و تا کاربر پولی پرداخت نکند، سیستمش را قفل می‌کنند یا کاربر را می‌ترسانند.

    یک مرد ۲۱ ساله اهل ویرجینیا، به تازگی گرفتار یکی از همین برنامه‌های مخرب شد، این مرد البته کاربر معصوم اینترنت هم نبود و یکی از علایق‌اش نگاه کردن به محتواهای مستهجن در مورد کودکان بود. در غرب این نوع از انتشار مطالب غیراخلاقی اصلا تحمل نمی‌شود و به شدت با آن برخورد می‌شود.

    بله! این کاربر تازه دست به کار شده بود که ناگهان متوجه یک پاپ‌آپ روی صفحه نمایش خود شد که به او اخطار می‌داد یا باید جریمه بپردازد یا باید منتظر تعقیب قضایی باشد.

    ظاهرا این مرد اصلا اهل رفتن زیر بار حرف زور نبود و در حرکتی عجیب، کامپیوتر خود را به اداره پلیس برد تا بپرسد، آیا به جرم تلاش برای دسترسی به محتواهای مستهجن از آن نوع، پیگردی برایش صادر شده است یا نه.

    پاسخ منفی بود، اما پلیس‌ها کامپیوتر این مرد را جستجو کردند و عکس‌های ناپسندی از کودکان از در آن یافت. او فعلا با سه اتهام مختلف، بدون امکان پرداخت وثیقه برای آزادی، بازداشت است!

    07-29-2013 05-07-25 AM

    می‌بینید که رشته‌ای از حوادث شامل علایق ناپسند، ناآشنایی با اینترنت و برنامه‌های مخرب و حماقت، باعث به درسر افتادن این مرد شده است.

    در خبری جداگانه موتور جستجوی بینگ مایکروسافت در انگلیس به کاربرانی که سعی در یافتن تصاویر غیراخلاقی در مورد کودکان داشته باشند، اخطاری به صورت پاپ آپ می‌دهد.

    منبع: + و +


    28 Jul 21:45

    روز ملاله

    by چهار ستاره مانده به صبح

    یک کودک، یک معلم، یک قلم و یک کتاب می‌تواند جهان را تغییر می‌دهد.

    {+}

    ارسال نظر سریع

    28 Jul 20:18

    درخواست کمک برای یک کار آموزشی/مددکاری در تهران

    by آق بهمن
    (لطف می‌کنید اگر این نوشته را دست به دست کنید تا آدم‌های بیشتری ببینند)
    قبلا این‌جا درباره خانه آینده نوشته بودم. خانه‌ای در محله‌ای بسیار فقیر در حوالی سرچشمه در تهران (پایین‌تر از میدان بهارستان) که به مردم محل و بیشتر از همه بچه‌ها و زنان کمک می‌کند. در همه زمینه‌ها. از آموزش گرفته تا کار پیدا کردن و حمام درست کردن و وام دادن و خانه جور کردن و ... مامان من هم مددکارشان است و هفته‌ای یکی دو روز آن‌جاست.
    جایی که دارند خیلی کوچک است و عملا خیلی از برنامه‌هایشان را به دلیل کوچکی جا نمی‌توانند اجرا کنند. در این حد که مامان تعریف می‌کرد یک اتاق کوچک دارند که کلاس‌هایشان را در آن‌جا برگزار می‌کنند و بعضی وقت‌ها مجبورند همزمان در یک اتاق دو کلاس برگزار کنند.
    حالا یک جایی پیدا کرده‌اند که قیمت رهنش ۷۰ میلیون تومن است. خودشان را تا می‌توانسته‌اند تکانده‌اند و توانسته‌اند ۴۰ میلیون تومن جور کنند و الان ۳۰ میلیون تومن لازم دارند. ظاهرا فعلا با همین پول به جای جدید منتقل شده‌اند اما به جای پولی که کم داشته‌اند دارند اجاره می‌دهند که واقعا در میان‌مدت از توانشان خارج است. برای همین می‌خواهند هر چقدر می‌توانند پول پیش بدهند که دیگر اجاره نخواهند بدهند.

    شماره حساب: ۳۱۸۴۲۹۸۵۰۶ بانک ملت ولنجک
    وبسایت:  www.tavanmandsazan.com

    من متاسفانه اطلاع بیشتری ندارم و اگر سوالی دارید باید با خودشان تماس بگیرید. خانم اکبری (خانه آینده): ۳۳۵۵۰۳۹۸

    اگر بیرون ایران هستید و می‌خواهید کمک کنید می‌توانید به حساب پی‌پل من بریزید:

    bahman.shafa@gmail.com

    فقط عاجزانه خواهش می‌کنم اگر خواستید به حساب پی‌پل چیزی بریزید، هیچ جا اسمی از ایران نیاورید. با این‌که کمک خیریه و در ارقام کوچک به ایران مشمول تحریم نیست، پی‌پل کاسه داغ‌تر از آش است و برای جلوگیری از دردسر هر جا اسم ایران ببیند، حساس می شود.

    لطف می‌کنید اگر این نوشته را دست به دست کنید تا آدم‌های بیشتری ببینند و این پول زودتر جور شود.
    28 Jul 20:12

    رعنایی

    by احمد نادمی
    Wizard.statue

    همیشه سروده های احمد نادمی را دوست داشته ام.

    ای شعله ی انتظار تو رعناتر

    از نسترن شکفته ی دوخته بر 

    پیراهن پرنیان و مواج بهار!

     

    بر سردی این شبانه رحمی آور..

    28 Jul 20:09

    من خیس بارونای هر روزم

    by jabbarkakaei
    Wizard.statue

    کاش این غرور خسته بنشینه

    کاش اون هوای گریه برگرده

    من سعی کردم مهربون باشم

    لحن منُ دنیا عوض کرده


    هر جا برم حال و هوای تو

    دست از سر من بر نمی داره

    کبریت روشن کن تو تاریکی

    دیوونگی حال خوشی داره

     

    کاش این غرور خسته بنشینه

    کاش اون هوای گریه برگرده

    من سعی کردم مهربون باشم

    لحن منُ دنیا عوض کرده

     

    با من که هستی چترتُ وا کن

    آغوش من هر روز بارونه

    باور نکن پیش تو آرومم

    پشت سکوتم، گریه پنهونه

     

    من خیس بارونای هر روزم

    با من که هستی چترتُ وا کن

    کبریت روشن کن تو تاریکی

    بی تابی دستامُ پیدا کن

     

    من عاشقت بودم، تواین دنیا

    عاشق شدن دیوونگی می خواد

    کبریت روشن کن که برداره

    مردی که قلبش رو زمین افتاد

     

    هر جا برم حال و هوای تو

    دست از سر من بر نمی داره

    کبریت روشن کن تو تاریکی

    دیوونگی حال خوشی داره

     

    28 Jul 19:54

    خجالت نکش، بگو دوستت دارم / مهم ترین علت جذابیت سریال مادرانه چیست؟

    Wizard.statue

    آنچه این سکانس را قابل ستایش ساخته است، نمایش صداقت و عشق ورزی آدم هاست. آدم هایی که لزوما سیاه مطلق نبوده و دارای عواطف و احساسات انسانی هستند. از سوی دیگر و مهم تر آن که این سکانس و صحنه هایی از این دست وارد حوزه فرهنگ سازی عمومی نیز می شوند .

    سریال مادرانه به رغم ضعف ها و حفره های های فیلمنامه ای متعددی که دارد، از چند ویژگی مثبت و جذاب سود می برد. ویژگی هایی که باعث شده اند تا مخاطبان بسیاری – همچون نگارنده - این مجموعه تلویزیونی را دنبال کنند. خصوصیاتی نظیر داستان جذاب، لحظات دیدنی، بازی های قابل قبول و بعضا دیدنی مانند بازی مهدی سلطانی و ریتم دلچسب.
    28 Jul 09:12

    بی‌انتها

    by nam
    Wizard.statue

    به خاطر بیدل اش!

    غمش جام جا مانده بر رَف
    قدیمی، قلم‌کار، خوش‌نقش
    دلش ظرف یک‌بار مصرف
    مزخرف
    مزخرف
    مزخرف
    ...

    ز اضطراب دل، اهل زمانه بی‌خبرند
    بود تپیدن بسمل به پیش طفلان رقص
    (بیدل)

    28 Jul 09:11

    مرا تو

    by nam
    Wizard.statue

    به خاطر صائب اش!

    اگر روبه‌راهم اگر جان‌به‌لب
    اگر صبح‌گاهم اگر نیمه‌شب
    مرا خواب‌های تو تعبیر کردند.


    دل رمیدة ما را به چشم خود مسپار
    سیاه‌مست چه داند نگاهبانی چیست!
    (صایب)
    28 Jul 09:06

    این شبهای داغ

    by ferown


    ماه ست و شهاب ست که شب لب دارد

    بر چشم اگر ابروی مورب دارد

    پنهان شده پشت روی ماهش خورشید

    این است که فکر میکنی تب دارد


     پ.ن: قرار بود عنوان پست " رویای نیمه شب تابستان " باشد اما به خاطر مطلب استادم پائیز با عنوان
    "این روزهای داغ" عنوان مطلب تغییر کرد

    28 Jul 09:06

    دوستان

    by nam
    حس عجیب شیرجه در اعماق
    شوق غریب غرق شدن در مِه
    دیدار دوستان قدیمی.
    28 Jul 09:05

    دانشگاه هاي تك جنسيتي: دستاورد دولت دهم

    by roshan
    Wizard.statue

    پووووووووووووووووف

    مسوولان وزارت علوم در هفته گذشته در نشست ها و برنامه هاي خبري به ارائه گزارش عملكرد اين وزارتخانه در چهار سال گذشته و دوره هاي پيشين پرداختند. وجود 13 دانشگاه تك جنسيتي در كشور، آغاز به كار 4 دانشگاه ويژه دختران از مهرماه، و بررسي مجوز ايجاد 13 دانشگاه تك جنسيتي بخشي از گزارش مسوولان وزارت علوم از دستاوردهاي اين وزارتخانه بود...
    27 Jul 21:00

    یکی یکی چیزهایی را که ساختیم خراب کنیم

    by zitana
    توی سفر تبریز به مینو گفتم فکر می‌کنم کتابم برنده می‌شود. مینو گفت زیاد دلت را خوش نکن. مینو دنیا را خوب می‌شناخت، من اما  نه و دلم را خوش کرده بودم به برنده شدن. هرچند که معروف شدن کتابم برایم مهم نبود!  جایزه‌‌اش را فقط می‌خواستم. پولش را لازم داشتم. حتا به مینو گفتم برای پولش چه نقشه‌هایی کشیده‌ام!

    بعد خبر دادند که کتابم برنده نشده. تمام تلاش‌های دنیا بی‌فایده شد. برنامه‌هایم به هم ریخت. کارهایی که با پولش می‌خواستم بکنم، نقشه‌هایی که کشیده بودم... از آن‌جایی که از آن آدم‌هایی‌ام که از شکم مادر برنده دنیا آمده‌اند، باورم نمی‌شد شکست خورده باشم اما دنیا جدی‌تر از این حرف‌ها بود که به آمال و آرزوها و حدس و گمان‌های یک دختر خوش‌خیال کم‌ترین توجهی نشان بدهد. همان‌جا بود که «دیدم دنیا کارتونی نیس/ اون‌جور که توش حال کنی نیس/ می‌گیرن با لاشخوری چیپس  / می‌کنن دم آبخوری خیس...»

    بعد یکی‌یکی چیزهایی را که ساخته بودم خراب کردم. مثلن دیگر نخواستم در دفتر روزنامه سگ‌دو بزنم و بیمه نباشم و اسمم توی شناسنامه‌ی روزنامه نباشد و بعد هم تا تقی به توقی بخورد بهم بگویند کم‌تجربه! دیگر نخواستم کم‌ترین حقوق را بگیرم و همچنان مثل مستر‌بین لبخند بزنم. دیگر نخواستم بگویم حق با شماست. از محل کار اولی‌ام استعفا دادم و گفتم فقط دفتر مجله می‌روم. بعد فهمیدم من بی‌حواس‌تر از آنم که بخواهم پنل اس‌ام‌اس‌ها راچک کنم، تلفن‌ها را جواب بدهم، نقاشی‌های بچه‌ها را اسکن کنم و نامه‌هایشان را بخوانم. یک‌دفعه به خودم می‌آمدم و می‌دیدم در ساختمان مجلات همشهری به جای طبقه‌ی سوم، سر از طبقه‌ی پنجم درمی‌آوردم و گاهی توی آسانسور وقتی با آن پسر ریشو با عینک گردش می‌رفتیم بالا، دیر پیاده می‌شدم و دوبار می‌رفتیم پایین و برمی‌گشتیم بالا....

    یکی‌یکی چیزهایی را که ساخته بودم خراب کردم و همین شد که از خیر کار کردن توی دفتر مجله هم گذشتم و گفتم نمی‌توانم. آن دو هفته هرکس از من می‌پرسید: برنامه چیه؟ جواب می‌دادم: «برنامه‌ی خدافظی با دو تا بوسه»... بعد از آن دیگر دلم نخواست جلسه‌های داستان انجمن را بروم. دلم نخواست داستان‌هایم را با صدای بلند و رسا توی جمع بخوانم. دلم نخواست به نقد‌های دیگران گوش بدهم و با خودم بگویم چه نظر خوبی...

    با خودم فکر می‌کردم افسرده شده‌ام! فکر می‌کردم از ادامه دادن ناامید شده‌ام. بعد هم  از دهان این و آن شنیدم که توی نوشتن نبوغ ندارم. برای همین تصمیم گرفتم برنامه‌هایم را عوض کنم. کتاب‌هایی که داشتم می‌خواندم را کنار گذاشتم... آه... برف‌های کلیمانجارو، ریچارد براتیگان، اگر کارم داشتی تلفن کن، سلینجر عزیز و ... همه رفتند کنار. هی موزیک گوش دادم و هی شب‌ها از خانه زدم بیرون و توی خیابان‌ها گشتم و ساعت چهار صبح مرتضا پشت چراغ قرمز اندرزگو آمد کنارم و برایش خواندم: «بارون نمیاد این‌جا مرتضا.» با خودم فکر کردم هم توی درس خواندن هم توی کار کردن هم توی نوشتن هم توی برنده شدن هی شکست خورده‌ام! با خودم فکر کردم همان بهتر که هی توی خیابان‌ها با دوست‌هایم بچرخم و با آدم‌ها حرف بزنم و موزیک گوش کنم و زبان‌درازی کنم و به یک‌نفر دیگر آن طرف بلوار بگویم: «باهات حال می‌کنم» و اگر کسی  پرسید: فازت چیه؟ جواب بدهم: «همون پسر خوش‌تیپ کالجیه!» و بروم شمال و با آهنگ مزخرف آن چینی سرخوش برقصم و زندگی را ول کنم برود پی کارش.

    الآن نه افسرده‌ام و نه غمگین، حالم خوب ِ خوب است. بعد از همه‌ی اتفاق‌های  دو ماه خرداد و تیر حالا مرداد رسیده است. فکر می‌کنید آخر این یادداشت سرم به سنگ می‌خورد، به کارم برمی‌گردم، برگه‌ی استعفاها را پاره می‌کنم و مثل گذشته با شور و اشتیاق پست‌های خیلی خوب برای وبلاگم می‌نویسم؟ خب... اشتباهتان دقیقن همین‌جاست!

    27 Jul 17:54

    دانشنامه ها را باید اینترنتی کنیم

    Wizard.statue

    بنده به عنوان کسی که خودش مدخل می نویسه و تقریبا تمامی دوستانش هم در این عرصه هستند، اعلام می کنم این دائره المعارف ها همه اش فقط نوعی شغل سازی کاذبه و در نهایت به هیچ دردی به جز تهسیل مسیر کپی پیست برای پایان نامه های دانشجویی درجه دهم نخواهد خورد

    دانشنامه ها را باید اینترنتی کنیم

    دانشنامه ایران یکی از مهمترین پروژه های مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است. این پروژه، کشور ایران و دیگر کشورهای فارسی زبان دنیا را صاحب دانشنامه ای مفصل به زبان فارسی می کند. نمونه های موفق کمی از یک دانشنامه کامل و جامع در دنیا وجود دارد که بریتانیکا، آمریکانا، کلمبیا نمونه هایی از آنها هستند اما به گفته عبدالحسین آذرنگ دانشنامه ایران قرار است چیزی فراتر از این دانشنامه ها ارائه دهد.

    27 Jul 17:53

    هجده تـوصیه همسرداری بـرای خانمها

    Wizard.statue

    وقتی این توصیه ها و کتاب های روانشناسی مردان و از اینجور چیزها رو می خونم، اولین چیزی که به ذهنم می رسه. یعنی پیام مستقیم این مطالب به من اینه: خانم ها! ما آقایون رو باید فریب داد. ما آماده ایم تا برای کسی جانفشانی کنیم که ما رو خر خودش کنه!
    ببخشیدا! خود این توصیه ها از مرد یک تصویر کودن نشون میده.

    این اصول ساده را همه یاد داریم اما در مقام عمل ... چرا آمار طلاق اینقدر بالا رفته و قبحش ریخته؟ این اصول ساده راهگشا و تداوم بخش زتدگی است... البته باید مهارت حل مسأله و زندگی کردن را هم آموخت و آموزاند و هم انصاف و قدردانی و ترس از خدا را... بخش اول که مربوط به آقایان بود بازخورد عجیبی داشت و برخی یادداشتها تند بود و از انتشارشان هدفی داشتیم ..بیایید باهم کنترل برخود و انصاف و خوب حرف زدن را تمرین کنیم. مرد و زن اساس زندگی اند دشمن نیستند مکمل همند... دقت کردید همه موارد را با فونت سیاه آوردم ؟ چون مهمند... خیلی از این نکات به درد مردها هم می خوره و پس از دیدن کامنتها اضافه کردم...
    27 Jul 17:49

    هجده تـوصیه هـمسرداری بـرای آقـایان

    Wizard.statue

    زن به مثابه موجود ضعیف و جنس دوم. در حقیقت، بهش محبت کنن، بعد محدودش کن و بزن تو سرش!

    راز کامیابی چیست؟ هرچه هست داشتن همسری سازگار و صالح در رأس آن است و زن چه خوب وچه بدش قیمت ندارد. خوبش قیمتی است و برایش قیمتی نمی توان گذاشت و سعادتمند کسی که چنین همسری دارد و بدش قیمت وارزشی ندارد و زندگی با او مایه از دست رفتن سعادت مگر آنکه چون خرقانی وسقراط عمل کنی ....
    27 Jul 16:25

    داستان یک ساز 5هزار ساله ایرانی

    Wizard.statue

    هعی!

    داستان یک ساز 5هزار ساله ایرانی

    «داستان بربت» یا دایرة‌المعارف ساز عود عنوان کتابی است از مجید ناظم‌پور که وی در این اثر مواردی چون پیدایش ساز بربت، سیر تکامل و اصالت ایرانی بودن آن را بررسی کرده است.

    27 Jul 16:14

    نگاه یک زن دانا و منصف به مردها و یک نکته مردانه

    Wizard.statue

    در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است.
    یکی از همین مرد هایی که دوستمان دارند.

    دوتا از گلچین رایانامه هایم را که به قصد اصلاح و بهبود روابط همسران - دو موجود زیبا و مورداحترام خدای احسن الخالقین- منتشر کردم بازخوردهای شگفت آوری داشت که برخی دشمنانه و بی ادبانه بود و آسیب شناسی اجتماعی و روانی لازم دارد . برخی مشفقانه و منصفانه بود. برخی انکار بدیهیهات بود وبرخی تلقی برده داری و... ولی واقعا رابطه ای زیباتر و متعالی تر از رابطه عاشقانه و صمیمانه زن و مرد سراغ ندارم. زندگی بی آرامش و آسایش فایده ندارد.می شناسم باغبان فقیری راکه درخانه40 متری خودلذتها می برد ومیلیاردری که عاشق زنش بود ومیلیاردها خرج زنی فحاش وپولپرست و بداخلاق کرد ولذتی ندارد و زنی پاکدامن که اسیر ثروتمندی شکاک و مریض است وبسختی روزها را هل می دهد تاعمرتمام کند..اینهاواقعیات پیرامون ماست. همه دنبال کمال وآرامشیم.نیستیم؟ پس باید بدانیم چه کنیم تا آرامش و کمال را تجربه کنیم. ما مسافر ابدیتیم خرابش نکنیم
    27 Jul 14:37

    درباره ادبیات/4

    Wizard.statue

    تکریم ادبیات حال

    ادبیات، همچون دیگر شئون فرهنگی جامعه، صاحب یک زندگی طبیعی است. جریانی است سیال که از آغاز تاریخ یک ملت سرچشمه می‌گیرد و در طول برهه‌ها و زمان‌ها جاری می‌شود و تا پایان جهان سیلان دارد.
    27 Jul 05:14

    حکایت عشق!

    by gheid

    حکایت تو با من
    حکایت باران ِ بی امان است
    بر تن نحیف ِ برگ!

    26 Jul 22:45

    جنگ خوبی‌ست؛ من فقط با احتیاط شلیک می کنم!

    جنگ میان نویسندگان و ویراستاران، در جهان و البته در ایران جنگ پرطرفداری‌ست.خیلی از سردبیران نشریات برایش سر و دست می‌شکنند درست مثل تماشاگران رُم باستان در استادیوم گلادیاتورها! خیلی کیف می‌کنند چون حال‌اش را آنها می‌برند یک نفر دیگر می‌میرد! شما هم حتماً گاهی به نوبه خود در این جبهه یا آن جبهه گیر افتاده‌اید؛ خُب،توصیه‌ام این است در هر جبهه‌ای که هستید جلوی من قرار نگیرید!