دکتر بلورف (مایکل چخوف): زنها بهترین روانکاوهای دنیاند تا قبل از اینکه عاشق بشند. بعد از اون میتونند بهترین مریض های دنیا بشند.
«Spellbound, Alfred Hitchcock, 1945»
دکتر بلورف (مایکل چخوف): زنها بهترین روانکاوهای دنیاند تا قبل از اینکه عاشق بشند. بعد از اون میتونند بهترین مریض های دنیا بشند.
«Spellbound, Alfred Hitchcock, 1945»
اینترنت ابزار بسیار مناسبی برای بسیاری از کارها استو به نظر میرسد جستوجو برای اطلاعات پزشکی یکی از معمول ترین این کاربردها است. WebMD و دیگرسایتهای پزشکی مانند هدیهای الهی به نظر میرسند که به افراد وسواسی کمک میکنند که بفهمند سرگیجهشان به بیخوابی دیشب مربوط است یا به موضوعی جدیتر ربط پیدا میکند. در همین حال بسیاری از وبسایتهای پزشکی پرطرفدار عوارض جانبی دردسرساز مختص خود را دارند:
آنها فعالیت کاربران را با شرکتهای تبلیغاتی طرف سوم به اشتراک میگذارند. این اطلاعات میتوانند فهمیدن وضعیت سلامت یک کاربر خاص را ممکن کنند.
حداقل تحقیقی که روی ۲۰ سایت برتر اطلاعات سلامتی انجام شده است به چنین نتیجهای رسیده است. برای این تحقیق که توسط پروفسور مارکو دی هوچ (Marco D Huesch) از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی انجام شده است، از ابزارهای آزاد Ghostery و Charles استفاده شده است. این تحقیق نشان داده است که هر ۲۰ سایتی که مورد بررسی قرار گرفتهاند حداقل به یک روش فعالیت کاربران را ردگیری کرده و هفت وبسایت کلمات جستوجو شده توسط کاربران را در اختیار سایر شرکتها قرار میدهند.
هوچ در گفتوگو با Verge گفته است که نگرانی اصلی این است که به کمک اطلاعات جمعآوری شده توسط این سایتها و ترکیب آنها با اطلاعاتی که از سایر سایتها (بویژه شبکههای اجتماعی) قابل استخراج است، میتوان پرونده به نسبت کاملی از وضعیت سلامت افراد را بدون اطلاع آنها ایجاد کرد.
او میگوید: «به صورت تئوری ممکن است یک نفر بتواند مستندات محکمی حاوی تمام اطلاعات به خصوص اطلاعات پزشکی شما تهیه کند. اطلاعاتی نظیر داروهایی که میخورید، جایی که کار میکنید و سایر اطلاعات شخصی شما». یکی از مهمترین نگرانیهای هوچ این است که به این ترتیب برخی ممکن است تبلیغات مرتبط به سلامتی بهتری دریافت کنند. مثلا افرادی که از وضعیت سلامت بهتری برخوردار هستند، با تبلیغاتی برای بیمههای سلامتی با تخفیف بیشتر رویهرو شوند در حالی که افراد بیمار به حال خود رها شوند.
البته هوچ با تبلیغات هدفگیری شده (تبلیغاتی که براساس سابقه مرور کاربران انتخاب شده و نمایش داده میشوند) مخالف نیست. او تنها معتقد است که وضعیت کنونی که صنایع و کسبوکارها تنها تحت نظارت خودشان اداره میشوند وضعیت ایدهآلی نیست. او میگوید: «باید تعادلی در این میان برقرار شود، اما در وضعیت فعلی یک کفه به شدت سنگینتر است. فناوری بسیار سریعتر از چیزی حرکت میکند که مقامات نظارتی بتوانند با آن پیش بروند.»
اگر در ۵ سال گذشته از وب استفاده کرده باشید احتمالا با این تبلیغات روبرو شدهاید که گویی در تمام وبسایتها شما را دنبال میکنند. شیوه کار معمولا به این شکل است که نشستهای مرور وب کاربر از طریق کوکیها ردگیری میشوند. هوچ اشاره میکند که قوانین کنترلی کنونی (نظیر قوانین آمریکا برای رازداری درباره اطلاعات پزشکی افراد) به تبلیغات هدفگیری شده وب اعمال نمیشوند. دلیل این است که چنین فناوریهایی از اطلاعاتی استفاده میکنند که به نظر نمیرسد به صورت مستقیم کاربردهای پزشکی داشته باشند.
منبع (+)
متن حاضر براساس قدیمیترین نسخهی در دسترس از این داستان به تاریخ 1199 هجری قمری برابر با 1163 هجری شمسی، موجود در کتابخانه مجلس گردآوری شده است.
حضور متهمی تازه در وکيل آباد
به جرم روشن ترکيبی از صدا و سواد
که شاعرم من و دارم به دست تيغ مداد!
به روی فاجعه گاهی کشيدهام فرياد
که دست و پای مرا بسته اين غرور زياد!
که عاشقانه بگويم هرآنچه باداباد!!
يکی يکی همه مجرمان مرگ و مواد
به شعر حافظ و رويای آب رکناباد!
که هيچ بهتر از آزادگی ندارد ياد!
ولی سپاهی لايين نمی شود آزاد!
مردادماه 90
علی خامنهای معاشرت با بهائیان را «ممنوع» و خرید کالاهای اسرائیلی٬ علنی کردن ظلمهای مقامهای جمهوری اسلامی و گوش دادن به «غنای» همسر را «حرام» اعلام کرده است.
این ممنوعیتها در مجموعه فتاوایی که خبرگزاری «تسنیم» روز سهشنبه (هشتم امرداد) از علی خامنهای منتشر کرده٬ دیده میشود.
این فتاوا موضوعاتی همچون استفاده از ماهواره، تجارت الکترونیکی، معامله با شرکتهاى اسرائیلی، بهائیان و موسیقی و... را شامل میشود.
منتخبی از این فتاوا:
● {باید} از هرگونه معاشرت با این «فرقه ضالّه مضلّه» {منظور بهائیت}، اجتناب شود.
● خرید و فروش هرگونه کالاى وارداتى از «دولت غاصب اسرائیل» حرام است.
● پوشیدن لباس آستین کوتاه براى مرد اگر مستلزم مفسده باشد، جایز نیست.
● احضار روح و جنّ اگر براى غرض عقلائى بوده و همراه با امر حرام یا مستلزم آن نباشد اشکال ندارد.
● آلت و عورت مصنوعى حکم عورت واقعى را ندارد و نگاه کردن و لمس آنها اشکال ندارد.
● واجب است تا حد امکان از جسد میت مسلمان {برای تشریح جسد} استفاده نشود.
● پیوند اعضاى حیوان به بدن انسان مانع ندارد ولى نماز خواندن با آن اشکال دارد.
● اگر به گفته طبیب حاذقِ ثقه، معالجه متوقّف بر استفاده از محرمات باشد، اشکال ندارد.
● پس از خوانده شدن عقد نکاح، هرگونه استمتاع بین زن و شوهر جایز است.
● عمل استمنا در مقام معالجه، در صورتى که درمان، متوقف بر آن باشد و استمنا به وسیله همسر ممکن نباشد، اشکال ندارد، ولى براى تشخیص قدرت بر بچهدار شدن استمنا جایز نیست.
● گزارش دادن ظلم مسئولین به مراکز و مراجع مسئول براى پیگیرى و تعقیب، بعد از تحقیق و اطمینان نسبت به آن اشکال ندارد و حتّى اگر از مقدمات نهى از منکر محسوب شود واجب مىگردد، ولى بیان آن در برابر مردم وجهى ندارد، بلکه اگر موجب فتنه و فساد و تضعیف دولت اسلامى شود حرام است.
● استفاده از علم در عزادارى سیدالشهداء فىنفسه اشکال ندارد ولى نباید این امور جزء دین شمرده شوند.
● تراشیدن ریش و ماشین کردنى که مانند تراشیدن باشد، بنابر احتیاط واجب جایز نیست.
● تراشیدن مقدارى از ریش حکم تراشیدن تمام آن را دارد و بنا بر احتیاط حرام است.
● بنا بر احتیاط، گرفتن اجرت در برابر تراشیدن ریش، حرام است.
● ترویج موسیقى و تدریس آن و تشکیل کلاسهاى موسیقى، هر چند موسیقى حلال باشد، با اهداف عالیه نظام مقدس جمهورى اسلامى سازگار نیست و بهتر است.
● گوش دادن به غناى حرام، مطلقاً حرام است حتى اگر غناى همسر باشد.
● رقص مرد بنا بر احتیاط واجب حرام است و رقص زن براى زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق کند مثل اینکه جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، احتیاط واجب در ترک آن است.
● ایجاد مراکز تعلیم و ترویج رقص با اهداف نظام اسلامى منافات دارد و به احتیاط واجب جایز نیست.
● بهطور کلّى، پوشیدن کراوات و دیگر لباسهایى که پوشش و لباس غیر مسلمانان محسوب مىشوند بهطورى که پوشیدن آنها، منجر به ترویج فرهنگ منحطّ غربى شود، جایز نیست.
● واجب است از مشاهده فیلمهایى که به مقدسات جمهورى اسلامى اهانت مىکنند، اجتناب شود.
● خواندن کتابها و دیدن فیلمهایى که محرک شهوت باشد جایز نیست.
● دیدن فیلمهاى مستهجن و حاوى منکرات، موجب تقویت هواهاى شیطانى نفس، تضعیف اراده و ایمان و زمینهساز ترتّب مفاسد و گناهان بوده و به هیچ وجه جایز نیست.
● برانگیختن شهوت توسط دیدن فیلمهاى جنسى جایز نیست، حتى براى زن و شوهر.
● بازى با ابزار قمار از جمله پاسور، حتى بدون برد و باخت هم حرام است.
● اگر به تشخیص مکلّف، امروزه شطرنج از آلت قمار بودن خارج شده باشد، بازى با آن بدون برد و باخت اشکال ندارد.
● خرید٬ نگهدارى نصب و تعمیر آنتنهاى ماهوارهاى جایز نیست.
“هرگز آن روزِ خوبي را كه من و مريلين در نيويورك قدم ميزديم را فراموش نخواهم كرد. او نيويورك را به اين خاطر دوست داشت كه آن جا كسي مانند هاليوود مزاحمش نميشد، ميتوانست لباسهاي معمولياش را بپوشد و هيچ كس متوجه او نباشد. او عاشق اين كار بود. همين طور كه پايين برادوي راه ميرفتيم، رو به من كرد و گفت:’ميخواي ببيني كه من تبديل به او ميشم’ نميدانستم منظورش چيست ولي فقط گفتم ‘بله’- و سپس آن را ديدم. نميدانم چگونه چيزي را كه ديدم توضيح دهم، چون تشخيصش بسيار مشكل بود، او چيزي را درون خود روشن كرده بود كه تقريبا به جادو شباهت داشت. و ناگهان ماشينها سرعتشان را كم ميكردند و مردم سرشان را ميچرخاندند و سر جايشان ميايستادند تا به او خيره شوند. آنها فهميده بودند كه او مريلين مونرو بود، انگار كه ماسكي را از روي صورت خود برداشته باشد، ولو اين كه ثانيهاي پيشتر هيچ كس متوجه او نبود. هرگز پيش از آن چيزي شبيه اين نديده بودم”.
ايمي گرين، همسر ميلتون گرين، عكاس شخصي مريلين مونرو
یعنی خدا امروز آمده که با هم بنشینیم سر سفرهی افطار و چای بنوشیم. از همان روزهاست که در زده و گفته: من هستما. من هستم……..از آن روزهای باشکوه و باور نکردنی است…که در را باز کردهام و باورم نشده او پشت در باشد و فکر کردهام تمام این چند سال کلا نبوده….اما یک جوری دست پر آمده….یک جوری دست پر آمده که باور کردهام نشسته بوده تا به وقتش بیاید….از آن دست روزهای معجزه دار…..از آن معجزهها که دوست داری در کنارش چای بنوشی و بعد اشکهایت لیتر لیتر بچکند….هی بچکند…به اندازهی تمام روزهایی که منتظر بودنش بودهای بچکند. از آن روزهاست….حتما کار خوبی کرده بودم…فکر میکنم حتما کار خوبی کرده بودم که نشسته بودم که بیاید ….خودش بیاید و در بزند…که وادارش نکرده بودم بیاید….نشسته بوده. برنامه ریخته بوده….میخواسته جوری بیاید که من شوکه شوم…که یادم بیندازد همهاش بوده…هرروزی که هی منتظر بودهام. هی منتظر بودهام. هی پاهایم را تکان تکان دادهام و هی خسته نشدهام از نیامدنش. حالا آمده….جوری آمده که هنوز هم باورم نمیشود….
ساعت سه بعدازظهر
مقالهای از هلند که توی ژورنال پزشکی جنسی منتشر شده می گه کسانی که توی سکس به روابط BDSM (همراه با بستن، تسلط، سادیسم و مازوخیسم) گرایش دارن «با خصوصیت شخصیتیای مستقل، متعادل و مفید مشخص میشن».
بنا به این گزارش طرفداران BDSM در مقایسه با پیگیری کنندههای سکسهای مرسوم و سنتی و تکراری ، «سلامت و رفاه گزارش شده بالاتری دارن».
این شکل از روابط تا مدتها به آدمهای ناسالم و حتی «روانی» نسبت داده می شد. اما این مقاله با نفی کردن این موضوع می گه که در بسیاری از تحقیقات جدید دیده می شه که کسانی که توی روابط عاشقانهشون نگاهی هم به بستن، تسلط و سادومازوخیسم دارن معمولا دارای سطح سلامت روانی بالاتری هستن.
در مقایسه با گروه کنترل، نتایج [سلامت] شخصیت روانی فرد، به نفع علاقمندان BDSM است. این افراد کمتر عصبی بودند، برونگراتر بودند و از تجربههای جدید استقبال می کردند و وظیفهشناستر بودند. طرفداران BDSM همچنین کمتر نسبت به طرد شدن حساسیت نشان می دادند و سطح سلامت و رفاه بالاتری را گزارش می کردند اما در همین حال، کمتر می شد با آنها به توافق رسید.
نتیجه نهایی: BDSM یک تفریح بازسازی کننده است و نه یک مریضی روانی.
توضیح اضافه: البته به شرطی که شروط همیشگی توش رعایت شده باشه: آدمهای عاقل، بالغ و علاقمند به مشارکت.
نکته علوم انسانیایی: در علوم انسانی، علیت چیز راحتی نیست. اینجا می گه این دو مجموعه متغیر با هم «وابسته» هستن. یعنی داشتن اولی (علاقه به بی دی اس ام) می تونه باعث بشه ما با حدسی قوی بتونیم احتمال دومی رو پیش بینی کنیم (سلامت روانی، برون گرایی، …). این اصلا معنی اش این نیست که اگر بریم سراغ این چیزها، سلامت روانی مون می ره بالا بلکه همونطور که یکی از دوستان تو کامنت گفته نشون می ده که این دو عامل با هم همبسته هستن (و احتمالا ممکنه وابسته باشن به یک متغیر مستقل دیگه). مثلا به راحتی می شه گفت کسانی که سلامت روانی / اعتماد به نفس / … بالاتر دارن ممکنه برن دنبال این شکل از سکس چون نگران این نیستن که برچسب بخورن یا مثلا اگر شخصیت من نزد خودم محکم نباشه نمی تونم سلطه یکی دیگه رو حتی در شرایط خاص بپذیرم چون باعث میشه فکر کنم «کوچیک» شدم و این تیپ چیزها.
شاید شما به برنامههای مخرب یا malwareهایی برخورده باشید که خیلی جالب طراحی شدهاند، مثلا بعضی از این برنامههای مخرب خودشان را جای ضد ویروس جا میزنند و به صورت گرافیکی اسکن ویروس را در هارد دیسکهای شما شبیهسازی میکنند، این برنامهها نشان میدهند که اوضاع کامپیوتر شما خیلی خراب است و اگر زود آستین بالا نزنید و نسخه پولی ضد ویروس کذایی را نخرید، به زودی به مشکل برمیخورید. جالب است که نویسندگان این برنامههای مخرب، در مواردی به ثروت قابل توجهی هم رسیدهاند.
اما دستهای از برنامههای مخرب به تازگی رواج پیدا کردهاند که باجبگیر یا حقالسکوت بگیر یا ransomware نام دارند و هر کدام به بهانهای متعرض کاربر میشوند و تا کاربر پولی پرداخت نکند، سیستمش را قفل میکنند یا کاربر را میترسانند.
یک مرد ۲۱ ساله اهل ویرجینیا، به تازگی گرفتار یکی از همین برنامههای مخرب شد، این مرد البته کاربر معصوم اینترنت هم نبود و یکی از علایقاش نگاه کردن به محتواهای مستهجن در مورد کودکان بود. در غرب این نوع از انتشار مطالب غیراخلاقی اصلا تحمل نمیشود و به شدت با آن برخورد میشود.
بله! این کاربر تازه دست به کار شده بود که ناگهان متوجه یک پاپآپ روی صفحه نمایش خود شد که به او اخطار میداد یا باید جریمه بپردازد یا باید منتظر تعقیب قضایی باشد.
ظاهرا این مرد اصلا اهل رفتن زیر بار حرف زور نبود و در حرکتی عجیب، کامپیوتر خود را به اداره پلیس برد تا بپرسد، آیا به جرم تلاش برای دسترسی به محتواهای مستهجن از آن نوع، پیگردی برایش صادر شده است یا نه.
پاسخ منفی بود، اما پلیسها کامپیوتر این مرد را جستجو کردند و عکسهای ناپسندی از کودکان از در آن یافت. او فعلا با سه اتهام مختلف، بدون امکان پرداخت وثیقه برای آزادی، بازداشت است!
میبینید که رشتهای از حوادث شامل علایق ناپسند، ناآشنایی با اینترنت و برنامههای مخرب و حماقت، باعث به درسر افتادن این مرد شده است.
در خبری جداگانه موتور جستجوی بینگ مایکروسافت در انگلیس به کاربرانی که سعی در یافتن تصاویر غیراخلاقی در مورد کودکان داشته باشند، اخطاری به صورت پاپ آپ میدهد.
Wizard.statueهمیشه سروده های احمد نادمی را دوست داشته ام.
ای شعله ی انتظار تو رعناتر
از نسترن شکفته ی دوخته بر
پیراهن پرنیان و مواج بهار!
بر سردی این شبانه رحمی آور..
Wizard.statueکاش این غرور خسته بنشینه
کاش اون هوای گریه برگرده
من سعی کردم مهربون باشم
لحن منُ دنیا عوض کرده
هر جا برم حال و هوای تو
دست از سر من بر نمی داره
کبریت روشن کن تو تاریکی
دیوونگی حال خوشی داره
کاش این غرور خسته بنشینه
کاش اون هوای گریه برگرده
من سعی کردم مهربون باشم
لحن منُ دنیا عوض کرده
با من که هستی چترتُ وا کن
آغوش من هر روز بارونه
باور نکن پیش تو آرومم
پشت سکوتم، گریه پنهونه
من خیس بارونای هر روزم
با من که هستی چترتُ وا کن
کبریت روشن کن تو تاریکی
بی تابی دستامُ پیدا کن
من عاشقت بودم، تواین دنیا
عاشق شدن دیوونگی می خواد
کبریت روشن کن که برداره
مردی که قلبش رو زمین افتاد
هر جا برم حال و هوای تو
دست از سر من بر نمی داره
کبریت روشن کن تو تاریکی
دیوونگی حال خوشی داره
Wizard.statueآنچه این سکانس را قابل ستایش ساخته است، نمایش صداقت و عشق ورزی آدم هاست. آدم هایی که لزوما سیاه مطلق نبوده و دارای عواطف و احساسات انسانی هستند. از سوی دیگر و مهم تر آن که این سکانس و صحنه هایی از این دست وارد حوزه فرهنگ سازی عمومی نیز می شوند .
Wizard.statueبه خاطر بیدل اش!
Wizard.statueبه خاطر صائب اش!
ماه ست و شهاب ست که شب لب دارد
بر چشم اگر ابروی مورب دارد
پنهان شده پشت روی ماهش خورشید
این است که فکر میکنی تب دارد
پ.ن: قرار بود عنوان پست " رویای نیمه شب تابستان " باشد اما به خاطر مطلب استادم پائیز با عنوان
"این روزهای داغ" عنوان مطلب تغییر کرد
Wizard.statueپووووووووووووووووف
بعد خبر دادند که کتابم برنده نشده. تمام تلاشهای دنیا بیفایده شد. برنامههایم به هم ریخت. کارهایی که با پولش میخواستم بکنم، نقشههایی که کشیده بودم... از آنجایی که از آن آدمهاییام که از شکم مادر برنده دنیا آمدهاند، باورم نمیشد شکست خورده باشم اما دنیا جدیتر از این حرفها بود که به آمال و آرزوها و حدس و گمانهای یک دختر خوشخیال کمترین توجهی نشان بدهد. همانجا بود که «دیدم دنیا کارتونی نیس/ اونجور که توش حال کنی نیس/ میگیرن با لاشخوری چیپس / میکنن دم آبخوری خیس...»
بعد یکییکی چیزهایی را که ساخته بودم خراب کردم. مثلن دیگر نخواستم در دفتر روزنامه سگدو بزنم و بیمه نباشم و اسمم توی شناسنامهی روزنامه نباشد و بعد هم تا تقی به توقی بخورد بهم بگویند کمتجربه! دیگر نخواستم کمترین حقوق را بگیرم و همچنان مثل مستربین لبخند بزنم. دیگر نخواستم بگویم حق با شماست. از محل کار اولیام استعفا دادم و گفتم فقط دفتر مجله میروم. بعد فهمیدم من بیحواستر از آنم که بخواهم پنل اساماسها راچک کنم، تلفنها را جواب بدهم، نقاشیهای بچهها را اسکن کنم و نامههایشان را بخوانم. یکدفعه به خودم میآمدم و میدیدم در ساختمان مجلات همشهری به جای طبقهی سوم، سر از طبقهی پنجم درمیآوردم و گاهی توی آسانسور وقتی با آن پسر ریشو با عینک گردش میرفتیم بالا، دیر پیاده میشدم و دوبار میرفتیم پایین و برمیگشتیم بالا....
یکییکی چیزهایی را که ساخته بودم خراب کردم و همین شد که از خیر کار کردن توی دفتر مجله هم گذشتم و گفتم نمیتوانم. آن دو هفته هرکس از من میپرسید: برنامه چیه؟ جواب میدادم: «برنامهی خدافظی با دو تا بوسه»... بعد از آن دیگر دلم نخواست جلسههای داستان انجمن را بروم. دلم نخواست داستانهایم را با صدای بلند و رسا توی جمع بخوانم. دلم نخواست به نقدهای دیگران گوش بدهم و با خودم بگویم چه نظر خوبی...
با خودم فکر میکردم افسرده شدهام! فکر میکردم از ادامه دادن ناامید شدهام. بعد هم از دهان این و آن شنیدم که توی نوشتن نبوغ ندارم. برای همین تصمیم گرفتم برنامههایم را عوض کنم. کتابهایی که داشتم میخواندم را کنار گذاشتم... آه... برفهای کلیمانجارو، ریچارد براتیگان، اگر کارم داشتی تلفن کن، سلینجر عزیز و ... همه رفتند کنار. هی موزیک گوش دادم و هی شبها از خانه زدم بیرون و توی خیابانها گشتم و ساعت چهار صبح مرتضا پشت چراغ قرمز اندرزگو آمد کنارم و برایش خواندم: «بارون نمیاد اینجا مرتضا.» با خودم فکر کردم هم توی درس خواندن هم توی کار کردن هم توی نوشتن هم توی برنده شدن هی شکست خوردهام! با خودم فکر کردم همان بهتر که هی توی خیابانها با دوستهایم بچرخم و با آدمها حرف بزنم و موزیک گوش کنم و زباندرازی کنم و به یکنفر دیگر آن طرف بلوار بگویم: «باهات حال میکنم» و اگر کسی پرسید: فازت چیه؟ جواب بدهم: «همون پسر خوشتیپ کالجیه!» و بروم شمال و با آهنگ مزخرف آن چینی سرخوش برقصم و زندگی را ول کنم برود پی کارش.
الآن نه افسردهام و نه غمگین، حالم خوب ِ خوب است. بعد از همهی اتفاقهای دو ماه خرداد و تیر حالا مرداد رسیده است. فکر میکنید آخر این یادداشت سرم به سنگ میخورد، به کارم برمیگردم، برگهی استعفاها را پاره میکنم و مثل گذشته با شور و اشتیاق پستهای خیلی خوب برای وبلاگم مینویسم؟ خب... اشتباهتان دقیقن همینجاست!
Wizard.statueبنده به عنوان کسی که خودش مدخل می نویسه و تقریبا تمامی دوستانش هم در این عرصه هستند، اعلام می کنم این دائره المعارف ها همه اش فقط نوعی شغل سازی کاذبه و در نهایت به هیچ دردی به جز تهسیل مسیر کپی پیست برای پایان نامه های دانشجویی درجه دهم نخواهد خورد
دانشنامه ایران یکی از مهمترین پروژه های مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است. این پروژه، کشور ایران و دیگر کشورهای فارسی زبان دنیا را صاحب دانشنامه ای مفصل به زبان فارسی می کند. نمونه های موفق کمی از یک دانشنامه کامل و جامع در دنیا وجود دارد که بریتانیکا، آمریکانا، کلمبیا نمونه هایی از آنها هستند اما به گفته عبدالحسین آذرنگ دانشنامه ایران قرار است چیزی فراتر از این دانشنامه ها ارائه دهد.
Wizard.statueوقتی این توصیه ها و کتاب های روانشناسی مردان و از اینجور چیزها رو می خونم، اولین چیزی که به ذهنم می رسه. یعنی پیام مستقیم این مطالب به من اینه: خانم ها! ما آقایون رو باید فریب داد. ما آماده ایم تا برای کسی جانفشانی کنیم که ما رو خر خودش کنه!
ببخشیدا! خود این توصیه ها از مرد یک تصویر کودن نشون میده.
Wizard.statueزن به مثابه موجود ضعیف و جنس دوم. در حقیقت، بهش محبت کنن، بعد محدودش کن و بزن تو سرش!
Wizard.statueهعی!
«داستان بربت» یا دایرةالمعارف ساز عود عنوان کتابی است از مجید ناظمپور که وی در این اثر مواردی چون پیدایش ساز بربت، سیر تکامل و اصالت ایرانی بودن آن را بررسی کرده است.
Wizard.statueدر حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است.
یکی از همین مرد هایی که دوستمان دارند.
Wizard.statueتکریم ادبیات حال
حکایت تو با من
حکایت باران ِ بی امان است
بر تن نحیف ِ برگ!