دي ماه سال گذشته ، قرار داد مستاجر ملك سه خوابه اي واقع در منطقه ي پرديس ( حومه ي شرقي تهران) به پايان مي رسيد ، كه با توافق طرفين قرار دادبراي يكسال ديگر ، تمديدشد .
مستاجر ، خانم كهن سال و باسليقه ای بود كه با پسر بزرگسال خود زندگي ميكرد.
هم از وسايل شيك و مرتب و هم از سر و روي آراسته و هماهنگي لاك ناخن با رژ لبش ، ميشد فهميد كه اين خانم چقدر زندگي رو دوست داره و براي زيبايي ارزش قائله .
متاسفانه هنوز مدت زيادي از تمديد قرار داد نگذشته بود كه خانم شين ، تماس گرفت و با صداي بغض آلودي گفت: تصميم داره به آمريكا برگرده و ايران رو با همه ي علاقه مندی هاش ترك كنه .. قبلا" گفته بود كه كلا" شهروند اونجا حساب ميشه و براي زندگي هيچ مشكلي نداره ولي علاقه ش به وطن باعث شده ، خونه و زندگيش رو رها كنه و برگرده .
وقتي فهميدم بخاطر آزار و اذيت پسرش كه سني ازش گذشته بود تصميم به اين كار گرفته خیلی ناراحت شدم .... متاسفانه گله ميكرد كه پسرم رعايت اخلاق و حرمت من رو نداره ، از اينكه تو خونه م نگهش دارم و بهش سرويس و امكانات بدم ، حرفي نيست ولي رفتارهاي نامناسبي ميكنه و مهمون هاي ناشايستي تو خونه مياره و به تذكرات من اهميت نميده .
چند روز بعد خونه روتحويل داد و از ایران رفت .
دوباره خونه ، به بنگاه املاك سپرده شد تا همسايه ي جديدي پيدا بشه .
چند روز بعد خانم مسن سال ديگه اي همراه دامادش كه بنظر ميرسيد همه كاره ي مادر خانم باشه ،به دفتر املاک مراجعه کردند و روز پونزدهم اسفند 92 قرارداد رو براي يكسال آينده نوشتند و خونه رو تحويل گرفتند .
همراه خانوم جيم دخترو پسر بيست و چند ساله ش زندگي ميكردند . كه تا ديدارهاي بعد اين دختر و پسر ديده نشده بودند .
فروردين و ارديبهشت بصورت عادي گذشت و فصل خرداد فرارسيد . كرايه ي خرداد ماه پرداخت نشد ، مالک خونه می گفت : مردم گرفتارند يك ماه دير كرد مهم نيست ..ماه دوم و سوم هم گذشت .
خط تلفني كه خانوم جيم براي برقراري ارتباط داده بود ، خاموش بود .. امروز ، فردا ، هفته ي بعد و تا سه هفته ي بعد همچنان برقراري ارتباط ممكن نبود .
مدير ساختمان ميگفت : دختري بسيار بددهن و بارفتاري بسيار زننده و نامناسب در اين خانه بعنوان دختر خانوم جيم رفت و آمد ميكرد كه تقريبا" يك شب درميان با پسر خانواده بخاطر دير آمدن ها و نشست و برخاست با آدم هاي مشكوك كتك كاري و فحاشي ميكرند .
الان هم دوسه هفته اي ميشه كه هيچكدومشون ديده نميشن. به دليل اينكه پول پيش ، از مستاجر گرفته شده بود ، نگراني مالي وجود نداشت ، ميموند بحث كرايه هاي ماهيانه كه فعلا كاريش نميشد كرد.
يه روز جمعه صبح ساعت 10 مدير ساختمون تماس گرفت : كاميون آمده و داره اسباب هاي خانوم جيم رو بار ميزنه . ضمن اينكه ازابتدا تا حالا هيچ پول شارژي داده نشده و هيچ قبضي هم پرداخت نشده .
صاحبخونه از مدير خواهش كرد كه تلفن رو ببره بده دست خانوم جيم .بعد از سلام و عليك
- كجا تشريف ميبريد خانوم جيم ؟ خير باشه .
- من تصميم به پس دادن منزل دارم ، لطفا" فردا ساعت 10 صبح به دفتر املاك بياييد تا قرار داد رو فسخ كنيم .
- اي بابا ، خانم شما الان مدت هاست تلفنتون رو خاموش كرديد و هيچ تماسي نداريد الان هم ميگيد فردا بياييد قرار داد فسخ بشه؟؟!!!
- حالا شده ديگه .. من تو شمال پلاژ دارم و معمولا نيستم .. حالا هم دارم اسباب ميبرم ، فردا صبح به دفتر املاک بیایید و تلفن قطع شد .
صحبت هاي بين خانواده ي مالک :
- !!!! اين ديگه چه برخوردي بود؟؟ يعني چي؟ اين چه طرز برخورد بود؟؟
- عيبي نداره ، مردم مشكلات دارند اين مادر هم گرفتار بچه هاي ناتو شده ، نميدونه چه كنه . حالا فردا ميريم دفتر املاك ، ببينيم چكار ميكنيم .
- آخه پول پيشي كه دادن ، داديم به مستاجر قبلي ..
- باشه خوب ما هم يكساله خونه رو اجاره داديم .. حالا ضرر و زيان كه نميگيريم ولي بايد منتظر بمونه تا خونه دوباره اجاره بره .
فردا صبح مالك خونه كه كارمند بود مرخصي گرفت و همراه پدر به پرديس رفتند و منتظر خانوم جيم شدند .
تا چند ساعت بعد خانوم جيم نيامد و تلفن ها هم همچنان قطع بود .
***********
حتي از پرونده هاي املاك شماره ي داماد شون رو كه روز قرار داد آمده بود پيدا كردند .. داماد سر املاك داد و بيداد كرد و گفت: كارهاي اون خانواده به من ربط نداره منم دارم دخترشونو طلاق ميدم .!!!
تا يك ماه ديگه هم وضع همين بود . دوست و آشنا شروع كردند به نظر دادن:
: بريد تكليف خونه تونو مشخص كنيد ، اگر تو خونه تون كارگاه توليد مواد مخدر راه بندازن چي؟؟ اگر كارهاي خلاف كنند چي؟؟ اگر...
هي اين ها رو گفتند و دل صاحبخونه رو خالي كردند .
يك روز دوباره مدير ساختمونبه مالک زنگ زد و گفت :
امروز تو ساختمون اساب كشي يكي از واحد ها بود .. من فهميدم اين همون راننده اييه كه اسباب هاي خانوم جيم رو از خونه تون برد . رفتم ازش تلفنش رو گرفتم به اين بهانه كه قراره هفته ي ديگه اسباب كشي كنم ، ميخوام از شماه كاميون بگيرم .
بهش زنگ بزنيد و ازش بخوايد آدرسي رو كه اسباب خانوم جيم رو برده ، در اختيارتون بذاره .
مالک با تشکر تلفن رو گرفت و با شماره ی مذکور تماس گرفت ، انقدر خواهش و تمنا كرد و همه ي مقدسات رو پيش كشيد تا بالاخره راننده زبون باز كرد و آدرس يكي از كوچه پس كوچه هاي رودهن رو داد.
دوباره مالك همراه پدر به املاك پرديس مراجعه كردند و گفتند ما آدرس منزل جديد خانوم جيم رو داريم چون در دفتر املاك تو قرار داد بسته شد بود . تو حل اين مشكل كمك كن و راه چاره اي پيش پاي ما بگذار .
حالا دیگه مالک بینوا به پول نیاز پیدا کرده بود ، چون در این مدت ، معامله اي انجام شده بود كه مالك روي اجاره ي خونه حساب باز كرده بود ..
متاسفانه الان نه اجاره اي دركار بود نه ميتونست خونه ي خاليش رو به كسي ديگه اجاره بده تا مشكل ماليش رو حل كنه .
از همون همسايه هاي پرديس ، مرتب ، برای واحد خالي تماس ميگرفتند و ميخواستند خانه رو اجازه كنند ، ولي بلحاظ قانوني، منزل همچمنان در رهن خانوم جيم بود . البته تو اين مدت به شواري حل اختلاف هم مراجعه شد و اونجا گفتند كه به شايعات توجه نكنيد . اگر تو اون خونه قتل هم اتفاق بيفته به شما ربط نداره و تحت پيگرد قانوني نيستيد ، چون خونه رو كسي ديگه از شما اجاره كرده و همه هم شاهدند كه شما به اون منزل رفت و آمد نداريد .
**********
املاكي، همراه صاحبخونه به آدرس جديد خانوم جيم رفتند . از مدير ساختمون خصوصي پرسيدند كه چنين كسي رو ميشناسيد ؟؟
مدير ساختمون گفتند : خانومي مالك اين آپارتمانه و تو همون تاريخ كه شما ميگيد با خانم جيم قرار داد بسته و اسباب آوردند اما از همون تاريخ رفتند و تا حالا برنگشتند .
البته دختري با خانوم جيم بود كه بسيار بد دهن و بد رفتار بود من به مالك گفتم كه اگر اين دختر با مادرشون بخوان زندگي كنند من اجازه نميدم و بايد قرار دادفسخ بشه .. قول دادند و مكتوب كردن كه اين خانوم اينجا با مادرش زندگي نكنه .
مدير ساختمون رود هن ، با مالك تماس گرفت و پرسيد آيا اولين اجاره پرداخت شده ؟؟ مالك خونه ي جديد گفت : نه .
همه به املاكي كه قرار داد اين خونه ی رود هنی بسته شده بود رفتند .
اين املاكي به اون يكي گفت : من همكار خودتم و متاسفانه اين خانوم جيم دردسر سازه . املاك جديد گشت و شماره ي جديدي از خانوم جيم پيدا كرد .
شب با خانوم جيم و شماره ي جديد تماس گرفتند . خانوم جيم گوشي رو برداشت و غافلگير شد .
مالك به خانوم جيم گفت : شما روزي كه اسباب ميبردي گفتي فردا بياييد بنگاه تا قرارداد رو فسخ كنيم .. ميدوني كه من كارمندم ، مرخصي گرفتم و اينهمه راه آمدم، شما نيامديد . باز هم تلفن هات رو جواب نميدي .. من مشكلات خودم رو دارم چرا نمياييد تكليف خونه ي من رو معلوم كنيد تا من مستاجر جديد بياورم ؟؟ خونه رو خالي كرديد و انداختيد اونجا ، نه كرايه ميديد ، نه فسخ ميكنيد .
خانوم جيم گفت: تو ميخواي من از اون خونه برم ؟
مالك : من غلط كردم كه بخوام ... شما پونزده اسفند خونه رو براي يكسال اجاره كردي ..دوماه عادي گذشت ولي بعدش گم شديد ، بعد اسباب هات رو بردي گفتي فسخ ميكنم .. خودت رو بذار جاي من ، اصلا" منظور شمارو از اين كارها نمي فهمم...حالا برنامه ت چيه؟؟
- : هيچي .. من همه ي پولاي عقب افتاده رو واريز ميكنم . و مي مونم .
-: باشه ، فقط ترو خدا تلفنت رو خاموش نكن .
چند روز بعد همه ي معوقه ها پرداخت شد.از موضوع بيست روز گذشت .. روز بيست و يكم خانوم جيم تماس گرفت و گفت :
- ميخوام قرار داد رو فسخ كنم . فردا صبح بيايد بنگاه .
- من كارمندم خانوم ، آدم شما نيستم كه هروقت دوست داشتي بيام اونجا .فردا ساعت پنچ بعد از ظهر ميام .كليد خونه و قراردادت رو با خودت بيار .
- شماهم پول منو بياريد .
فردا ساعت پنج همه در دفتر املاك بودند ..
- خانوم جيم ، بريم براي تحويل منزل .
- من كليد نياوردم .
- واااا .. پس چطوري خونه رو تحويل بگيريم ؟ بريم دنبال كليد ساز؟
- من كه پول كليد رو نميدم .
- اشكالي نداره خودمون ميديم .
- آخه قرار داد رو هم نياوردم .
فشار خون مالك انقدر بالا رفته بود كه اگر چيزي دستش بود ميزد پيرزن موذي رو مي كشت .
- الان بايد چكار كنيم؟
- قرار داد و كليد تو يه چمدون تو تهران پارسه .
- بابا مسخره كردي ما رو خانوم جون ؟؟.. ما از تهران هربار اين راه رو ميايم يه جور بازي در مياري .
- جوش نزنيد الان ميرم ميارم .
- الان بري كي برميگردي؟
- هر كي .
خانوم جيم سوار يه دربست شد و رفت .. در حاليكه مالك نميدونست تا كي بايد منتظر بمونه ..
نيم ساعت بعد خانوم جيم با كليد و قرار داد برگشت .
- شما تا تهران پارس رفتي و اومدي؟
- كليد و قرارداد رو ميخواستي كه آوردم . ديگه چي ميگي؟؟
وقتي در باز شد ، چشمان مالك سياهي رفت .. خونه اي كه از خانوم شين مثل دسته ي گل تحويل گرفته شده بود ، تبديل به مخروبه اي ناشناس شده بود .
- دستگيره هاي درها چرا باز شدند؟ چرا لامپ ها رو باز كرديد؟
- لامپ صدتومنه ، ميخرم ميذارم جاش.
- خانوم لامپ هاي خونه همه كم مصرف بودن اگه شما صد تومن ميخري يه جين هم براي من بخر .
- چرا كابينت رو باز كرديد گذاشتيد زمين؟دور قاب كانال كولر چرا دراومده؟
- شده ديگه .
- سقف چرا دوده گرفته ؟
- قليون ميكشيم .. دوده كجا بود؟ !!!
- خانوم جيم . من خونه رو به اين صورت تحويل نمي گيرم . خونه بايد نظافت شه و تقريبا شبيه اوني كه بهتون تحويل داديم بشه .
قرار شد پنج روز بعد دوباره به بنگاه برند و خونه رو تحويل بگيرند .
*************
دردسرتون ندم . پنج روز بعد وقتي براي تحويل و فسخ رفتند كارها انجام نشده بود . با اين وجود مالك گفت اشكالي نداره فقط قرارداد رو فسخ كنيد ، تموم بشه . وقتي دسته چك رو درآورد تا چك فردا صبح رو براي بقيه ي پول پيش بده ، خانوم جيم قبول نكرد و گفت : پول نقد بهم بده چك قبول نميكنم .
مالك هم گفت : اگر برم فردا برگردم، خسارت ها رو ازت كم ميكنم . پول كميسيون بنگاه رو هم بايد بدي و درضمن يه برج كرايه ي ماه آينده كه طبق تعرفه ي ضرر و زيان بود و نميخواستم ازت بگيرم ، خواهم گرفت .
با اين وجود پيرزن لج باز گفت چك فردا رو نميگيرم و رفت .
فردا دوباره مالك به پرديس رفت با پول نقدي كه قرض كرده بود . همه ي ضررهايي كه گذشت كرده بود رو هم كم كرد . پيرزن هم ناله و نفرين كنان و سينه كوبان که سیاه بخت بشی ، خیر از جوونیت نبینی ...از بنگاه خارج شد و همه ي كشمكش اين چند ماه كه بالاخره سر از كار اين خانواده در نياورديم تمام شد .
وقتی به مالک بینوا زنگ زدم تو راه برگشت بود و هق هق گریه می کرد .. میگفت مهربانو انقدر پیرزنه برام سینه کوبید که بی حال شدم .
دو روز بعد از املاك تماس گرفتند كه زن و شوهر جووني خونه رو پسنديدند .
مالك اصرار كرد كه حتما" مطمئن شويد پول آماده ست و ادم هاي خوبي بنظر ميان تا براي قرار داد به پرديس بيام .
املاك اطمينان داد كه همه چيز خوبه .
وقتي شب برگشتند و پرسيدم چي شد ؟
گفتند: زن و شوهر بچه سال بودند .. پسره به التماس افتاده بود که من پولم آماده نیست ولی جور میکنم .
مالک گفته : خوب پسر جان مگه مجبوری خونه ی سه خوابه اجاره کنی وقتی پول نداری .. دو نفر آدمید اول ازدواجتون برید یه خونه ی یه خوابه بگیرید انقدر هم عذاب نکشید .
دست آخر مالک رو کشیده کنار و گفته من رفتم از طبقه ی خیلی بالا زن گرفتم ،الان میخوام جلوی خانواده ی زنم کم نیارم این خونه رو بگیرم خیلی خوب میشه ولی پونصد هزارتومن بیشتر ندارم .. شما قرار داد ببندید تا وقتی اسباب بیارم پول رو جو میکنم .
اما مالک محکم ایستاد و گفت الان دو میلیون بریز به حساب . وقتی تا هفته ی دیگه هشت میلیون پرداخت کنی کلید رو بهت تحویل میدیم .. پسره کوتاه اومد و دومیلیون رو ریخت به حساب ..
چند روز بعد تماس گرفتند که ما داریم اسبابمون رو از شهرستان میاریم . مالک گفت : هشت میلیون چی شد ؟ مستاجر (آقای گاف) گفت : دارم براتون چک رمز دار میارم .. مالک گفت : پس تو بنگاه قرار میذاریم شما چک رمز دار رو بده منم کلید میدم .
گاف گفت : آخه ما نصفه شب میرسیم اون موقع بنگاه نیست ، میخواید بیاید سرجاده به ما کلید بدید ما هم چک رو بدیم ؟ مال گفت : نه من چجوری نصفه شب بیام تو راه .
یکساعت بعد گاف تماس گرفت که من دروغ گفتم اصلا" هنوز راه نیفتادم ساعت یازده ظهر فردا بیاید بنگاه .
فردا مالک ساعت یازده صبح به دفتر املاک رفت . متوجه شد که ساعت نه صبح گاف به بنگاه امده و اصرار کرده که کلید رو بده من تو خیابون نمونم ، قراره یه نفر برام چک بیاره .
مالک عصبانی شد و به دفتر املاک گفت : شما بیخود کردید که بدون هماهنگی من و گرفتن چک ، کلید رو دادی .
مالک و بنگاه دار ، چندین بار با گاف تماس گرفتند که تو کجایی؟؟ ، گفت : قراره یه نفر بیاد فرودگاه مهرآباد به من چک بده ، من اومدم اینجا .
دود از کله ی مالک و بنگاه دار ، با هم ، بلند شد
مالک با عجز و ناتوانی گفت :
من چقدر بشینم تو پردیس تا تو از فرودگاه مهرآباد برگردی .. ؟؟
خلاصه تا چند ساعت بعد هم هی با این حرف که الان اتوبان همت هستم الان ورودی پردیسم و الان سر خیابونم.... گذشت ، تا اینکه گوشیش رو خاموش کرد .
مالک و بگاه دار به حرفای گاف شک کردندکه اصلا" و راه باشه ، به درب منزل رفتند متوجه شدند که سه خانوار همراه با بچه های کوچیک و زیادشون همراه خانوم گاف تو خونه هستند .
خانوم گاف جلوی در آمد و گفت : اصل موضوع اینه که شوهر من هیچ پولی نداره و همه ی این حرفا دروغ بوده ، شما هم بیجا کردید الان اومدید درخونه ی من ، توخونه م مهمون دارم و آبروم رفت !!!!!!!!!!!!!!
قیافه ی مالک رو تجسم کنید
خلاصه اون روز مالک ، بنگاه رو تهدید میکنه که اینا رو از اینجا بلند کن تا دیوانه نشدم .خودت کلید دادی خودتم درستش کن .
دوباره ده میلیونی که دست صاحبش داداه بودند رو با شرمندگی پس گرفتند ، فردا ساعت شش بعد از ظهر در دفتر املاک قرار گذشتند که قرار داد رو فسخ کنند .
وقتی رسیدند گاف نیامد ..
مدیر ساختمون هم مرتب به مالک زنگ میزد که : اینا کین اومدن تو این آپارتمان .. پوشک های کثیف بچه هاشونو گذاشتند پشت در ، همه ی ساختمون بوی مدفوع گرفته .
انقدر هم زیادند که انگار یه لشکر تو خونه ست .
آخر سر بنگاه دار به گاف زنگ زد که مرتیکه بلند شو بیا بنگاه عینه بچه ی آدم وگرنه با پلیس میام جلوی در و....
نیم ساعت بعد گاف آمد و با توپ پر ....وقیحانه چشم دوخت به مالک و گفت من وسایلم تو خونه ست ، اگه بخوای بلندم کنی باید بهم خسارت بدی وگرنه هیچ غلطی نمیتونید بکنید .
دست آخر گاف دوتا پس گردنی و اردنگیه محکم از بنگاه دار خورد و چند تا حرف رکیک هم ازش شنید تا گفت : ... خوردم همین فردا صبح وسایلم رو میبرم .
*********
از جمله خسات های وارده در این مورد دوم ، شکستن کلید های آسانسور و شکسته شدن چند تا شیشه ی پنجره بود که باور میکنید همه ش توسط بچه های مهمون ها اتفاق افتاده بود .
دست آخر هم متوجه شدیم که همه ی اون داستان ها که از طبقه بالا زن گرفتم و.... دروغ بود ، گاف در نظر داشت این خونه ی سه خوابه رو همراه چند خانواده ی کوچیک اجاره و دستجمعی زندگی کنند، یه چیزایی تو مایه های هتل آپارتمان .!!!!!!!!!!
مالک بینوا دوباه به کسی که بهش ده میلیون قرض داده بود ، مقروض شد و خونه تخلیه شد اما مالک دچار بدبینی و افسردگی شدیدی شده بود و مرتب بدوبیراه به هرکسی که به دیگران رحم کنه و دلسوزی کنه ،می گفت .
دست آخر هفته ی قبل ، خونه به یه مادر و دختر ظاهرا" موقر اجاره داده شد با پول پیش بیست میلیون . .. مالک بینوا که جرات نمیکرد اطمینان کنه ولی انقدر از بیچاره ها تضمین گرفت که دیوانه شون کرد . البته هنوز هم میترسه بالاخره یه چیزی از توشون دربیاد .خدا کنه واقعا" موقر و انسان باشند .
حالا بشنوید از آپارتمان خودمون .
یادتونه نوشتم ،"یه واحد یک خوبه برای رهن و اجاره داریم؟"
شنیدم بردیا با یه عروس و داماد که همین دو هفته ی قبل عروسیشون بوده قرار داد بسته .. تو دلم غوغا بود که اینا چجور آدمایی هستند که میخوان بالای سر من زندگی کنند .
روز پنجشنبه ، نسیم جون گفت : مهربانو روز شنبه برای ایزوگام پشت بوم میان ، در جریان باش .
صبح روز جمعه یعنی همین دیروز ، کله ی سحر زنگ واحد من زده شد .. باز کردم میگم بعله؟
دیدم چندتا کارگر ایزوگام کارند .. گفتند : اومدیم کار رو شروع کنیم .. گفتم : قرار روز شنبه بود الان چزا؟؟ گفتند دیگه اومدیم خانوم .. نه نیااار
" قابل توجه اونایی که ایران نیستند ، اینجا همه چیز عشقی انجام میشه نه براساس قول و قرار داد... "
ساعت ده صبح انقدر از خاک و سروصدا کلافه بودم رفتم بالا به یکی که کمتر شبیه کارگرها بود گفتم : آقا چه خبره؟ انتن ماهواره ها رو جمع کردید ، کولر ها قطع شده ، آب قطعه .. دیدم بنده ی خدا یکمی منو نگاه کرد و گفت : شما مهربانو خانوم هستید ؟ خواهر آقا مهندس ؟؟
گفتم : بعله ..
گفت : من همسایه ی جدیدتونم .
- وااای ، ببخشید آقا شما اونجا چکار میکنید؟؟
- آقای مهندس کار داشتند به من گفتند بالای سرشون بایستم . .
- نه توروخدا ، اجازه بدید من میام بالا ..
- نه خانوم ..مگه میذارم ، این کار خیلی کثیفه .. اصلا مناسب شما نیست.
قیافه ی من .
تا بعد از ظهر انقدر دیدم این بنده خدا رفت بالا و اومد پایین از خجالت مردم .. یه بار هم در رو باز کردم چیزی بذارم پشت در ، دیدم یه خانوم جوون گوگولی داره از پله ها میاد بالا .. با لبخند به هم سلام دادیم
- حتما شما عروس خانومید ؟
- بعله .. همین ده روز قبل ازدواج کردیم . ببخشید موقع اسباب آوردن سرو صدا کردیم ..
- نه عزیز دلم ، مبارکتون باشه .. الهی خوشبخت بشید و این خونه براتون بشه پر از خاطرات قشنگ و رویاابی باشه .. ان شالله وقتی خونه خریدید و از اینجا رفتید دوستای خوبی برای هم شده باشیم .
- وااای ممنونم ، چه حرفای خوبی زدید .. ان شاللله .
" امید وارم فردا که روز عیده بتونم یه هدیه ی کوچولو و یه سبد گل براشون بگیرم و با یه کارت تبریک برای پیوندشون بذارم جلوی در خونه شون .
من رسم دارم برای همه ی عروس و داماد هایی که وارد این خونه میشن همین کار رو میکنم و البته اینو از مامانم یاد گرفتم .
ولی این دوتا خیلی ماهند و مهرشون حسابی به دلم نشسته .
*************
همه ی ما به اندازه ی کافی مشکلات روزمره ی خودمون رو داریم ، حالا سر یه خونه اجاره کردن اینهمه سوهان روح بشیم ، دروغ بگیم ، کلاه بذاریم .. بی حرمتی کننیم ، تا کجا ؟؟ تا کی ؟؟ چرا گره هایی که به آسونی با دست باز میشه رو با دندون باز میکنیم ؟
سر از رفتار مستاجر اول که کلا" در نیاوردیم .دومی که کلاش ودروغگو بود و با مظلوم نمایی حتی سر بنگاه دار رو کلاه گذاشت و اینم از سومی که با نهایت لطف و خوشرویی کاری که اصلا" وظیفه نداشت رو انجام داد ..
حالا ببینه من چطور براشون از جون مایه میذارم و هر کاری از دستم بربیاد برای رفاهشون انجام میدم ...
کاش خوب باشیم ، کاش انقدر دستورات ادیان مختلف رو برای هم واگویه نکنیم ، همه ی ما بنده ی خدا هستیم و باید سر بندگی و تعظیم برای خالق مهربون و با گذشتمون فرود بیاریم ....
اون یکانه ی مهربون ،هیچ کار سختی از ما نخواسته.. تو هیچ کدوم از ادیان واقعی و برحقش ،نخواسته ما کارهای عجیب و غریب کنیم تا مورد لطفش باشیم .. اون خورشید رو آفریده و دستور داده بی دریغ برسر همه بتابه ...تا همه خوشحال باشند و در کنار هم راحت زندگی کنند و برای خوشبختی هم تلاش کنند .. زندگی ها رو خودمون سیاه و تلخ می کنیم ..
کاش مهربون و درست باشیم ، چه مسلمون و چه مسیحی ، چه زرتشتی و چه یهودی و... فقط آدم باشیم ... همین
"عیدتون مبارک باشه "
گلهای زیبای عیدانه رو همراه مهردخت عزیزم براتون اینجا گذاشتیم ، همه ی زندگیتون معطر از بوی خوش انسانیت و رضایت خدا و خلق خدا باشه
نمیدونم چجوری میخواید این پست به این طولانی رو بخونید .. خودتون سریالش کنید