Shared posts

12 Mar 05:18

دوخت عروسک تیلدا

by الهام بانو

Spring Tilda ElhamFB WWW.ElhamBanoo.Com-

بسم الله النور الوعده وفا پارچه ای که برای رنگ پوست تیلدا استفاده میکنید، باید کمی ضخیم باشد، به طوریکه وقتی دستتان را زیر آن میگذارید، مشخص نشود. پارچه ای که من بکار بردم، نخی و کمی کلفت است که پارچه فروش معتقد بود برای دوخت شلوار خیلی مناسب است. اگر خیاطی تان خیلی خوب […]

دسته بندی :

(ادامه مطلب ....)

نوشته دوخت عروسک تیلدا اولین بار در سایت الهام بانو - دختر زمستان به قلم الهام بانو نوشته شده است.
( استفاده از مطالب و تصاویر سایت با ذکر منبع و درج لوگو بلامانع است © )

30 Jan 13:20

زندگی شیرین با رنج

by sh1362

تمام زندگی ام از سختی فرار کردم. موقع سختی فقط چشم هایم را محکم می بستم و تا می توانستم در جهت مخالف می دویدم؛ تا دور و دورتر شود. تا نبینمش. تا محو شود. اما اشتباه کردم. همه این سال های زندگی ام اشتباه کردم که فرار کردم. آدمیزاد که نباید از رنج فرار کند که. وقتی این دنیا محل رنج است، وقتی ماها در رنج آفریده شده ایم، چرا باید فرار کرد؟ چرا این همه سال فرار کردم؟ چرا نایستادم و با رنج هایم زندگی نکردم؟ چرا انقدر دیر فهمیدم که عبث ترین کار ممکن همین فرار کردن از رنج است؟ پوستم نازک بود. روحم نازک نارنجی. ضعیف بودم. خیلی ضعیف.

حالا بعد از 31 سال زندگی در این عالم فهمیده ام که آدمیزاد باید بلد باشد با سختی ها زندگی کند. خوب زندگی کند. بخندد و کنارشان باشد. گاهی باهاشان بجنگد، ولی نه انقدری که اذیت شود. با آنها غذا بخورد، راحت بخوابد، خرید کند، پیراهن گل گلی بپوشد، کفش پاشنه بلند بندبندی پا کند، با یک دستش دست سختی را بگیرد و با دست دیگرش دست دوستش را و با هم بروند رستوران و کافی شاپ، بروند سینما، یک طرفش رنج را بگذارد و یک طرف برادرش را و سه تایی با هم فوتبال تماشا کنند و تخمه بشکنند و تا می توانند جیغ بکشند... آدمیزاد باید بلد باشد با سختی زندگی کند. خوب زندگی کند.

کاش زودتر اینها را فهمیده بودم. کاش انقدر پوست نازک نبودم.

 

05 Dec 17:28

http://havijebanafsh.blogfa.com/post-5360.aspx

by havijebanafsh
Afrooz Arzehgar

عزیز یادبان ما

یکی از مخاطبان وبلاگ و یادبان وایبر زده که امروز در مجله‌ی همشهری بچه‌ها معرفی «یادبان» را دیده‌. خوشحالی بزرگ‌تر و عمیق‌تر از این؟ که یادبان کوچک ما در مجله‌‌ی پر تیراژ و سراسری «همشهری بچه‌ها» معرفی شود. لبخندم هی کش می‌آید. بیشتر و بیشتر.

http://s5.picofile.com/file/8155240126/IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B4%DB%B1%DB%B2%DB%B0%DB%B4_%DB%B1%DB%B0%DB%B3%DB%B8%DB%B4%DB%B7.jpg

11 Oct 11:49

ترس، موجود چموش خزنده

by new-nr

ترس، موجود چموش خزنده، که می‌خزد زیر پوست آدم. طوری خودش را سُر می‌دهد زیر پوستت که درجا می‌زنی. سِر می‌شوی. طوری حواس مغزت را پرت می‌کند که نمی‌توانی بفهمی چه شد که سَر از بیراهه‌هایی درآورده‌ای که راه نفست را بسته است. نمی‌توانی کنترل ضربان قلبت را داشته باشی. ترسِ ناجوانمرد، ترسِ بی‌خانمان، ترسِ بی‌اصالتِ هرجایی، بی‌تعلقِ بدمصب. ترس که باتوم به دست است. می‌زند. بدصفت بلد است انگشت روی داشته‌هایت بگذارد، زهر کند ثانیه‌هایت را، که قاه‌قاه بخندد و غرق لذت بشود از این همه التهابی که توی وجودت پهن می‌کند. نشانه می‌گیرد تا همواره با تو باشد، ترسِ از دست دادنِ تنی که کف دست‌هایت عطشش را دارد. ترسِ از یاد بردن بوی وجودی که شامه‌ات بی‌تابش است. ترسِ نشنیدنِ صدایی که نامت را صدا می‌زند، که دلت را خالی می‌کند. نمی‌شود حریف مردمک‌هایی شد که مدام جستجو می‌کنند. آنقدر از ندیدن سهم برده‌اند که سیراب نمی‌شوند. چه می‌شود کرد با این حجم عظیم بی‌طاقتی؟ چه طور می‌شود حریف این جانور چموش شد؟ می‌خواهم غرق شود توی تنی که زمان را نگه می‌دارد. می‌خواهم خودم را بسپارم به دست‌هایی که احاطه‌ام کند که بتوانم پلک‌هایم را ببندم، به پشت سرم نگاه نکنم، نترسم. 

16 Sep 03:56

Motion Silhouette Creates Stories with Shadow Play

by Alaina Buzas
motion-silhouette-book-train
motion-silhouette-book-train

You don’t need an iPad to create an interactive book. Just ask designers Megumi Kajiwara and Tatsuhiko Niijima. They’ve created a beautiful pop-up book, Motion Silhouette, that changes as the reader uses light to manipulate shadows on each page.

motion-silhouette-book

The designers explain on their website that by using the movement of light, the story changes with the “falling shadows that move about freely on the page”. They encourage readers to “please enjoy the silhouette meaning and shape to change in various ways.”

motion-silhouette-book-butterfly

motion-silhouette-book-wish

motion-silhouette-book-tree

Watch the video below to see how Kajiwara and Nijima created Motion Silhouette:

To learn more about Motion Silhouette and see examples from the duo’s first book, Silhouette, visit ToBeShelved.com, a site that encourages you to judge a book by its cover.

motion-silhouette-book-ghost

17 Aug 16:25

دنیای اورولی در مقابل دنیایی که هاکسلی مجسم کرده بود – اینترنت، رسانه‌های بزرگ و قدرتمندان این روزها کدام دنیا را به ذهن ما متبادر می‌کنند؟

by علیرضا مجیدی

همیشه فناوری نقش یک شمشیر دودولبه را بازی کرده است، مثال‌های دم‌دستی این امر وسایل نقلیه و وسایل منفجره هستند:

همان طور که وسایل حمل و نقل مدرن، رفاه و‌ آسایش بیشتری را برای ما به ارمغان آورده‌اند و فاصله‌ها را نزدیک کرده‌اند، باعث ایجاد یک حس شتاب و از در بسیاری موارد از بین رفتن حس لذت و آن شناخت‌های عمیق از مکان‌ها بین مبدأ و مقصد شده‌اند. در مورد وسایل منفجره هم که نیک می‌دانید از آنها می‌شود هم در معدن‌کاوی استفاده کرد و هم برای جنگ‌افروزی.

اما مقوله رسانه، اینترنت و فرهنگ و تعامل اینها با هم بسیار حساس‌ترند.

چه کسی است که بتواند دنیای بدون اینترنت را یک لحظه تصور کند؟ اگر یک روز اینترنت ما قطع شود، ما دچار آشفتگی‌ای مثل قطع آب هم خواهیم شد. دسترسی به اینترنت آزاد این روزها از قالب یک وسیله لوکس ارتباطی در سال دهه ۱۹۹۰، در هیأت یکی از حقوق اساسی بشر درآمده است.

اما همین اینترنت که دنیا را به یک دهکده جهانی تبدیل کرده است، بسیاری را به شهروند-خبرنگار اینترنتی تبدیل کرده است و دسترسی به هر نوع اطلاعاتی را بسیار سهل کرده است، در مقابل بسیاری از ما را سطحی کرده است.

زمانی ما ترجیح می‌دادیم با خواندن چند صفحه کتاب در پایان یک روز شلوغ، آرامش پیدا کنیم و به خواب برویم. اما حالا خیلی از ماها در بستر هم تبلت به دست می‌گیریم و تا آخرین لحظه‌ها اخبار و به‌روزرسانی‌های شبکه‌های اجتماعی را مرور می‌کنیم.

بعد از دوره وب ۲٫۰ و بعد از رونق گرفتن توییتر و فیس‌بوک و این اواخر اپلیکیشن‌های پیام‌رسانی مثل وایبر و لاین، اوضاع بدتر هم شده است، اگر در دوره اوج وبلاگ‌ها، ما ده-بیست وبلاگ خوب را نشان می‌کردیم و پست‌های طولانی و تحلیل‌های آنها را می‌خواندیم، حالا انبوه توییت‌ها و مطالب سطحی، مغشوش و بدون ارتباط آنها جلوی چشم‌های ما قرار می‌گیرند.

گویی همه چیز سریع‌تر، کم‌رنگ‌تر و با درجه تأثیرگذاری پایین شده است. به عبارت دیگر ما مغز خود را برای مصرف انبوهی از اطلاعات تصادفی با ارتباط کم با هم تطبیق داده‌ایم و دیگر خبری از مطالعات عمقی نیست.

متأسفانه با همه جد و جهدی که بعضی از ماها می‌کنیم، گریزی برای خروج از این دور باطل پیدا نمی‌کنیم.

برای اینکه مغز ما بتواند آفریننده باشد به عوامل مختلفی نیاز دارد:

اطلاعات خام – توانایی پردازش آنها – خلوت – توانایی برقرار کردن ارتباط و استدلال.

اما چیزی که اوضاع را بدتر می‌کند، سیاست‌گذاری‌های کلان رسانه‌ها، خبرگزاری‌های بزرگ، شبکه‌های تلویزیونی و دولت‌هاست. آنها گاه هوشمندانه به جای کانالیزه کردن و یا حذف اخبار از تکنیک غرقه‌سازی ما در انبوه اخبار و مبتلا کردن ما به اخبار و نوشته‌هایی «فست‌فودی» مثل اخبار زرد مربوط به مشاهیر استفاده می‌کنند. در سایت‌های آنها همیشه می‌شود خبرهای راست و خوب را هم پیدا کرد، اما این مطالب در انبوه اخبار دیگر گم می‌شوند.

به عبارتی این میل به سطحی شدن و بدل شدن به اقیانوسی به ژرفای چند بندانگشت، یک فرایند دو طرفه است: تمایل مرکز لذت مغز ما برای رسیدن به لذت‌های آنی و ترفندهای رسانه‌های بزرگ نابکار برای سودهی به افکار عمومی یا رسیدن به شمارگان بالا و هیت بالا برای کسب سود مالی.

بله! چه کسی نداند که صرف یک شام در رستوران فرانسوی شیک با نوای موسیقی کلاسیک بسیار بهتر از رفتن به یک فست فود است. اما مشکل این است که ما آنقدر تمایل به شتاب و پر کردن سریع شکم خود و متسع کردن آن داریم که نمی‌خواهیم دشواری‌ها و درنگ لازم برای تزریق یک خوراک فکری مناسب را بر خود هموار کنیم.

مسلما احساس ناب خواندن یک کتاب پرمغز یا یک نوشته طولانی پای کامپیوتر، قابل مقایسه با مرور انبوه توییت‌ها و یا گذاشتن لایک‌های کاذب در شبکه‌های اجتماعی نیست. اما مشکل این است که مغزهای ما از حالت ورزیدگی خارج شده‌اند و نمی‌خواهیم برای رسیدن به گنج، رنج ببریم.

استیوارت مک‌میلان که یک هنرمند بسیار بااستعداد است در کمیک زیر، دو دنیای اورولی و دنیایی که هاکسلی تجسم کرده بود را با هم مقایسه کرده است. من در «یک پزشک» هم در مورد ۱۹۸۴ اورول نوشته‌ام و هم در مورد دنیای قشنگ نوی هاکسلی.

تصمیم گرفتم که کمیک را برایتان ترجمه کنم:

ultivating-knowledge-just-consuming-information

خب! به نظرتان دنیای کنونی ما به کدام یکی از دنیاهای ۱۹۸۴ یا دنیای قشنگ نو شبیه‌تر است؟

به نظر من دنیای کنونی ما بیشتر شبیه دنیای هاکسلی شده است و البته صفاتی از دنیای ۱۹۸۴ هم را هم به ارث برده است.

سخن قصاری از ری بردبری وجود دارد:

«برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد…برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند…»

و حالا باید قبول کنیم و اعتراف کنیم که بی‌علاقگی و گاه هراس مردم از کتاب، کم‌مایه شدن ذهن‌ها، ناآزموده بودن و خام‌دستی بسیاری از تحصیل‌کرده‌ها برای نوشتن چند جمله عادی، تبدیل به امورات روتینی شده‌اند.

تا مدتی بعد اینترنت ۳g البته به سبک ایرانی، عده بیشتری از ایرانی‌ها را آنلاین خواهد کرد، اما آیا اینترنت سریع‌تر با کیفیت بهتر، باعث دانش‌افزایی و تعقل بیشتری در ما خواهد شد؟

بسیار دردناک است که وقتی وارد شبکه‌های اجتماعی و اپلیکیشن‌های پیام‌رسانی می‌شویم، می‌بینیم که عده کمی از دوستانمان قدرت آفرینندگی، لینک‌دهی هدفمند و به‌روزرسانی‌های هوشمندانه را دارند. ما به «مصرف‌کننده صرف» بودن عادت کرده‌ایم.

در اینترنت، لطیفه‌ها و تصاویر سرگرم‌کننده زیادی دست به دست می‌شوند و جالب است که بسیاری از کاربران تنها کپی‌پیست کننده این مطالب هستند. آنها نمی‌توانند حتی برای سرگرمی و مطرح‌کرده خودشان یک ویرایش ساده عکس انجام بدهند و مثلا عبارت متنی زیبایی را با فونت خوب روی یک عکس مرتبط درج کنند.



فید یک پزشک محل مناسبی برای تبلیغات شما: محل تبلیغات متنی و بنری شما

برای سفارش تبلیغ تماس بگیرید

17 Aug 15:36

زندگی ما بسیار بهتر و زیباتر می‌شد اگر در مدارس و دانشگاه‌ها این مهارت‌ها را به صورت اصولی به ما می‌آموختند

by علیرضا مجیدی

زندگی ما بسیار بهتر و زیباتر می‌شد اگر در مدارس و دانشگاه‌های این مهارت‌ها را به‌صورت اصولی به ما می‌آموختند

مدرسه، معلم‌ها و کتاب‌های درسی، تأثیری انکارنشدنی روی آینده یک فرد یا جامعه دارند. اگر نیک بنگرید و اندیشه کنید، شاید با من موافق باشید که حتی تک‌جملات آموزگاران در سنین کودکی، می‌توانند آینده شغلی یا جهان‌بینی آینده دانش‌آموزان را تغییر بدهند.

دبستان‌های جای بهتری می‌شدند، اگر این‌همه اصرار برای تزریق معلومات، عقاید و باورهای «مسلم» به ذهن‌های ما در آن‌ها صورت نمی‌گرفت و به‌جای آن روی چیزهایی مثل روش تحقیق، پرسشگری، شیوه درست تعقل و استدلال تأکید می‌شد.

سایت لایف‌هکر فهرست جالبی از ۱۰ مهارتی را گردآورده استکه اگر ما در همان سنین کودکی و نوجوانی، به‌جای آن‌همه درس‌های خسته‌کننده، یا لااقل در کنار آن‌ها می‌آموختیم، زندگی موفق‌تری می‌داشتیم.

8-17-2014 11-06-09 AM

۱- آموزش علوم کامپیوتر

بسیاری از ادارات دولتی در حال حاضر کلاس‌های ICDL برای کارمندان خود می‌گذارند، اما این کلاس‌های خسته‌کننده و غیرکاربردی واقعاً نمی‌توانند به نیازهای پایه هنرآموزان پاسخ بدهند.

کاش جای این کتاب‌های خسته‌کننده، درس‌های کاربردی‌تری با مثال‌های ملموس تنظیم می‌شدند و کاربران به‌صورت ساده یاد می‌گرفتند که چطور مثلاً ویندوز نصب کنند، فضای هارد را مدیریت کنند، از آنتی‌ویروس و فایروال استفاده کنند، دانلود کنند و چطور به‌صورت ایمن و هدفمند وب‌گردی کنند یا حتی وبلاگ بنویسند!

۲- آموزش روش‌های تندخوانی

متأسفانه در حال حاضر هیچ برنامه‌ای برای معرفی رمان‌های کلاسیک به دانش‌آموزان وجود ندارد، شاید این رمان‌ها تهدیدی برای ذهن‌های نوجوان‌ها تلقی می‌شوند!

تصور می‌کنید که جامعه تحصیل‌کرده‌ای داریم؟ یک رمان ادبی به دست گروهی از همین تحصیل‌کرده‌ها با مدارک درخشان بدهید و از آن‌ها بخواهید یک صفحه را از روی بخوانند، از همان حالت قرائت آن‌ها درمی‌یابید که چقدر در درک مطلب و ادای صحیح کلمات و اصطلاحات ضعیف هستند.

مشکل عمده دیگر ما این است که با روش‌های تندخوانی علمی آشنا نیستیم و شمار اندکی از ما هم که تندخوان هستند، این مهارت را با آزمون‌وخطا و تجربه و به‌حکم نیاز، آموخته‌اند.

8-17-2014 11-15-11 AM

۳- روش‌های مدیریت وقت

اوه! سفارشی می‌دهید و قرار ملاقاتی می‌گذارید و توقع دارید که طرفتان، درست سروقت کار را تحویل بدهد و یا سر قرار بیاید. متأسفانه در جامعه ایران، وقت و قول هیچ احترامی ندارند.

موضوع، در بسیاری اوقات عدم تعهد یا بی‌احترامی طرف شما نیست، بلکه این واقعیت است که آن‌ها واقعاً در مدیریت وقت ناتوان هستند.

بسیاری از ماها نمی‌دانیم که چطور کارها مهم و جانبی و تفریحات خود را زمان‌بندی کنیم، چطور یک پروژه بزرگ را به پاره‌های کوچک تقسیم کنیم و هر پاره را مطابق زمان‌بندی روزانه مشخصی انجام بدهیم.

درست به همین خاطر است که یک پروژه یک‌ماهه در ایران، گاهی شش ماه یا یک سال طول می‌کشد!

8-17-2014 11-15-26 AM

۴- روش مطالعه

خوشبختانه به خاطر کنکور و آزمون‌های بزرگ دیگری که مجبور هستیم در آن‌ها شرکت کنیم، برخی از مؤسسات آموزشی، مدتی است که روش‌های مطالعه را به‌صورت علمی آموزش می‌دهند.

این البته کافی نیست و لازم است به‌صورت مداوم‌تری روش‌های مطالعه، تقویت حافظه و مرور درس‌ها به ما آموزش داده شود.

8-17-2014 11-15-43 AM

۵- روش‌های مدیریت مالی

بسیاری از ماها این بهانه را دارند که اصولاً حقوق ماهانه آن‌قدر نیست که بخواهیم به دنبال مدیریت کردنش هم باشیم، اما خب بعد از گذشت سال‌ها و آزمون‌وخطاهای مکرر، بر باد دادن مبالغ هنگفت برای خریدهای بیخود، سرمایه‌گذاری‌های اشتباه و از دست دادن فرصت‌های طلایی، ما تازه می‌فهمیم که چه اشتباهاتی کرده‌ایم.

۶- روش‌های بقا

فکر می‌کنید که اگر همین‌الان در شهر بزرگی که در آن زنده هستید، زلزله بیاید یا در صحرا یا کوهی رها شوید، چقدر شانس بقا دارید. در خانه چند نفر ما آب و غذا برای چند روز ذخیره‌شده است، چند درصد ما جهت‌یابی علمی را بلد هستیم؟

۷- مهارت‌های مذاکره

ایرانی‌ها فکر می‌کنند که مهارت چانه‌زنی یا اگر بخواهم عوامانه صحبت کنم فریب و مخ‌زنی را خیلی خوب بلد هستند. اما در عمل وقتی پای صحبت‌های دو طرف یک معامله بنشینید، می‌بینید که این مهارت به‌صورت علمی در ما وجود ندارد.

مثلاً تصور کنید که کارمند یک دستگاه دولتی یا نماینده یک صنف هستید و برای بهتر کردن شرایط کاری‌تان مجبور هستید روی رئیس خود، تأثیر بگذارید.

بسیاری از موارد تنها کاری که از عهده از خیلی‌ها برمی‌آید، تملق و چاپلوسی یا در مقابل آن خشم و شکوه و شکایت پی‌درپی است، درصورتی‌که راه‌های بهتری برای تأثیرگذاری و نرم کردن دل مافوق‌ها وجود دارد.

برای مثال شما می‌توانید خیلی ساده، کاری کنید که رئیس (اگر خوش‌نیت باشد و بخواهد!) خود را در شرایط دشوار کاری خود شما تصور کند، شما می‌توانید در حین مذاکره موفقیت‌ها و شایستگی‌ها را که در عین داشتن مشکلات فراوان کسب کرده‌اید به رخ بکشید و برای خود احترام بخرید، شما می‌توانید به‌جای فریب، تملق یا سعی در فروختن دیگران، با هم‌داستان کردن دیگران با خود برای خود احترام بخرید ….

۸- روش‌های دفاع شخصی

کمتر کسی است که از آموختن روش‌های دفاع شخصی بی‌نیاز باشد، یک پزشک، پرستار در بیمارستان، یک هر رهگذری که این روزها در خیابان‌های شهرهای بزرگ تردد می‌کند، باید لااقل به‌صورت اندک هم شده، دفاع شخصی بداند.

دانستن این روش‌ها، بر میزان اعتمادبه‌نفس شما می‌افزاید و حتی گاهی می‌تواند جان شما را نجات بدهد.

۹- بهداشت روانی

آموزش روش‌های «نه» گفتن، مقابله با شکست‌های بزرگ در زندگی، استرس و افسردگی و خشم، بسیار ضروری هستند.

جامعه ما واقعاً به خاطر نبود چنین آموزش‌هایی زیان فراوان دیده است، ما یاد نگرفته‌ایم که چطور در هنگام خشم، می‌توان خونسردی را بازیافت، یاد نگرفته‌ایم که چطور می‌توانیم به‌جای پناه بردن به مخدرها، غم خود را تسکین بدهیم و چطور در مقابل درخواست‌های بی‌جای دیگران محکم بایستیم و «نه» بگوییم.

8-17-2014 11-16-08 AM

۱۰- روش‌های شغل‌یابی و شرکت در مصاحبه‌های شغلی

برای موفقیت در آزمون‌های شغلی (البته اگر کاذب نباشند و قبل از شرکت در آن‌ها، عملاً انتخاب صورت نگرفته باشد!) باید مهارت‌هایی داشته باشید، از ارائه یک رزومه خوب گرفته تا شیوه در بر کردن لباس رسمی مناسب، زبان بدن، نشستن، دست دادن و صحبت کردن.


می‌توان موارد دیگری را بر این فهرست ۱۰ تایی افزود، اما اگر خوب نگاه کنید، می‌بینید که بسیاری از ماها شاید دو سه دهه از زندگی را صرف آموختن تجربی همین مهارت‌ها کرده‌ایم، درصورتی‌که می‌توانستیم همین مهارت‌ها را به‌صورت مدون‌تری در زمان کوتاه‌تری در مدارش بیاموزیم و به کار بگیریم.

فراتر از این‌ها، حتی در آموزش دروس رسمی در مدارس، هم عنصر گم‌شده، ایجاد خرد یا فرزانگی wisdom است.

مغز ما، فقط یک انبار یا هارد دیسک برای ذخیره اطلاعات نیست، ما باید بتوانیم به‌صورت مرتب بین چیزها و رویدادها ارتباط برقرار کنیم، بپرسیم، تعمیم دهیم، مسلمات را زیر سؤال ببریم، چاره‌جویی کنیم.

در همین راستاست که می‌شود کلاس‌های خسته‌کننده ادبیات داشت، بدون اینکه کوچک‌ترین شعله‌ای را برای نویسنده شدن، شاعرانگی و قریحه خوش را در مغز دانش‌آموزان برافروخت. می‌توان از ده‌ها منظومه و کتاب شعر و رمان در قسمت تاریخ ادبیات نام برد، بدون اینکه جلسات همخوانی کتاب‌ها را داشت!

درست به همین خاطر است که شما درصورتی‌که یک پدر یا مادر هستید، باید از همین حالا به فکر آموزش‌های مکمل تأثیرگذار برای فرزندان خود باشید.



فید یک پزشک محل مناسبی برای تبلیغات شما: محل تبلیغات متنی و بنری شما

برای سفارش تبلیغ تماس بگیرید

17 Aug 15:25

Best Welding mask in the world!

19 Jul 12:36

آنچه که بر سر بلاگستان آمد…

by صادق جم

زمانی وبلاگ‌های ایرانی، یکی از بزرگترین اجتماعات وبلاگی جهان را تشکیل می‌دادند و دنیا متعجب بود که چطور با اوضاع اینترنتی که در ایران وجود دارد، بلاگستان چنان حجم بزرگی دارد. اما این روزها دیگر از آن عظمت سابق خبری نیست. در این باره که چه اتفاقی افتاده بسیار حرف زده‌ایم و هرکس از نگاه خویش به موضوع پرداخته است. اما تاکنون تحقیق جامع و کاملی دراین خصوص ندیده‌ام تا اینکه اخیراً مرکز پژوهش رسانه در ایران مطالعاتی در همین باره انجام داد و نتایج آن را بصورت پژوهشی به زبان انگلیسی منتشر نمود. واشینگتن‌پست هم براساس همین پژوهش، مقاله‌ای نوشته که بازتاب‌هایی هم در رسانه‌های ایران داشته‌ است، اما در این پست قصد دارم تا به بازنشر بخش‌هایی از پژوهش که برای من جالب بودند، بپردازم:

اندازه بلاگستان

در بخشی از پژوهش براساس منابع مختلف به تعداد وبلاگ‌های فارسی در طی سال‌های مختلف اشاره شده که این تعداد تا رقم 700هزار وبلاگ و 100 وبلاگ فعال شناسایی شده و در آخرین منابع به 60 تا 100هزار وبلاگ تقلیل یافته است.

number-of-blogs

خوانندگان وبلاگ‌ها

اکثر کسانی که وبلاگ می‌خواندند، همچنان به خواندن وبلاگ‌ها ادامه می‌دهند و بیش از نیمی از آن‌ها این کار را بصورت روزانه انجام می‌دهند:

عادات خوانندگان وبلاگها

علل تغییر عادات در خواندن وبلاگ‌ها

شبکه‌های اجتماعی نه تنها مهمترین دلیل فاصله گرفتن از وبلاگ‌ها هستند بلکه علت اصلی وقت گذاشتن بیشتر برای وبلاگ‌ها هم محسوب می‌شوند:

علل تغییر عادات خوانندگان وبلاگ‌ها

راههای دسترسی به وبلاگ‌ها

در سال‌های اخیر شبکه‌های اجتماعی بیشترین رشد را در بین روش‌های دسترسی به وبلاگ‌ها دارا بوده است. نکته حایز اهمیت دیگر کاهش چشمگیر مراجعه مستقیم به آدرس وبلاگ‌ها می‌باشد:

راه‌های دسترسی به وبلاگ‌ها

وبلاگ‌نویسان و وبلاگ‌خوانان

اکثر کسانی که وبلاگ‌ها را می‌خوانند، خودشان وبلاگ‌نویس می‌باشند اما خیلی از آن‌ها وبلاگ‌های خود را تعطیل کرده‌اند:

وبلاگ‌نویسان و وبلاگ‌خوانان

دلایل شروع و توقف وبلاگ‌نویسی

رضایت شخصی و دلایل شخصی، مهمترین عوامل شروع و توقف وبلاگ‌نویسی هستند. همچنین وقت‌گذرانی بیشتر در شبکه‌های اجتماعی دومین عامل مهم توقف وبلاگ‌نویسی معرفی شده است:

دلایل شروع و توقف وبلاگ‌نویسی

و اما به نظر من

وبلاگ در سالهاى اول شكل گرفتنش در بين فارسى زبانان، هويت مجازى يك فرد محسوب می‌شد. پروفايلى بود كه افراد حرفهايشان را درباره هر موضوعى در آن مى‌زدند. لذا اغلب وبلاگها با موضوعيت شخصى و تركيبى بودند. اما به تدريج با ظهور وب‌سرويس‌هايى كه مى‌شد در آنها هويت مجازى تعريف كرد و حرفهاى شخصى را راحت‌تر زد، شكل تخصصى‌تر وبلاگها پديد آمد.  قبلاً كه شبكه‌هاى مجازى نبودند، مجبور بوديم تا براى زدن هر حرفى و بيان هر خاطره و اتفاقى مطلبى در وبلاگ بنويسيم. اما حالا خيلى از اين حرفها و خاطرت، خيلى كوتاه و متاسفانه زودگذر در شبكه‌هاى مجازى زده مى‌شود. و همين امر هم موجب شده تا خيلى از وبلاگهاى اغلب شخصى غير فعال شوند. به نظر من دنياى مجازى كه قبلاً بيشتر جاى زدن حرفهاى مهم بود حالا با آمدن شبكه هاى مجازى شبيه يك اجتماع شلوغ و پر سر و صدا شده.

وبلاگ نويسى نيازمند صرف وقت و تفكر و تأمل بيشترى است، اما در شبكه‌هاى مجازى كه ما شاهدش هستيم حتى گاهاً حرفها بدون فكر كردن زده مى‌شوند! خواننده‌اى هم كه به وبلاگ مراجعه مى‌كند با دقت بيشترى مطالعه مى‌كند و در پى يادگيرى و دانستن است. اما در شبكه‌هاى مجازى كه مى‌بينيم، اغلب حال و هواى سرگرمى حاكم است. از سوى ديگر در جريانهاى خبررسانى و ايجاد سريع يك موج خبرى، شبكه‌هاى مجازى موفقتر و سريعتر عمل مى‌كنند. چرا كه براى وبلاگ نوشتن وقت بيشترى بايد صرف كرد و تا زمانى كه چندين وبلاگ نويس درباره يك موضوع اظهارنظر كنند، ممكن است چند ساعت يا چند روزى بگذرد، به همين دليل وبلاگها براى ايجاد موج تحليلى در رابطه با يك موضوع بهتر عمل مى‌كنند، اما موج خبرى آنى و فورى در شبكه‌هاى مجازى راحت‌تر شكل مى گيرد. بنابراين هرچند كه شاید عده‌ای از تاثیر مخرب شبكه‌هاى مجازى بر وبلاگها سخن می‌گویند اما به نظر من در شرايط فعلى این دو لازم و ملزوم همديگر هستند و بايد در كنار هم بكار گرفته شوند.

بطور كلى امروزه وبلاگستان تقريباً بخاطر نسل جديد سرويسهاى مجازى و ظهور شبكه‌هاى مجازى از نظر كميت كمرنگ‌تر شده اما كيفيت آن به مراتب بالاتر رفته است. خصوصاً وبلاگهاى تخصصى بسيار قدرتمند شده‌اند و حالا يكى از معتبرترين و سريعترين منابع اطلاعاتی محسوب می‌شوند. خوانندگان وبلاگها هم حالا از افراد مطلع‌تر و عالم‌تر تشكيل شده اند و خيلى از كامنتها و فيدبكهاى غيرمنطقى سالهاى اول، ديگر حذف شده‌اند. خواننده‌اى كه امروز به وبلاگى مراجعه می‌کند در پى رسيدن به نتيجه است و لذا از سر وظيفه مطلبى را نمى‌خواند تا كامنتى بگذارد و شما را وادار به بازديد از وبلاگش كند.

اما گسترش شبكه‌هاى مجازى ذائقه خوانندگان را هم اندكى تغيير داده است و اغلب علاقه دارند مطالب كوتاهتر را بخوانند. همين شبكه‌ها همچنین موجب شده‌اند تا يكى از خاصيت وبلاگها محو شود. در سالهاى اوليه وبلاگها شكلى از شبكه به خود گرفته بودند و بلاگرها سعى مى‌كردند تا وبلاگهايشان را به همديگر و به خوانندگان‌شان زنجير كنند تا ارتباطات محكمتر باشد، اما حالا شبكه‌هاى اجتماعی تحت وب اين رابطه را بر هم زده‌اند و گويا ديگر نياز نيست كه از طريق وبلاگها همديگر را پيدا كنيم.

در حال حاضر با وجود ابزارهاى موجود به نظرم آنچه كه بايد وبلاگها از ساير ابزارها و سرويس ها تاثير مى گرفت، گرفته است و براى آينده بايد منتظر ظهور سرويس‌هاى جديد بود. اما با اين حال چون نقطه اوج وبلاگها از نظر كميت در سالهاى پيش بود، بنابراين آيندگانى كه پس از اين وارد دنياى مجازى مى‌شوند با وجود ابزارهاى موجود براى داشتن هويت مجازى در ابتدا به سراغ وبلاگها نخواهند رفت و از طرف ديگر چون قدرت وبلاگهاى موجود و فعال روز به روز در حال افزايش است، بنابراين آيندگانى كه مى‌خواهند دست به ايجاد وبلاگ جديد بزنند براى كسب بازديد دلهره بيشترى خواهند داشت و دلسردتر خواهند بود. لذا به نظرم مى‌آيد كه فضاى وبلاگستان از اين هم در كميت كوچكتر خواهد شد. و شايد ظهور وب سرويسى در اين حوزه بتواند كمى اوضاع را متعادل‌تر کند.

در انتها به نظر من  نگاه اغلب ما اينگونه است كه وبلاگها و شبكه‌هاى مجازى دو پديده جدا هستند، اما شايد بتوان اینگونه نگاه کرد که شبكه‌هاى مجازى نسل جديدى از وبلاگها می‌باشند و وبلاگ پدر توييتر و فيس بوك و… است!

ارسال نظر سریع

19 Jul 12:36

آموزش آنلاین را جدی بگیریم

by صادق جم

یکی از بهترین تجربه‌های تحصیلیم شرکت در دوره‌های مجازی در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه است. برخلاف آنچه که بسیاری از مردم، از این نوع دوره‌ها در ذهن دارند، به نظر من دوره‌های مجازی و آنلاین در بسیاری از شرایط می‌توانند بسی مفیدتر از دوره‌های حضوری باشند. برای مثال برای فردی مثل من که شرایط شغلی نسبتاً دشواری دارد و زمان فراغت از کارش کم و دغدغه‌های زندگیش بسیار است، فکر کردن به ادامه تحصیل و اختصاص زمان نسبتاً زیادی برای شرکت در دوره‌‌های آموزش عالی شاید دور از ذهن به نظر برسد. اما چه می‌شود اگر بتوانید خودتان زمان‌ شرکت در کلاس‌های‌تان را تنظیم کنید؟!

ممکن است کلاس‌های دوره‌های مجازی هم درست مثل دوره‌های حضوری سر ساعت بخصوصی بصورت زنده برگزار شوند، البته بدون حضور فیزیکی بلکه از طریق آن‌لاین شدن استاد و دانشجویان، اما پس از اتمام کلاس هم، فیلم کل کلاس برای دانشجویان قابل دسترس خواهد بود و دانشجو می‌توان بارها و بارها بصورت سمعی و بصری تجربه حضور در کلاس را مرور کند تا هر آنچه را که باید، در ذهن بسپارد. و اینجا دیگر خبر از حواس‌پرتی‌های معمول در کلاس فیزیکی نیست یا اگر هم هست با تکرار قابل جبران است.

از دیگر مزایای شرکت در دوره‌های مجازی، این است که می‌توان بجای شرکت کردن در دوره‌های دانشگاه‌های نامعتبر با اساتید کم تجربه و کم سواد، در دوره‌های دانشگاه‌های معتبر شرکت کرد که اساتید معتبرتری دارند و لذا کیفیت دوره‌های‌شان هم بهتر است. چرا که دیگر بعد مکان هم مثل بعد زمان، خنثی می‌شود و نگرانی‌های ناشی از مسافت جغرافیایی و اسکان و… بی‌معنا می‌شوند و با خیال آسوده می‌توانید در هرکجا که دوست دارید به تحصیل دانش بپردازید.

darsnamehاما جدای از تحصیلات آکادمیک، شاید خیلی از مباحث باشند که دوست داریم یاد بگیریم‌شان ولی با رشته تحصیلی‌مان همخوانی ندارند. جدای از آنکه می‌توان در این گونه موارد هم از دوره‌های آموزشی آزاد بهره برد، می‌توان آن‌ها را بصورت آن‌لاین هم فرا گرفت. البته گزینه‌های شما برای انتخاب آموزشگاه آزاد آن‌لاینی که دوره‌های فارسی‌زبان برگزار کند محدود است، اما فعلاً همین هم غنیمت است و دوره‌های زیادی هستند که می‌توانید از این طریق بیاموزید. یکی از معروفترین این آموزشکده‌ها درسنامه است. آموزش‌های درسنامه بصورت متنی و از طریق ایمیل ارائه می‌شوند و هنوز خیلی جای کار و پیشرفت دارد. اما این نوع آموزش هم بخصوص برای آن دسته از افرادی که بصورت روزانه ایمیل‌های‌شان را چک می‌کنند، می‌تواند جالب توجه باشد.

اتفاقاً در هفته جاری درسنامه به برگزاری جشنواره آن‌لاینی تحت عنوان جشنواره آموزش آن‌لاین پرداخته و شما می‌توانید اطلاعات بیشتری در زمینه آموزش‌های آن‌لاین، چرایی و چگونگی آن در وبلاگ درسنامه بدست آورید. به این امید که این گپ و گفت‌ها بابی شود برای توسعه آموزش آن‌لاین بعنوان یکی از بهترین روش‌های آموزشی در بین فارسی زبانان.

ارسال نظر سریع

19 Jul 12:33

فرمانروایی خط خطی‌ها

by afr.roozarzehgar@gmail.com (افروز ارزه گر)

آیا تا به حال پیش آمده وقتی بی حوصله هستید کاغذی را خط خطی کنید؟ و در حالی که خطوط و شکل‌هایی به آن اضافه می‌کنید، تصویری از حیوانات، پرنده‌ها یا حتی انسان‌ها را در آن‌ها ببینید؟

روزی هنری مور مشغول بازی با یک تکه موم بود، او با انگشتان و شست دستان خود به آن شکل می‌داد تا این که دید موم شبیه به یک سر عجیب و غریب با شاخ، ریش و دماغی باریک و دراز شده است. ..

19 Jul 12:32

اولين ماهنامه ايران‌شناسی برای كودكان

by yadban.ir@gmail.com (یادبان)

اولين ماهنامه ايران‌شناسی برای كودكان در قالب ضمیمه نشریه «سرزمين من» منتشر شد.

نخستین شماره ماهنامه «كودكان سرزمین‌من»، در 16 صفحه و به‌صورت ضمیمه رایگان همراه با شماره 57 ماهنامه «سرزمین‌من» منتشر و عرضه شده است.

19 Jul 12:32

شگفتی آفرینش ملخ

by fariba.dindar@gmail.com (فریبا دیندار)

و اگر خواهی در شگفتی آفرینش ملخ سخن گو، که خدا برای او دو چشم سرخ، دو حدقه چونان ماه تابان آفرید، و به او گوش پنهان، و دهانی متناسب اندامش بخشیده است. دارای حواس نیرومند، و دو دندان پیشین است که گیاهان را می چیند، و دو پای داس مانند که اشیا را بر می دارد. کشاورزان برای زراعت از آنها می ترسند و قدرت دفع آنها را ندارند، گرچه همه متحد شوند. ملخ ها نیرومندانه وارد کشتزار می شوند و آنچه میل دارند می خورند، در حالی که تمام اندامشان به اندازه یک انگشت باریک نیست.

19 Jul 12:32

به دنياهاي محال، آسان وارد شويد

by afrrooz.arzehgar@gmail.com (افروز ارزه گر)

کشف دنياهاي محال،‌کشف لذت هاي کشف نشده ي زندگي ست. در يکي از اين دنياها آقاي لوئيس سکر زندگي مي کند. او مي گويد:‌ "گاهي سخت ترين کار دنيا، اين است که توانايي هايت را باور کني!" و اين حرف آقاي نويسنده، نشان مي دهد که با باور کردن توانايي ها، هيچ کاري سخت نيست.

19 Jul 12:32

آرزو دارم حمایت شوم، همین!

by fariba.dindar@gmail.com (فریبا دیندار)

مصیب‌ها و بلایای طبیعی با تمام اندوه و غمی که در دلشان نهفته است، گاه موهبت‌ها و نعمت‌هایی هم به همراه دارد و روزنه‌ها و دریچه‌های روشنی را رو به زندگی افراد باز می‌کند. در یک بلای طبیعی به موازات این که آدم‌هایی آسیب دیدند و جانشان را از دست دادند، پسر نوجوان 17ساله‌ای به یک اختراع بزرگ دست پیدا کرد. پوریا عباپور از شهرستان اهر، استان آذربایجان شرقی موفق شد تا اختراع «بخیه‌ی فوری» را به نام خودش به ثبت برساند.

19 Jul 12:32

بچه‌ها برای من مهم‌تر از منتقد‌های ادبی هستند

by fariba.dindar@gmail.com (فریبا دیندار)

 

هدا حدادی را از کجا می‌شناسیم؟ از تصویرگری‌ها و شعرها و نوشته‌هایش. اصلا مگر چند نفر هستند که هدا و دنیای رنگی کلمات و تصویرگری‌هایش را نشناسند؟ اگر هم کسی هست که دستش را می‌گیرد بالا و داد می‌زند: «من! من نمی‌شناسم!» ما می‌گوییم: «این که چیزی نیست، ما آشنایت می‌کنیم.» اصلا ما آن‌قدر کارمان درست است که قرار است سازمان «آشنایی با آدم‌های موفق» راه بیندازیم.

هدا حدادی یکی از نویسنده‌ها، شاعران و تصویرگر‌های خوب کشورمان است که تا به حال بیش از چهل کتاب در زمینه‌ی تصویرسازی و داستان‌نویسی منتشر و جایزه‌های بین‌المللی زیادی را در زمینه‌ی تصویرگری از آن خود کرده است. تازه این‌ها که چیزی نیست! در سال 2011 در بخش تصویرگری از سوی کانون به عنوان نامزد دریافت جایزه‌ی آسترید لیندگرن معرفی شده.

16 Jul 07:15

اين روياي ِحقيقي..اين حقيقت ِ رويا..

by pink-monster


خوشبختانه يا متاسفانه من براي خوشتيپي حقيقي نه صورتم را چنگ زدم و نه حنجره َم را با جيغ هاي بنفش خراش دادم و نه حتا يک عوففففف ِهمراه با لبخند ِساده زدم.
اما اگر چيزي بخواهد مرا مجذوب حقيقي کند ، آن خوشتيپ بودنش نيست،چون به نظر من اصلا خوشتيپ نيست.( خب نيست ديگر،هست؟جان ِ من؟اي بابا! خبالا کشت خودش ُ) بلکه همين جمله خبري و ساده اي که دارد با هيجان و لبخند در ضميمه جام جم فريادش ميزند،همين روياي ده ساله فراموش شده و مطمئنا مسخره شده توسط ديگران.بله همين.بايد مجذوب اين روي ِ حقيقي شد نه آن موهاي ژل زده و هيکل ِ چه ميدانم..همين چيزهايي که اين روزها دخترها دارند بيخودي شلوغش ميکنند.
اين عکس حالم را خوب ميکند.خيلي.حتا عاشقم ميکند.

پ.ن : اون از رويامون خنده ش نميگيره..نينوچـکا: )



+ مثلا ضميمه روزنامه شهروند،کوله پشتي(که فردا منتشر میشود) با من مصاحبه کنند.بعد من بگويم 10سال ديگر غول ِعکاسی ميشوم.به این صورت ^_^

16 Jul 07:13

یادبان : لطفا با لبخند وارد شوید

by makous-mahi
 

 

 

به تماشای یادبان بروید  ، همین حالا . یکی از خوشبختی های تابستانه ی شما قطعا سر زدن به سایت یادبان و مطالعه ی تمام مطالب ریز و درشت آن اعم از معرفی کتاب و انیمیشن، خواندن قصه ها و شعرها ، و هم چنین مصاحبه  با خلاق ترین آدم های ادبیات کودک و نوجوان  خواهد بود .

حس سر زدن به یادبان دقیقا حس همین دخترک سوار بر دوچرخه در یک روز خنک تابستانی با چشم های بسته را دارد . غرق میشوی در یک دنیای خوب ... برای من که اینطور بوده است از همان اولین روزهای راه اندازی سایت یادبان ...

 

+ می توانید روی لوگوی کنار وبلاگ کلیک کنید . لطفا با لبخند : )

 

16 Jul 07:11

روز چهارم: باغچه ای در گلدان

by golparia
16 Jul 07:10

ما فکر می کنیم با کلمه است که یادها باقی می مانند. و یادبان، کلمه ی کوچک جهان کودکی خواهد شد...

by havijebanafsh

یادبان

تماس با ما یادبانی ها

یادبان در فیسبوک

 

بارها و بارها در وبلاگم از «یادبان» نوشته‌ام. یادبان یک پروژه‌ی شخصی‌ست که حدود سه سال پیش به ذهن من و افروز رسید. آن وقت‌ها به طور قطع و یقیین به این نتیجه رسیده بودیم که «یادبان» تنها جایی‌ست که می‌توانیم خودمان باشیم. بی‌آنکه بزرگی یا روشنفکری انگشت‌اش را توی صورت‌مان فرو کند: «این‌جوری نه! این‌طوری که من می‌گویم!» «یادبان» باید همان‌جایی می‌شد که هردوی ما بعد از سال‌ها نوشتن در مطبوعات کودک و نوجوان می‌خواستیم. جایی که هیچ سردبیری نگوید معرفی انیمیشن به دردشان نمی‌خورد، فقط به این دلیل که بچه‌هایی که در استان‌های کوچک زندگی می‌کنند قادر به تماشایشان نیستند یا به خاطر محدودیت صفحات و پیچاندن پول ناچیز حق‌التحریر‌ها بهانه بیاورند که مطالبمان به درد نمی‌خورد. ما قرار نبوده و نیست که انقلاب کنیم. قرار نیست ادبیات کودک و نوجوان ایران را متحول کنیم. قرار نیست شیپور دستمان بگیریم و فریاد بزنیم: «ما آمدیم! یالا زود باشید، دوستمان داشته باشید!» از همان اول تصمیم‌مان بر یک چیز بود: «خودمان باشیم و اطرافیانمان را از آنچه می‌دانیم یا تصمیم داریم بدانیم، آگاه کنیم. هر کسی را که دلش می‌خواهد آگاه شود. هر کسی را که این «خود بودن» ما را بپسندد و دوست‌مان داشته باشد.»

آن‌وقت‌ها مشت‌مان را زمین کوبیدیم که عملی‌اش می‌کنیم. یادبان جایی خواهد بود که در آن هم کتاب معرفی کنیم، هم فیلم و موسیقی و بازی و سرگرمی و هرچه و هرچه که به دنیای کودک و نوجوان مربوط شود. فکرهایمان را گذاشتیم روی هم و آرزویمان شد یک بالن رنگی که در آسمان آبی، لا به لای ابرها پرواز می‌کرد.

«یادبان» تا به حال با مشکلات زیادی رو به رو بوده. این سه سال بارها و بارها توی ذوق‌مان خورد. دست‌هایی برای کمک به سویمان دراز شد که دست‌های گرگ قصه‌ی شنگول و منگول بود. دست‌هایی که پیش از آن‌که بگیریم‌شان عقب می‌رفتند و رهایمان می‌کردند، دست‌هایی که چنگ می‌انداختند و زخمي‌مان می‌کردند. ما اشتباه‌های زیادی در این سه سال کردیم. اشتباه‌هایی که بزرگترین درس‌اش این بود: «از کسی کمک نخواهیم!» و در عوض این «ما» باشیم که روی پیشنهاد یا کمک کسی فکر ‌کنیم و در نهایت بپذیریم یا رد کنیم. از تمام کسانی که این مدت زیر پایمان را خالی کردند، دروغ گفتند، بدقولی کردند، در صدد تصاحب یادبان بودند و روی هوا وعده‌های کمک و همکاری دادند و به هر طریقی پروژه‌ی یادبان را به تاخیر انداختند، سپاسگزاریم. چون آن‌ها ما را قوی‌تر کردند و به ما کمک کردند که یاد بگیریم بیش از پیش، خودمان باشیم و تنها به خودمان متکی شویم. خوشحالیم که با ما کاری کردند که روی هیچ‌کس، مطلقا هیچ‌کسی حساب نکنیم.

حالا یادبان برای سومین بار (یا شاید هم چهارمین بار) رونمایی شده است. صادقانه می‌نویسم که خودمان می‌دانیم پر از عیب و ایراد‌ها و نقص‌های کوچک و بزرگ است. هنوز بخش‌های مختلف‌اش کامل راه نیافتاده و خیلی از بخش‌ها و ایده‌ها را به منوهای آن اضافه نکرده‌ایم. یادبان در حال حاضر یک بچه‌ی کلاس اولی‌ست که الفبا را یاد گرفته اما وقت نوشتن کلمات دستش هنوز می‌لرزد، هنوز کمی از خط بیرون می‌زند، اما همین بچه‌ی کوچک ایده‌های بزرگی در سر دارد و قرار است او همراه با ایده‌هایش و ایده‌هایش همراه با او، هر دو با هم و در کنار هم، بزرگ و بزرگ‌تر شوند. مسولیت طراحی و کارهای فنی سایت به عهده‌ی افروز است. افروز درباره‌ی کارهای طراحی یا کارهای فنی مربوط به سایت هیچ اطلاعی نداشته (من هم که کلا بوقم در این زمینه) اما گرگ‌های قصه‌ی «یادبان» ما را مجبور کردند که خودمان یاد بگیریم، که سخت‌ترین و آسان‌ترین کارها را هم خودمان انجام بدهیم. ما برای این که همین یادبان معمولی رونمایی بشود کلی زحمت کشیده‌ایم (کاش معلوم باشد که زحمت کشیده‌ایم.) خون جگر خورده‌ایم و از صمیم قلب آرزو کرده‌ایم به نتیجه‌ی دلخواه و ایده‌آل برسیم.

همیشه بعد از این که برای چیزی زحمت می‌کشی و پای چیزی وقت و انرژي می‌گذاری، این «دیده شدن» یا «تایید شدن» و «دوست داشتن» است که حس رضایت به دنبال دارد، لبخندی به لب می‌نشاند و عرق پیشانی آدم را خشک می‌کند. البته که ما فقط به تایید شدن نیاز نداریم، به نقد شدن هم نیاز داریم و کاش شما ما را مهربان نقد کنید تا این بچه‌ی کوچک از غصه نرود زیر تخت‌اش قایم شود و بی‌خیال نوشتن مشق‌ها و تکلیف‌هایش شود. به خاطر همین است که دلم می‌خواهد از همه‌ی آن‌هایی که مهربان و بزرگوارانه برایمان پیغام گذاشتند تشکر کنم. کلمات پرمحبت آن‌ها دلگرم‌مان کرد. لبخند روی لب‌مان نشاند. یادبان سعی کرد به تک تک کسانی که پیغام گذاشته‌اند پیام تشکر بفرستد. به آریای برفی هم همین‌طور که ایمیلش را اشتباهی برایمان گذاشته بود.

داشتم درباره‌ی دیده شدن و تایید شدن حرف می‌زدم. راستش چند روز بود که ذهنم درگیر موضوع تبلیغ و تبلیغات بود و فکر کرده بودم چطور می‌شود آن بازدید پیش‌بینی نشده‌ی رونمایی قبلی را در عرض چند روز دوباره به دست آورد. در رونمایی قبلی بازدید‌ها آنقدر پیش‌‌بینی نشده بود که ما را شوکه کرده بود. آن بازدید‌ها همه و همه به خاطر وبلاگ‌هایی بود که به یادبان لینک داده یا درباره‌ش یادداشت کوچکی نوشته بودند. فکر کردم یعنی می‌شود دوباره آن اتفاق طلایی بیفتد؟ می‌شود دوباره آدم‌ها یادبان را آنقدر دوست داشته باشند که آن را به یکدیگر معرفی کنند؟ دلم می‌خواهد از همه‌ی آن وبلاگ‌نویس‌هایی که مهربانانه صبوری کردند و در این مدت تعطیلی، لینک «یادبان» را از پیوندهای روزانه یا ثابت وبلاگشان حذف نکردند از صمیم قلب تشکر کنم. قلب‌های صورتی‌ام را می‌بینید که بالای سرم پرواز می‌کنند؟

یکی دوماه است که عضو جدید و عزیزی به خانواده‌ی ما پیوسته که کارگردان تبلیغات تلویزیونی است. در واقع اگر بخواهی تعریفش کنی در شغل‌ها و جایگاه‌ها و تخصص‌های مختلف تعریف می‌شود. اما در یک کلمه‌ی کلی، «کارگردان تبلیغات تلویزیونی» است و خب مسلما در تبلیغات و چگونگی تبلیغ کردن یک موضوع یا محصول تخصص دارد.پیش از این که برای چندمین بار از یادبان رونمایی کنیم با این عضو عزیز و جدید خانواده مشورت کرده بودم. درباره‌ی این که چطور می‌توانیم یک سایت موفق داشته باشیم و چطور می‌توانیم مخاطبان خودمان را پیدا کنیم. آقای عزیز حرف خوبی زده بود. گفته بود اگر تا پیش از این، تبلیغات این طور معنا می‌شد که شما ـ به عنوان مثال ـ یک یخجال فریزر را به یک خانواده‌ی اسکیمویی بفروشی، در دنیای امروزی تبلیغات چیزی جز «صداقت داشتن با مخاطب یا مشتری» نیست. با مخاطبانتان که صادق باشید کم کم خوانندگان و مخاطبان خودتان را پیدا می‌کنید. ما هم که از اول، کارمان را بر اساس صداقت شروع کرده بودیم. از این رو باید صادقانه بنویسم که ما به معرفی شدن، لینک دادن، دعوت شدن و هر چه و هر چه که باعث آشنایی دیگران با یادبان بشود نیازمندیم. صفحه‌ی فیسبوک یادبان را که ساختم شروع کردم به دعوت کردن تمام لیست دوستان به صفحه‌ی فیسبوک و از بعضی از دوستان نزدیکم خواستم که دوستانشان را هم به یادبان دعوت کنند. صادقانه می‌نویسم که از این کار خوشم نمی‌آید، اما یادبان  و ما ، نه به لایک‌ها، که به این بازدید‌ها و دیده‌شدن‌ها نیاز داریم. فکر می‌کنم در پس این لایک زدن‌ها و دعوت کردن‌ها و معرفی شدن‌ها و لینک کردن‌ها باشد که این گَرد آشنایی و دوستی در هوا می‌‌چرخد و مخاطبان و دوستان و خوانندگان همیشگی‌اش را پیدا می‌کند. در حال حاضر بیشتر خوانندگان و مخاطبان ما بزرگسالانی هستند که یا به ادبیات کودک و نوجوان علاقه دارند یا به خود ما. ( مدیونید اگر عاشقمان نشوید. به خاطر یادبان هم که شده سعی کنید عاشقمان شوید. دست خودتان و دلتان هم درد نکند.) ما هم به این افراد نیاز داریم و هم به کسانی که پدر و مادر کودکان یا نوجوانان هستند و بیشتر از همه به خود کودکان و نوجوانان. آرزوی بزرگ ما این است که روزی کودکان و نوجوانان مخاطبان و طرفداران یادبان شوند. کاش آن روز بزرگ خیلی زود از راه برسد. البته جای خوشحالی دارد اگر آدم‌ها در هر گروه جنسی، سنی و تحصیلی که  هستند مخاطب ما باشند. اصلا از این بهتر چه می‌تواند اتفاق بیفتد؟ من فکر می‌کنم اگر روزی چنین اتفاقی بیفتد همگی یک قدم به سوی جهانی بهتر، امن‌تر، زیباتر و دوست‌داشتنی‌تر برداشته‌ایم، چرا که دنیایی قشنگ‌تر از دنیای کودکی و نوجوانی نیست.

من فکر می‌کنم همه‌ی ما روزی پدر و مادر می‌شویم، یا حتی اگر ازدواج نکنیم و تا همیشه مجرد بمانیم، بالاخره در موقعیت و شرایطی قرار می‌گیریم که به کمی آگاهی درباره دنیای کودک و نوجوان، نیاز‌ها یا آگاهی از رسانه‌ها و محصولات مربوط به گروه سنی آن‌ها نیاز داشته باشیم. بارها، وقتی در بخش کودک و نوجوان یک شهرکتاب یا کتابفروشی مشغول  کتاب خریدن برای خودم بودم، پدر یا مادری با فرزندش آمده و همین‌طور به کتاب‌ها خیره مانده و دست آخر یک کتاب را فقط به خاطر جلدش انتخاب کرده و خریده بودند. خیلی وقت‌ها حتی مسولان بخش کودک و نوجوان کتابفروشی‌ها و شهرکتاب‌‌ها هم از محصولات درجه یک این گروه سنی اطلاعی ندارند و نمی‌توانند اطلاعاتی را در اختیار مشتریانشان قرار بدهند. یادبان شاید همان‌جایی شود که به همه‌ی آدم‌ها کمک ‌کند تا بیشتر بدانند و بهتر انتخاب کنند.

جدای از همه‌ی این‌ها، از آن‌جا که بیشتر عقده‌ها، مشکلات، کمبود‌ها، ناهنجاری‌های اخلاقی و رفتاری ما ریشه در کودکی و نوجوانی‌مان دارد، آگاهی از اینکه چطور می‌توانیم دنیای یک کودک یا نوجوان را بهتر و یا به حل  مشکلاتش کمک کنیم، یک ضرورت است. کسی با گوش دادن به یک آلبوم موسیقی یا خواندن یک کتاب مشکلاتش روحی روانی یا خانوادگی‌اش حل نمی‌شود، اما قطعا ذهن او را باز می‌کند و به او «قدرت تجزیه تحلیل»، «اندیشیدن» و «بهتر و درست‌تر فکر کردن» را یاد می‌دهد. بدون شک در زندگی یا اطراف همه‌ی ما دست کم یک کودک یا نوجوان زندگی می‌کند، برای یادبان همین کافی‌ست که یک کودک یا نوجوان به کمک شما در دنیای مخصوص خودش رشد کند و بزرگ شود یا از طریق هر یک از شما با او (یادبان) آشنا شود و همگی، با هم و در کنار هم رو به دنیایی بهتر و سالم‌تر قدم برداریم.

ما به دوستی شما، نظرات، نقد و پیشنهاداتتان برای هرچه بهتر شدن یادبان نیاز داریم و از صمیم قلب آرزو داریم روزی یادبان به درجه‌ی کیفی‌یی برسد که شایسته‌ی خواندن و معرفی شدن باشد.

23 Apr 17:22

The Guide Brick

by Radhika Seth

The Blind Guider is an innovative guide brick that for the sight impaired. It provides the street names and directions to blind via RFID embedded on the guide brick. The blind communicate with the guide brick through the sensors found on the bottom of the guide cane, which is transmitted to the earphone. How feasible is this design is yet to be determined, however as a concept it is a good idea.

Designers: Jang Cheng, Hui-Chuan Ma, Chih-Hao Wang and Yin-Kai Li

-
Yanko Design
Timeless Designs - Explore wonderful concepts from around the world!
Shop CKIE - We are more than just concepts. See what's hot at the CKIE store by Yanko Design!
(The Guide Brick was originally posted on Yanko Design)

Related posts:

  1. The Best Brick for the Job
  2. Brick: the exhibition
  3. Not Another Brick In The Wall







23 Apr 17:19

Custom 3D Printed Kidneys Help Surgeons Remove Tumors

by Editors

3d printed kidney Custom 3D Printed Kidneys Help Surgeons Remove Tumors

Removing a tumor from an organ can be a challenge when it’s located in a hard to reach spot surrounded by fragile tissue, such as in the retroperitoneal space. Surgeons typically review CT scans prior to the operation, planning what approach they’ll take in their minds. Now researchers at Kobe University in Japan are offering surgeons 3D-printed recreations of their patients’ own kidneys, including the tumor and surrounding vasculature, to analyze and practice on.

The team uses pre-op CT scans to create 3D models of the kidneys, which are then transferred to the printer. The kidney is then printed out of two different materials so that the tumor and vasculature stand out from the rest of the organ. This allows the surgeons to initially see the tumor and vessels that will be much harder to spot during actual surgery.

Here’s video of a printed kidney being worked on using a da Vinci surgical robot:

 

Link: Surgeons develop personalised 3D printed kidney to simulate surgery prior to cancer operation…

23 Apr 17:16

François Beaurain Puts a New, Animated Face on Liberia

by Benjamin Starr
Monrovia-Animated-Francois-Beaurain-header
Monrovia-Animated-Francois-Beaurain-header

French photographer François Beaurain is putting a new face on the capital city of Liberia. Here the citizens become the teeth on a turning gear, “a piece of the conveyor belt that animates the city.” All too familiar with the countries storied past, François’ gives the people a lively presence often missed by the westernized world and buried under news stories that highlight the grim and shocking.

“I like taking pictures of Monrovia and I was looking for a web based project idea where I could involve local inhabitants,” François told me when I asked what inspired him to make these images. “There are very few examples of web based creations in Africa. Most of fancy projects you see on the internet come from the modern and rich westernized world. Here, most of people do not have computer and even less internet access and when I show people my gifs, they sometimes ask me if I am a wizard…”

Monrovia Animated Francois Beaurain 10

“On the other side of the screen, people on the web are not used to see fancy things coming from the slums of Africa. I hope this creates a contrast able to raise the attention on this small and fascinating country unfortunately still famous for its civil war and child soldiers.”

Many of François’ images are taken at the derelict Ducor Hotel. Once one of the few five-star luxury hotels in Africa, the building sits atop a hill overlooking the city. Now it stands as a reminder of the nation’s former prosperity and a hope for things to come. Learn more about the work of François Beaurain, including more from Monrovia Animated and his collages using posters from “Nollywood” at fbeaurain.com.

Monrovia Animated Francois Beaurain 1

Monrovia Animated Francois Beaurain 14

Monrovia Animated Francois Beaurain 13

Monrovia Animated Francois Beaurain 11

Monrovia Animated Francois Beaurain 5

Monrovia Animated Francois Beaurain 9

Monrovia Animated Francois Beaurain 7

Monrovia Animated Francois Beaurain 12

Monrovia Animated Francois Beaurain 4

Monrovia Animated Francois Beaurain 3

07 Apr 18:41

A Pen with Perception

by Troy Turner

This clever gadget’s function is almost unrecognizable… and that’s precisely its appeal. It’s a pen, but you won’t find any push-buttons or even hear a click! It features a touch sensitive surface that automatically triggers the nib to extend when you’re holding it. Set it down and it will retract to keep the nib fresh and out of harms way. Sleek and chic, it’s the finishing touch to any ultramodern office!

Designer: Wenhaowang

-
Yanko Design
Timeless Designs - Explore wonderful concepts from around the world!
Shop CKIE - We are more than just concepts. See what's hot at the CKIE store by Yanko Design!
(A Pen with Perception was originally posted on Yanko Design)

Related posts:

  1. Stools Mess With Your Perception







07 Apr 18:34

با محبوب‌ترین‌های 15 روز اول سال آشنا شوید/ از خالد حسینی تا یک بچه چلمن

فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیمه اول فروردین 93 در شهر کتاب مرکزی اعلام شد تا جدیدترین رمان خالد حسینی که در ایران با ترجمه‌های متعددی روانه بازار نشر شده، در صدر گروه ادبیات جای بگیرد.
05 Apr 20:02

آن بالا که بودم!

by حضرت والا مامبو جامبو

پرسه در حوالی زندگی

آن بالا که بودم، فقط سه پیشنهاد بود. اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم. با یک کوروت کروکی جگری. تنها اشکال اش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطان سینه میگرفت. قبول نکردم. راست اش تحمل اش را نداشتم.

بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند: پاریس، خودم هنرپیشه می شدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم. اما وقتی گفتند یکی از آنها نه سالگی در تصادفی کشته میشود گفتم حرف اش را هم نزنید.

بعد قرار شد کلودیا زنم باشد با دو پسر. قرار شد توی محله های پایین شهر ناپل زندگی کنیم. توی دخمه ای عینهو قبر. اما کسی تصادف نکند. کسی سرطان نگیرد. قبول کردم. حالا کلودیا- همین که کنارم ایستاده است – مدام می گوید خانه نور کافی ندارد، بچه ها کفش و لباس ندارند، یخچال خالی است. اما من اهمیتی نمیدهم. می دانم اوضاع می توانست بدتر از این هم باشد، با سرطان و تصادف. کلودیا اما این چیزها را نمی داند. بچه ها هم نمیدانند.

 توضیح :

پرسه در حوالی زندگی

متن بالا از کتاب “پرسه در حوالی زندگی ” انتهاب شده، یک کتاب خاص !‌ این کتاب شامل چهل عکس به انتخاب کیارنگ علایی ، که بابت هر عکس مصطفی مستور یک توضیح و در حقیقت متن زیبا نوشته و جالب اینکه کتاب به همراه متن فارسی مزین به متن انگلیسی هم شده.

مصطفی مستور

مصطفی مستور متولد ۱۳۴۳ از اهواز نویسنده رمان‌های چون “روی ماه خداوند را ببوس” و “من گنجشک نیستم”. با او بیشتر آشنا شوید !

کیارنگ علایی

کیارنگ علایی متولد سال ۱۳۵۵ از مشهد عکاس، با او بیشتر آشنا شوید در وب‌سایت رسمی‌اش.

و در نهایت کتاب را از شهر کتاب در هر کجایی ایران هستید تهیه کنید.

04 Apr 09:46

Skip Till You Turn Red

by Radhika Seth
Afrooz Arzehgar

حالا ایده ی خلاقانه ش به کنار، دوست دارم بدونم چطور پیاده سازی اش کرده

It took a bunch of designers to figure out that a number of us fall off the wagon while following an exercise regime. Hence, they have designed a clever motivational and goal oriented skipping rope that keeps you on your course. The No Red No Stop encourages persistence and teams the rope with visual illumination, which acts as the encouraging factor.

This is how it works:

  • Set your target number of jumps on the handle’s LCD touch screen.
  • During the exercise session, the color of the rope will change automatically, telling us which stage we are in and how close we are to our own goal.
  • The color changes from green to red, with blue and purple as intermediate stages.
  • Green represents health, and drives you to exercise actively. Red represents passion, and encourages you to stick to your goal.
  • Essentially, you shouldn’t stop skipping until the rope turns red.
  • The handles are made of rubber, which is non-slip and suitable for ergonomic design.

No Red No Stop is a 2013 Red Dot Award: Design Concept Winner.

Designers: Chen Xuyan, Fang Zhipeng, Gao Yuxiang, Lai Shengqi, Sun Duojun, Tang Chunhua, Yu Mengling & Zhou Tengjiao

-
Yanko Design
Timeless Designs - Explore wonderful concepts from around the world!
Shop CKIE - We are more than just concepts. See what's hot at the CKIE store by Yanko Design!
(Skip Till You Turn Red was originally posted on Yanko Design)

Related posts:

  1. Skip To More Power
  2. Skip To Make Some Light
  3. Time Till Now







04 Apr 09:44

Another Adapter For The Blind!

by Radhika Seth
Afrooz Arzehgar

حل مشکل اتصال دو شاخ به پریز برای نابینایان

Yes, its yet another socket fixture, but there is a lot of innovative factors in the Blind Adapter. The extension is designed to fit with existing electrical outlets and has an annular magnetic electrode so that the plug stays fixed onto the socket. Convenient Braille tags allow one to identify the appliance being plugged in, just to be double sure!

Blind Adapter is a 2014 iF Design Concept entry.

Designers: Ching-Tzu Tsai & Xien-An Chen

-
Yanko Design
Timeless Designs - Explore wonderful concepts from around the world!
Shop CKIE - We are more than just concepts. See what's hot at the CKIE store by Yanko Design!
(Another Adapter For The Blind! was originally posted on Yanko Design)

Related posts:

  1. POGO, The Breakaway Cable Adapter
  2. AC On The Blind
  3. Blind CC







02 Apr 16:09

Upsee Harness Helps Kids Stuck in Wheelchairs Get Up on Their Feet

by Editors
Afrooz Arzehgar

یک راه خلاقانه برای بچه هایی که تازه می خواهند از روی ویلچر بلند شوند.

Upsee vest Upsee Harness Helps Kids Stuck in Wheelchairs Get Up on Their FeetUpsee Upsee Harness Helps Kids Stuck in Wheelchairs Get Up on Their Feet
It certainly sucks being stuck in a wheelchair, but it’s just as certain that new medical and rehabilitation devices will help many get up on their feet. Though existing exoskeletons are not yet practical enough for daily use, they clearly benefit their patients psychologically by simply letting them stand on their own feet. A new product gives this benefit to wheelchair-bound kids without costing tens of thousands of dollars.

The Upsee pairs the child’s feet with the adults’ while providing vertical support kind of like a Baby Bjorn. The adult essentially acts as the exoskeleton, keeping the kid upright while providing locomotion. It’s scheduled to be released in about a week.

From the product page:

It is a revelation for many kids with neuromuscular disorders. Some have been able to stand and hug their little brother or sister for the first time. Some have waved at neighbours on their first ever walk along their own street. And some crossed the playground hand-in-hand with their best friend for the very first time.

They are just little steps – but they mean the world to someone.

Leading therapists endorse Upsee because it creates so many possibilities. It makes play and participation possible right now. And when your child is motivated to explore and move and weight-bear, it creates a real possibility for long-term development.

Here’s a promo video from Firefly, a Northern Ireland firm that developed the Upsee, showing off how it benefits children and interviewing parents that have been using one with their kid.

 

Product page: Upsee…

(hat tip: Gizmodo)

02 Apr 16:06

Happy International Children's Book Day!

by havijebanafsh
Afrooz Arzehgar

غول بزرگ مهربان کتاب

سیزده فروردین، روز جهانی کتاب کودک