Shared posts
روزی ۵ کارگر در حوادث کار ایران کشته میشوند
کرم کتاب باشید تا در پیری هم ذهنی روشن و قوی داشته باشید!
ساعتها روی تردمیل عرق میریزید، عضلاتتان را با تمرین میسازید و از نداشتن «سیکس پک» احساس خجالت میکنید! اشکالی ندارد، تمرینهای ورزشی و حفظ تناسب اندام، علاوه بر فواید آنی، در کهنسالی هم به شما کمک خواهد کرد و آمادگی بدنی شما را حفظ خواهد کرد و احتمال بروز بیماریهای قلبی-عروقی را در بدنتان کم خواهد کرد.
اما در مورد مغز چطور؟ آیا میتوان مغز را هم تمرین داد و آیا تمرینات ذهنی، در سنین پیری، به داد ما خواهند رسید؟
متخصصان عقیده دارند که چنین چیزهایی ممکن هستند. در واقع شیوههایی برای ورزش دادن مغز و حفظ آمادگیاش وجود دارند، سایتهایی در اینترنت وجود دارند که با دریافت مبلغ ۱۵ دلار در ماه، با ارائه دادن گیمها و یک سری تمرینات خاص، به بهبود حافظه قوای شناختی کاربرانشان کمک میکنند.
اما جالب است که همان طور که شما برای ورزش میتوانید، بدون رفتن به باشگاه، یک سری تمرینات را در خانه انجام بدهید، در مورد ورزشهای ذهنی هم نیازی به هزینه کردن یا تمرینهای اختصاصی نیست، چرا که میتوان به سادگی با برداشتن یک کتاب و مطالعهاش، ذهن را آماده نگه داشت!
به تازگی در نشریه Neurology نتایج یک تحقیق منتشر شده است که نشان میدهد، خواندن کتاب، نوشتن یا درگیر کردن مغز در فعالیتهایی مشابه، روند کاهش قوای شناختی در سن پیری را کند میکند. خواه در سن جوانی، میانسالی یا پیری باشید، با این کارها از حافظه و سایر ظرفیتهای ذهنی خود، محافظت میکنید.
در این تحقیق ۲۹۴ نفر انتخاب شدند و ظرف ۶ سال، هر سال با یک سری آزمایشات قوای ذهنی آنها برآورد شد. پرسشنامهای به این افراد داده شده بود که در آن در مورد میزان مطالعه یا نوشتن از دوران کودکی تا پیری سؤال شده بود. حتی مغز آن دسته از افرادی که ظرف این مدت فوت شده بودند، به صورت دقیق از نظر علایم دمانس و ضایعاتی مثل پلاکها و کلافهها بررسی شد. این ضایعات در سنین پیری، ضایعات شایعی هستند و در آن دسته از افرادی که به آلزایمر مبتلا میشوند، منجر به کاهش حافظه و در نهایت اختلال در انجام کارهای معمول روزانه میشوند.
با استفاده از این اطلاعات، پرسشنامه و نتایج اتوپسی مغزی، پژوهشگران متوجه شدند که اگر کسی هرگونه فعالیت مطالعاتی یا نوشتاری داشته باشد، سود خواهد برد. شما اگر یک کرم کتاب باشید، در مقایسه با کسانی که کتاب نمیخوانند، ۳۲ درصد کمتر مبتلا به کاهش قوای ذهنی میشوید. در مقابل کسانی که اصلا عادت به خواندن و نوشتن ندارند، ۴۸ درصد سریعتر نسبت به کسانی با این فعالیتها، دچار کاهش ظرفیتهای مغزی میشوند.
صرفنظر از بود یا نبود پلاکهای بیماریزا در مغز، فعالیتهای ذهنی ۱۵ درصد تفاوت بین دو گروه کتابخوان و بدون فعالیت مطالعاتی ایجاد میکنند.
پس دست به کار شوید و کتاب بردارید، یا وبلاگی راه بیندازید! چرا که پیری زودتر از چیزی که فکرش را میکنید، شما را گرفتار میکند:
در سال ۲۰۰۹، نتایج یک تحقیق ۷ ساله منتشر شد که نشان میداد، انسانها بیشترین چالاکی ذهنی را در ۲۲ سالگی دارند و از ۲۷ سالگی فرایندهای مغزی مثل استدلال، سرعت تفکر یا تجسم فضایی شروع به کاهش میکنند.
بسیاری از تحصیلکردههای ما هم خودشان را بینیاز از مطالعه میدانند، بعد از یک روز کاری، البته نگاه کردن یک فیلم یا سریال، خستگی را از آدم دور میکند، اما نه فعالیتهای ذهنی عادتی و نه سریالها، به اندازه مطالعه یا نوشتن نمیتوانند مغز شما را درگیر کنند.
ببینید موقع خواندن یک رمان یا نوشتن یک مطلب چه چیز در مغز شما رخ میدهد:
شما باید به صورت فعال کاراکترهای نوشته شده را در ذهن ترجمه کنید، یک بازسازی ذهنی از شخصیتها و فضای رمان داشته باشید، سیر داستان و رابطه و نسبت شخصیتها داستان را به حافظه بسپارید، موقع نوشتن هم باید اطلاعاتی را جمعآوری کنید، آنها را به حافظه ببرید، روی آنها کار کنید و پردازششان کنید و بعد درگیر جملهسازی و نوشتن شوید.
چه کسی میگوید که کتاب خواندن و نوشتن، کار آدمهای بیکار است، خانهاش ویران باد!!
در حسرت شایستگی
این روزها شاهد رخدادهای شادی آفرینی در کشوریم. نشانههایی از «شادی»، همان طفل گمشدهای که استاد شفیعی کدکنی آدرس آن را داده بودند، پیدا شده است. امید که آن را بیابیم و چهارچشمی هم مراقبش باشیم. جامعه شاد مشوق زندگی خوب است، عصبی نیست و دهها صفت ناپسندی را که در این سالها موجب آزار روح و روان مردم شد ندارد. پویاست و رونق دارد و موجب پیشرفت و توسعه میشود.
از این که بگذریم، یکی از ضرورتهای بهبود که این روزها بیشتر مشهود است، مبانی قضاوت مردم است که جلوه اصلی آن در شورای شهر عیان شده است. این موضوع بیشتر ناظر بر ارزیابی و معیارهای تصمیمگیری در مدیریت منابع انسانی است. نگاهی به فهرست منتخبان شورای شهر (+)، نشان میدهد بیشتر رأیدهندگان هنگام نوشتن اسامی نامزدان روی برگ رأی، به شهرت رسانهای آنها توجه داشتهاند تا تخصص و تعهد واقعیشان (+). لذا این سؤال مطرح است که شایستگی به عنوان حاصلضرب تعهد و تخصص، چرا اثر نظاممندی در این قضاوتها و انتخابهای مهم ندارد؟
دنیای امروز، دنیای حرفه ایگری است. فرد حرفهای امتحانش را باید در مراحل پیشین و «مرتبط» با هدف مورد نظر پس داده باشد. واژه مرتبط در دانش و تجربه و شایستگیهای فرد حرفهای مهم است. نمیتوان صرف موفقیت در یک زمینه، بطور خطی انتظار موفقیت در همه زمینهها را داشت.
با خود فکر میکنم در چه زمانه عجیبی زندگی میکنیم. برخی سازمانها، ماهها وقت برای حصول اطمینان از توانایی و شایستگی یک نفر وقت صرف میکنند و برخی دیگر، بدون شرایط احراز سنتی و الگوی شایستگی، افرادی را بر صندلی مینشانند. این، خبر خوشی نیست...
تگاه زيبابين
از دست رفتن صدا مرا مدير عامل بهتري ميكند زيرا
از اين پس كلمات را خيلي بادقت انتخاب ميكنم.
ماندلای ماندگار
زندگي جالب و تاثيرگذار نلسون ماندلا، حديث صبر و ظفرست. گفته شده كه سياستمداران ممكن است چند صباحي آوازهاي داشته باشند اما نام آنها هيچگاه در تاريخ ماندگار نخواهد ماند يا دست كم به نيكي از آنها ياد نخواهد شد و هيچگاه نميتوان آنها را در جرگه انسانهاي خوب قرار داد. ماندلا اما يك استثناست. وقتي زندگي او را با هم رزم و همتاي سابقش رابرت موگابه رئيس جمهور فعلي موزامبيك مقايسه ميكنيم اين تفاوت بيشتر آشكار ميشود.
ماندلا 27 سال زجر زندان را نكشيد كه رئيس جمهور شود و به قدرت بچسبد. او وقتي به عنوان رهبر محبوب و مقتدر ملت خود از زندان آزاد شد و با حمايت مردم به رياست جمهوري رسيد سفيدكشي به راه نينداخت با اين به جرم مبارزه با آپارتايد سفيدپوستان حاكم بر كشورش طعم آن همه زندان را چشيد. حتي بالاترين مقام سفيدپوست را به عنوان نخست وزير انتخاب كرد. ماندلا ميگفت: من حتي در زمان كودكي در شكست دادن رقباي خود طوري عمل مي كردم كه غرورشان جريحه دار نشود. شايد به دليل تربيت آزاد روستائياش چنين خصلتي در او پايدار گشته بود : عشق به دشت، فضاي باز، زيبائي هاي ساده طبيعت و خط روشن افق
ماندلا ساليان طولاني زندان را تحمل كرد زيرا معتقد بود: به پاكدامني، بخشندگي و جوانمردي هميشه به شكلي كه ما هيچگاه تصور آن را نمي توانيم بكنيم پاداش داده خواهد شد. او سالها در زندان انفرادي بود تا به تعبير خودش هويت او ستانده شود؛ اما او مقاومت كرد و دشمنان را به زانو درآورد. با اين حال ماندلا در اوج محبوبيت ميان ملت و در سطح دنيا و در زماني كه هر كاري براي حفظ و گسترش قدرت ميتوانست انجام دهد، پس از يك دوره پنج ساله به خواست خود از قدرت كنار رفت و همچنان در قلب مردم پايدار ماند.
همين كارهاست كه ماندلا را استثنايي كرده است. ماندلا فراتر از يك سياستمدار است. رهبري است كه بايد رموز موفقيت او را آموخت (+). انسان مجاهدي است كه در "راه دشوار آزاديِ" مردم خود همه نوع صدمهاي را متحمل شد تا تابلوي زيبايي از بزرگمنشي و شكيبايي و صداقت و آيندهنگري و نيكنفسي را در ذهن تاريخ حك كند. بيدليل نيست كه امروز قلب مردم آفريقاي جنوبي و بلكه همه آزاديخواهان جهان نگران سلامت ماندلاست.
خرمن و داغ
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
این بیت حافظ مثل دیگر ابیات او نکات و ظرایفی دارد که اهل ادبیات با آن آشنایند مثل تضاد عاقل و دیوانه و خرمن و آتش و تناسب داغ و آتش اما نکته ای که غالبا به چشم نمی آید رابطه دو کلمه خرمن و داغ است.
برای فهم این رابطه باید به زندگی روستاییان قدیم در نظام ارباب و رعیتی نگاهی بیندازیم. در آن روزگار وقتی که گندم به اصطلاح از باد در می آمد آن را در وسط خرمن کپه می کردند و برای آنکه تا زمان تقسیم بندی نهایی و مشخص شدن سهم اربابانه و آنچه به خود رعیت تعلق داشت کسی به آن دست نزند در چهار طرف آن مهری می زدند یا شکلی رسم می کردند.این کار معمولا با مهرهای بزرگی که نقوش مذهبی داشت انجام می شد و به این کار مهر کردن یا داغ کردن خرمن می گفتند. وجود نقوش و علایم مذهبی و نام بزرگان دین در این مهرها باعث می شد که مردم حرمت نگاهدارند و بر اساس ایمان مذهبی به خرمن کسی دست نزنند.
بر اساس این توضیح و یادآوری این نکته مردم شناسانه که بر اساس تحولات زمانه از یادها رفته است می توانیم به رابطه خرمن و داغ پی ببریم و متوجه ظرافت دیگری بشویم که در سخن حافظ وجود دارد. اما پیش از حافظ رابطه خرمن و داغ در سخن خاقانی آمده است:
پیمود نیارم به نفس خرمن اندوه
با داغ تو پیمانه ز خرمن چه نویسد
(در سخن خاقانی بین خرمن و داغ و پیمانه تناسب وجود دارد.)
خرمن ایام من با داغ اوست
او به آتش قصد خرمن می کند
(در نسخه بدل این بیت به جای داغ او مهر او آمده که باز هم همین معنی را می رساند.)