B.shirmohamadi
Shared posts
...
خودم را بازنشر میکنم
چرا کانادا امامزاده ندارد
بغض دارم. نمیدونم چرا. نمیخوام بندازم تقصیر بارون و هوای ابری. نمیخواهم بندازم تقصیر آستانه عادت ماهیانه. بغض اجازه داره که خودش بیاد لابد. گیر کنه جایی ته گلو. جوری که میخوای حرف بزنی قبلش بغضت را صاف کنی. جوری که روزها ریمل نزنی از ترس ترکیدن ناگهانیش. بغض مستقل است. وابسته به عامل بیرونی نیست گاهی. غمباد است. غم باد کرده. بعض فدای سرم مشکل این که جا پیدا نمیکنم خالیش کنم. در خانه با حضور پسرک نمیشه. نمیخوام با ماشین برم یکجا گریه کنم. فکر میکنم چقدر ترجم برانگیز است زنی که در ماشین گریه میکند. و من بیشک هرچه باشم ترحم برانگیز نیستم. صبح به رییس گفتم مریضم . نشستم گریه کنم. در آستانه گریه بودم که مادرم زنگ زد. دوبار. نشد جواب ندهم.بغضم را صاف کردم. گفتم بله. اون بغض داشت. چون پیشدستی کرد من مجبور شدم دلداریش بدم. حتی جوک بگم بخنده. گفت دخترم برو به کارت برس. گوشی را گذاشتم برم گریه کنم. نشد. حس رفته بود. حس رفته بود بدین معنی نیست که بغض هم رفته بود. از خونه زدم بیرون. پیاده. پیادهروی برهردردبیدرمان دوا نیست. بغض موند. انقدر گنده شده که هیچی پایین نمیره. از صبح هیچی نخوردم. از دیشب شاید. شاید بجای رژیم آدمها باید بغض کنند.
الان که گریه با بدبختی خودش را رسونده به کناره چشمهام و داره فشار می آره نشستهام رو صندلی مانیکوریست. عمرا درست نباشه جلوش اشک بریزم. طفلی فکر خواهد کرد دستم را بریده. جفتمون هم انگلیسیمون اونقدر خوب نیست که برای هم مفهوم بغض را توضیح بدهیم. دارم بجای دستام سقف را نگاه میکنم. بغض باید برگرده.
اگر کانادا امامزاده داشت الان میزفتم امامزاده. با همین ناخنهای درست کرده. کفشهام را در میآوردم میخزیدم یک گوشه. چادری که بوی تن هزار زن را میداد میپیچیدم دورم و گریه میکردم. برای مظلومیت یکی که نمیدونم کیست. برای صدای قرآن شاید که معمولا برای من گریه میآره. صبر میکردم تا اذان. اون گریهآورتره . شاید بهانه می کردم که گریه می کنم برای اون همه آدم که معلومه یا حاجت دارند یا جا ندارند یا مثل من بغضشکن دارند. امامزاده چیز خوبیست. هیچ جا در کانادا جایی برای گریه تعبیه نشده است. کلیسا و مسجد محل عبادتند. برای گریه آدم ضریح لازم داره. یا اگر هم جایی وجود دارد نمیدانم چرا به مهاجرها در بدو ورود یک فرم نمیدهند که درش درج شده باشه برای کارت بیمه به فلان جا مراجعه کنید. برای آموزش رزومه نویسی به فلان جا. برای گریه به فلان جا.
بخاطر گریه هم که شده باید برگردم