«وظیفهی هنرمند … پیشافکندن چیزیست که درون خود میبیند». او در جبههی مدرنیستها آوانگارد غیرقابل چشمپوشیست. گرچه اغلب آثار «ماکس اِرنست» فیگوراتیواند، اما تکنیک منحصربهفردِ هنرمندانهی او بر پایهی دو ایدهی ذهنیتبنیادی (همپوشانی مادهکار و خیال) و خودانگیختگی (الهام از تجربیات شخصیاش) قدری از انتزاع را به بافت آثارش تزریق میکند. مرور آثار او بهخوبی گذارِ تاریخ هنر را از داداییسم به سورئالیسم میان دو جنگِ جهانی نمایشمیدهد و این وظیفهایست که موزهی بنیاد «بِیلِر» در سویس برعهده گرفته.
این مرورِ گستردهی آثار ارنست، ارایهدهندهی بیش از ۱۶۰ اثر از مهمترین کارهای هنرمند است که شامل نقاشی، کلاژ، طراحی، پیکره، و کتابهای تصویریِ او میشود. نمایشی که فازهای ماجراجویانه و تکنیکیِ کار او را دربرمیگیرد. مهاجرتهای فراوان (از کُلن به پاریس و از آنجا به نیویرک و سپس بازگشت به پاریس) و آشنایی با هنرمندانی مانند «آندره برِتُن»، «پُل اِلوآر»، «پِگی گوگِنهایم»، و دیگران، مسیر کاری او را بارها دگرگون کرد.
جنبش سورئالیسم تلاش میکرد تا تحتتاثیر نظریهی ناخودآگاه فرُید با استفاده از تصویرهای نابخردانه، عملکرد ذهن انسان را نمایشدهد. «پیِتای» ماکس ارنست نمونهای از آنهاست. این نقاشی صحنهی کلاسیک بدن مسیح در آغوش مریم مقدس را با تصویر هنرمند که بهجای مسیح توسط پدرش درآغوش گرفتهشده، جایگزین کردهاست [بالا چپ]. پدر کاتُلیکِ ارنست همواره از آثار پسر بدش میآمد و این اثر بهمثابهی نقطهی اوج رابطهی آشفتهی آن دو تفسیر میشود. البته آثار او (مانند رویا) در برابر هر تحلیل دقیقی ایستادگی میکنند.
او در پیِتای دیگری با نام «باکرهی مقدس عیسای کودک را در مقابل سه شاهد: آندره برتُن، پاول الوار، و نقاش تنبیه میکند»، مریم مقدس را در مرکز این نقاشی نمایش میدهد که عیسای کودک را واژگونشده در آغوش دارد و در حال تنبیه اوست [بالا راست]. پشت مسیح بر اثر ضربهها سرخ و انگشتانش از شدت درد منقبض شدهاند. هالهی مقدس او مانند شیای بیاهمیت در کنار پای مادر افتاده است. در پنجرهای دور از آنها «سه شاهد» ناظر صحنهاند. این سه شاهد ارجاع به ماجرای سه مردی دارد که در اوایل سدهی نوزدهم ادعا می کنند که صدای خدا را شنیدهاند. اما اینجا سه هنرمند سورئالیست ناظر حقیقت مدرن و رادیکال از دست رفتن هالهاند.
اِرنست با وازنیِ نقاشیِ سنتی به نفع تکنیکهای منحصربهفرد خود (کلاژ، فرُتاژ، گراتاژ، و مانند آنها) نقاشهای جوان آمریکایی را که تشنهی رویکردی تازه و ناآشنا بودند، شیفتهخود کرد [تصویرهای بالا و نخست]. او بهطورخاص تاثیر بهسزایی بر مسیر نقاشیهای جکسن پالِک گذاشت. تمایل او به استفاده از هنر برای واقعیت بیرونی دادن به حالتهای درونی، پالک و اکسپرسیونیستهای انتزاعی نیویرک را تحت تاثیر قرارداد.
ماکس اِرنست در ۱۹۸۱ در آلمان متولد شد. ابتدا فلسفه را برای مطالعه انتخاب کرد و به دانشگاه «بُن» رفت. اما در همین دوره با الهام از ون گوگ و «اُگوست ماکه» به نقاشی خودآموخته تبدیل شد. در جنگ جهانی اول به داداییستهای کُلن پیوست و پس از مهاجرت اجباری به پاریس، آشناییاش با برتُن او را به یکی از فعالان جنبش سورئالیسم تبدیل کرد. در ۱۹۴۱ به آمریکا پناهنده شد و ۱۰ سال بعد پاریس را بهعنوان مقصد نهایی انتخاب کرد و در همانجا درگذشت.
حسین ایالتی