Shared posts
جایزه حماقت داروین
جایزه داروین نوعی جایزه کنایهآمیز است که به افرادی اعطا میشود که با مرگ یا عقیمکردن خود (توسط کارهای ابلهانه)، خود را از مسیر تکامل انسانها خارج میکنند و به این ترتیب به مرغوبیت ژن انسانها در طی فرایند تکامل کمک میکنند. با راهاندازی وبگاه در سال ۱۹۹۳ و سلسله کتابهایی در سال ۲۰۰۰ توسط وندی نورثکات این جایزه حالتی رسمیتر یافت. وندی نورتکات دانشمند امریکایی بیولوژی مولکولی در سال ۱۹۸۵ جایزه داروین را بنیانگذاری کرد که فقط به احمقانهترین رفتاری که موجب مرگ شوند اختصاص مییابد. این جایزه بلافاصله در میان دوستداران طنز سیاه در سراسر جهان طرفداران بیشماری پیدا کرد. در میان برندگان هستند افرادی که تلاش کردهاند ترقه را در مقعد خود نگه دارند، کسانی که نشتی گاز را با فندک تست کردهاند و آنهایی که هوس کردهاند روی تاسیسات برق فشار قوی ادرار کنند.
برندگان این جایزه از طریق نظر سنجی اینترنتی انتخاب میشوند که بیانیه این جایزه به این شرح است:
«با الهام از چارلز داروین، جوایز داروین یاد و خاطره افرادی را که با ایثار جان خودشان از مجموعه ژنهای ما پاسبانی کردند گرامی میدارد. برندگان جایزه داروین خودشان را با غیرعادیترین کارهای ابلهانه از بین برده و به اینترتیب امکان بقای درازمدت گونه انسانها را بالا بردند.»
اصل انتخاب طبیعی داروین در فرگشت، فرایندی است که در طی نسلهای پیاپی، سبب شیوع آن دسته از صفات ارثی میشود که احتمال زنده ماندن و موفقیت زاد و ولد یک ارگانیسم را در یک جمعیت افزایش میدهند و در واقع گونههایی باقی میمانند که از نظر سازگاری با محیط بیشترین توانایی را دارند. این توانایی البته در انسان باهوش به جنبه شعور او برای یافتن راهی برای ادامه بقا نیز بستگی داشته است. کسانی که دستاندرکار این جایزه هستند به مجموعه ژنهایی تحت عنوان «ژنهای اختلال در قضاوت»* اشاره میکنند. آنها میگویند «کسانی که به نحو احمقانه خودشان را به کشتن میدهند دارای چنین ژنی هستند و با مرگ آنها ژن حماقت از میان ذخیره ژنی بشر حذف میشود و شانس بشر برای بقا افزایش می یابد!».
در میان برندگان سالهای گذشته موارد جالبی هست:
- پنجرهسازی که برای ضمانت شیشههای نشکن خودش را به شیشه کوبید و از طبقه ۲۶ به بیرون پرت شد.
- مردی که به علت تشنگی مایع شیشهشور خورد و فکر کرد با ادرار دفع خواهد شد.
- زوجی که تصمیم گرفتند روی یک صخره عکس سلفی بگیرند و برای بهتر شدن عکس عقب رفتند و دهها متر سقوط کردند.
- پسری که از روی یک پل ادرار کرد و وقتی کارش تمام شد به جای اینکه به سمت خیابان برود به سمت دره رفت.
- و…
یک مرد ۴۳ ساله در خانه دوستش یک شیشه سُس سالسا دید که مایعی عجیب داخلش بود. او فکر کرد که احتمالاً نوشیدنی الکلی باشد و چند جرعه از آن نوشید اما متوجه شد که اشتباه کرده و بنزین نوشیده. او برای تمدد اعصابش یک سیگار روشن کرد و … بوم!
یک جوشکار که تصمیم گرفت یک تانکر گاز مایع را جوشکاری کند. شدت انفجار به قدری بود که بقایای او را در فاصله ۴۰۰متری یافتند.
- شخصی که آلت تناسلی خود را در یک رینگ تیتانیوم فرو کرده بود و دو روز تقلا کرد تا آن را خارج کند و از فرط خجالت به پزشک مراجعه نکرد. او بر اثر شدت جراحات وارده در روز سوم و هنگام ورود به اورژانس درگذشت.
- دو هلندی که در ایستگاه قطاری در روتردام هلند شرط بستند که روی ریل قطار بخوابند و قطار از بالای سرشان عبور کند. یکی از آنها بلافاصله روی ریل خوابید و دیگری که ترسیده بود خودش را به کنار سکوی سوار شدن کشید و به دیوار چسبید. اما قطار با سرعت ۱۳۰ کیلومتر از چیزی که آنها فکر کرده بودند پایینتر و پهنتر بود. هر دو آنها در دم جان سپردند.
- یک زوج که یک شب گرم در لندن هوس کردند که روی تراس همبستر شوند. مرد جوان در میانه راه خانم را روی نرده گذاشت و هر دو از طبقه ششم سقوط کردند.
- یک مرد اهل پاکستان که تصمیم گرفته بود کابل برق فشار قوی را با اره بریده و بدزدد.
- مردی که صوفی پاکستانی به او قبولاند که انسان شریفی است و میتواند او را بکشد و زنده کند، این مرد توسط «صوفی محمد» به قتل رسید و صوفی محمد نتوانست قسمت دوم ماجرا که قولش را داده بود به انجام برساند.
*”judgement impairment genes”
نوشته جایزه حماقت داروین اولین بار در گُمانه پدیدار شد.
یانی یک عوام فریب بیسواد است
- به نظر شما اختصاص چنین بودجهای برای احیای ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک کافی است؟
- اهمیت وجود ارکسترها (کلاسیک و سمفونیک) برای کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
- آیا به عنوان مایستر ارکستر سمفونیک و یکی از با سابقهترین نوازندگان ایران با همکاری نوازندگان این ارکسترها با خوانندگان پاپ و یا هنرمندان سایر سبکهای موسیقی موافق هستید؟
- فکر میکنید این امنیت مالی با چه میزان درآمد ماهانه ایجاد میشود؟
- به نظر شما درخشانترین دوره ارکستر سمفونیک را چه دورهای باید دانست؟
- چرا مانند دهههای گذشته شاهد ساخت و تصنیف قطعات ماندگاری در عرصه موسیقی سنتی یا کلاسیک نیستیم؟
- یعنی شما به عنوان مایستر ارکستر سمفونیک و یکی از صاحب نظرهای موسیقی ایران معتقد هستید که در عرصه موسیقی مثلا پاپ هم به تازگی اثر ماندگار و جاودانهای خلق شده؟
- چندی است شاهدیم که چهرههای بین المللی موسیقی راه خود را به داخل کشور گشودهاند چنین رویدادی را چگونه ارزیابی میکنید؟
- حال که دعوت از چهرههای بین المللی در ایران امکان پذیر شده آیا بهتر نمیدانید راه را برای موسیقی دانهای جدیدتر و شناخته شدهتر باز کنیم آیا موافق دعوت از چهرههایی که از دوران اوج خود سال هاست که دور شدهاند هستید؟
فکر میکنم منظور شما از چهرههای بین المللی «CHRIS DE BURG» یا «KITARO» باشد. (با خنده) قبول دارم «CHRIS DE BURG» زمانی مطرح بود که اصطلاحاً دندان در دهان داشت و اکنون او یک چهرۀ کاملاً بازنشسته است. «KITARO» او بیگمان یکی از بزرگترین موسیقیدانهای عرصه موسیقی الکترونیک است. اما در روزگار معاصر باید او را به چشم پیشگام این عرصه دید نه پیشرو.ای کاش برای مثال در عرصه موسیقی الکترونیک از هنرمندان به روزتری دعوت میشد تا ضمن اینکه برای وجه بین المللی ایران کاری کردهایم برای به روز شدن ذهنیت زیباییشناسانه هنرمندان کشور هم کاری میکردیم.
- چندی است در خبرها شنیدهایم که قرار است «YANNIS CHRYSSOMALIS» یا همان یانی نیز به زودی در ایران کنسرت داشته باشد دعوت از این چهره را چگونه ارزیابی میکنید؟
- بیسواد و عوام فریب؟
- هر چند شخصا معتقدم بزرگترین دلیل جذابیت قطعات موسیقیایی یانی بداهه نوازیهایی است که توسط بهترین موسیقیدانان صاحب سبک در این کنسرتها صورت گرفته، چهرههایی مانند Karen briggs، semval yervinyan، hossein jeffry ویا pedro eustache که از نوازندگان صاحب سبک و شناخته شدهای عرصه موسیقی هستند. اما چگونه است که چنین چهرههایی با هنرمندی از نظر شما بیسواد همکاری میکنند؟
حال چرا این هنرمندان با یانی همکاری میکنند فقط یک دلیل دارد توانمندی فوق العاده زیاد مالی. یانی هنرمندی است که از ساپورت مالی بسیار بسیار قدرتمندی برخوردار است. او تنها کاری میکند این است که فضایی را برای بداهه نوازی هنرمندان بزرگی که در کنار خود دارد فراهم میکند. و این دقیقا یعنی عوامفریبی.
- پس به نظر شما از چه هنرمندانی باید برای اجرا در تهران یا ایران دعوت کرد؟
- آقای کامکار آیا برنامهای برای اجرای کنسرت (گروه کامکارها) دارید؟
- آیا اثر جدیدی هم ساختهاید؟
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
۱ - «yannis chryssomalis»: آهنگساز یونانی تبار سبک world music و متولد ۱۴ نوامبر ۱۹۵۴ است. وی همزمان با اجرای کنسرت بزرگ خود در آکروپولیس یونان نام هنری یانی «yanni» را برای خود برگزید. قطعه «nostalgia» معروفترین ساخته او در عرصه جهانی و محبوبترین ساخته این هنرمند برای خود او، روایتی است از خاطرات دوران کودکی وی در زادگاهش کالاماتا.
۲ - «karen briggs»: نوازنده آمریکایی ویلن و متولد ۱۹۶۳ است. وی نوازندهای توانمند در سبک jazz است. بداهه نوازیهای او در کنسرتهای یانی بویژه دوئت ویلن وی با شهداد روحانی در آکروپولیس نقش بسیار مهمی در شناخته شدن چهره او در عرصه بین المللی داشته است.
۳ - «semval yervinyan»: نوازنده ارمنی ویلن و متولد ۲۵ ژوئن ۱۹۶۶. سبک او کلاسیک است اما گرایشهای غیر قابل انکاری به شیوههای نوازندگی «gypsy music» دارد. او دارای درجه دکترا از کنسرواتوار مرکزی شهر ایروان است. وی از سال ۲۰۰۳ نوازنده اصلی ویلن در ارکستر یانی است. بداهه نوازیهای او که عمدتا نیم نگاهی هم به دستگاههای موسیقی ایرانی داشته از جذابتترین بخشهای بداهه نوازی در کنسرتهای یانی است.
۴ - «pedro eustache»: متولد ۱۸ آگوست ۱۹۵۹ در کاراکاس است. او نوازنده سازهای بادی - چوبی و بادی - برنجی است. سبک اصلی وی «world music» بوده، او را یکی از بهترین نوازندههای ساز بالابان میدانند. وی سابقه همکاری با چهرهای بین المللی موسیقی در هر سبکی را داشته. او ایران بواسطه همراهی با اکثر خوانندگان ایرانی برون مرزی و همراهی با یانی و نوازندگی در آلبوم نه فرشتهام نه شیطان بیش از بقیه اعضای یانی شناخته شده است. او یکی از نوازندگان اصلی کنسرت بزرگداشت ژیوان گاسپاریان در ارمنستان بود.
۵ - «hussain jiffry»: نوازنده سریلانکایی گیتار باس و برنده جایزه گرمی است. لقب او «bass baron» است. وی در حال حاضر از اعضای ارکستر حامد نیک پی خواننده ایرانی موسیقی تلفیقی است.
۶ - بالابان: سازی چوبی و دو قسمتی است. در ارمنستان به این ساز دودوک گفته میشود. نام این ساز پس از اجرای ژیوان گاسپاریان در موسیقی فیلم آخرین وسوسه مسیح به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و آهنگسازی پیتر گابریل در عرصه جهانی شناخته شد و نامش بر سر زبانها افتاد.
برچسب ها:
نویسنده:
بزودی یک بانک خصوصی منحل میشود
عزتالله یوسفیان ملا نماینده آمل در گفتوگو با فارس، گفت: بانک مرکزی طی روزهای آینده یکی از بانکهای خصوصی را منحل میکند، در همین زمینه بانک مرکزی با تمام توان جلو آمده و میخواهد یک بانک خصوصی را به دلیل تخلفات ببندد. وی درباره علت تصمیم بانک مرکزی برای انحلال یکی از بانکهای خصوصی اظهار داشت: علت این اقدام تخلفات بانک است، تخلفات بانک زیاد است که فعلا مورد به مورد اعلام نمیکنیم البته من فعلا اسم بانک را نیز نمیتوانم بیان کنم. عضو ناظر مجلس در ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی با اشاره به برگزاری جلسه این ستاد در هفته آینده ابراز امیدواری کرد در جلسه هفته آینده که قرار است آقای سیف نیز در آن حضور یابد بحثها پیرامون این انحلال مطرح خواهد شد البته من از آقای سیف برای تصمیمگیری قاطعانه در این زمینه تقدیر و تشکر میکنم. یوسفیان ملا همچنین با اشاره به اینکه برخی از اعضای ستاد نگرانیهایی پیرامون این انحلال دارند اظهار داشت: بعضیها میگفتند این اقدام تبعات اجتماعی داشته و ممکن است اتفاقاتی بیفتد اما میتوان همه این مسائل را ساماندهی کرد، به طور مثال میتوان اعتبارات این بانک را به بانک دیگری سپرد تا مدیریت در این زمینه ادامه یابد. |
اقدام تحسین برانگیز حسین علیزاده که به نام مردم ایران، نشان شوالیه فرانسوی را رد کرد: «به احترام مردم ایران به نامم قناعت می کنم» + متن یادداشتی که در این باب نوشته است
حسین علیزاده نوازنده و آهنگساز از پذیرفتن نشان «شوالیه» سر باز زد. این نشان قرار بود از طرف دولت و سفارت فرانسه به این هنرمند اهدا شود.
به گزارش کافه سینما به نقل از خبرآنلاین، او در نامه ای نوشته که خود را از دریافت هر نوع نشانی بی نیاز می داند و همین که حسین علیزاده باشد برایش کافی است.
او در این نامه نوشته:
«به نام آنکه هنر را آفرید. شاید نوشتن این نامه، دشوارترین و زیباترین لحظه عمرم را رقم میزند. از روزهایی دور، از کوچه پس کوچههای خیابان خیام تا دبستان حافظ. از خیابان خواجه نظامالملک تا هنرستان موسیقی. از خیابان درختی تا مسیر دانشگاه تهران، از مسیری تا مسیری سیر شد... از صدها کوچه و شهر و دیار گذشتم اما به شوق هفت شهر عشق در خم کوچهای به انتظار ماندم و میمانم. چه با شکوه است یاد مادرم و یاد پدرم که برایم خودآموز عشقاند، و چه باشکوه است ستایش آموزگارانی که واژه مقدس هنر را در من دمیدند. سالهاست به پاس حقشناسیشان دل می نوازم و چه بزرگ مردمی که دل میدهند، میسازند و میپرورانند هنرمندشان را. هنر فراتر از هر مرزی حکایتی است آشنا برای هر انسان. پیامآور عشق ، صلح، دوستی، برادری و برابری. نقشی است تا ابد برای هر دلی که میتپد در دیار من و دیاری دگر. هنرمند در دیار خود ساخته میشود تا بپروراند جهانی را».
این نامه می افزاید: «موسیقی کهن ایران، طنین تاریخ مردمی است باشکوه. عشق، شجاعت و ایثار از تک تک نغمههایش جاری است. و افتخار واژهایست که مردم به هنرمند هدیه میدهند؛ همانطور که ما به هنرمندان بزرگ خود و جهان افتخار میکنیم، مردم هنردوست جهان نیز به بزرگان ما افتخار میکنند. مرا مردم هنردوست و هموطنان عزیز و بزرگم بارها به اوج افتخار رساندهاند. افتخاری که در بلندای وجود و در دستان گرمشان بود و حالا...
نغمه عشق و محبت و سپاس از دیاری دگر با عنوان و معنی خاص. نه در ستایش من، بلکه در ستایش هنر و هنرمند و چه زیباست نام ایران بر بال هنر، در پرواز از دیاری به دیاری و از مردمی به مردمی. اگر سیاهی جنگ و کینه و نابرابری در دنیای قدرت حاکم است، نغمههای عشق در دل مردم جهان فراتر و با قدرتی جاودانه نیز حاکم است. اگر سفیر سیاسی و فرهنگی کشور فرانسه، هدیه ملت با فرهنگ فرانسه را به سینه هنرمندان بزرگ ما نصب میکند، آنرا ارج می نهیم و ما نیز ستایش میکنیم ستارگان پر افتخار تاریخ خود را».
علیزاده اما در پایان نامه خود تاکید کرده است: «شاید اگر در دیار ما توجه و درک از هنر والای موسیقی همانطور که نزد مردم است، نزد مسئولان - که باید خدمتگزاران تاریخ و فرهنگ و هنر باشند- میبود، یک هدیه و عنوان غیر خودی این همه انعکاس نداشت. وقتی در فضای هنری نور کافی نباشد، چراغی کوچک خورشید می شود. اما من ضمن قدردانی از مسئولین کشور و سفارت فرانسه، به احترام مردم هنرپرور و هنردوست ایران، به نام حسین علیزاده قناعت کرده، تا آخر عمر به آن پیشوند یا پسوندی نخواهم افزود. در آخر ضمن تبریک به تمام بزرگان ایران و جهان که نشان با ارزش شوالیه را دریافت کردهاند، خود را بینیاز از دریافت هر نشانی دانسته، همچنان اندر خم کوی دوست و به شوق عشق تا آخر عمر خواهم ایستاد. با سپاس از تمام مردم هنردوست ایران و جهان.»
پیش از این علی رهبری آهنگساز و رهبر ارکستر در نامه ای به علیزاده از او خواسته بود که این نشان را نپذیرد، چرا که «حسین علیزاده» بودن به اعتقاد رهبری افتخار بزرگی است.
لیلی گلستان، محمود دولت آبادی، داریوش مهرجویی و کامبیز درمبخش جزو آخرین هنرمندانی بودند که به تازگی این نشان را دریافت کرده اند. پیش از این نیز به کسانی چون شهرام ناظری، محمدرضا شجریان، رضا سیدحسینی، محمدعلی سپانلو، لیلا حاتمی، پری صابری ، جلال ستاری و عباس کیارستمی نشان شوالیه اعطا شده بود.
مثل یک فیلم، اما واقعی: «یک نفر با تفنگ در کتابخانه هست، دوستت دارم»/ داستان عشق واقعی در دل حادثه تیراندازی در دانشگاه فلوریدا استیت امریکا/ گزارش و تصویر را در "کافه سینما" دنبال کنید
کافه سینما، یاسمن رضایی: مثل فیلم های پلیسی- جنایی می ماند، وقتی فرد حادثه دیده، خودش را به مرگ نزدیک می بینید و از آخرین لحظات حیاتش برای ابراز عشق استفاده می کند. چنین اتفاقی اما واقعا، دیروز در دانشگاه فلوریدا استیت امریکا اتفاق افتاده است.
به گزارش کافه سینما، وقتی سیصد دانشجوی دانشگاه فلوریدا استیت در کتابخانه دانشگاه مشغول درس خواندن برای امتحانان پایان ترم بودند، فردی با اسلحه وارد شد و لحظات رعب آور و مرگ باری را در فضای دانشگاه رقم زد.
این فرد که پس از دخالت پلیس، به ضرب گلوله کشته شد، طبق آخرین تحقیقات از دانش آموخته های حقوق همین دانشگاه بوده است که در سال ۲۰۰۵ فارغ التحصیل شده و به گفته پلیس از مشکلات روحی روانی رنج می برده است.
اما نکته جالبی که کافه سینما آن را برای شما روایت می کند، داستان پیامک یکی از دانشجویان حاضر در کتابخانه است، که وقتی فرد مسلح را می بیند از فرصت استفاده کرده و برای پدرش یک پیامک با این مضمون می فرستد: یک مرد با اسلحه در کتابخانه است. دوستت دارم.
گفتنی است خوشبختانه دختر دانشجوی مورد نظر در این حادثه آسیبی ندیده است، اما متاسفانه فرد مهاجم به سه نفر شلیک کرده است که حال یک نفر وخیم گزارش شده، یک نفر مرخص و دیگری در بیمارستان بستری است.
کافه سینما
آبان ۱۳۹۳
جمعه ها: بدن پرفکت ویکتوریا سکرت در مقابل بدن پرفکت واقعی
ویکتوریا سیکرت هفته پیش یک اشتباه بزرگ تبلیغاتی داشت:
این تبلیغ با شعار «بدن پرفکت» باعث شد موضع گیریهای زیادی نسبت به این برند لباس زیر بشه که اول با یک پتیشن شروع شد و بعد آدمها شروع کردن با هشتگ #IamPerfect به ویکتوریا سکرت گفتن که بدن پرفکت الزاما یک بدن لاغر کشیده نیست. اما اتفاق جالب جدید تبلیغ دیر کیت است که توش زنهایی واقعی، تصویر ویکتوریا سکرت رو بازتولید کردن ولی اینبار شما می بینین که چیزی به اسم بدن پرفکت وجود نداره و اگر هم هست، محصول شخصیت و سلامتی است.
نوشته کنار تبلیغ بازسازی شده می گه که ظاهرا لازمه در کنار تبلیغ ویکتوریا سکرت که از ده زن یک شکل تشکیل شده، یادآوری بشه که زنان در شکلهای بدنی مختلف می تونن پرفکت باشن.
نکته جالبتر اینه که زنهای تبلیغ دوم، مدلهایی نیستن که بعد از یک عمر غذا نخوردن هنوز نیازمند فتوشاپ باشن و اتفاقا توشون پزشک، هنرمند، مدیر و موسس شرکتها هم وجود دارن.
این شکل از تبلیغ که یادآوری می کنه نباید در شکل بدنی دنبال یک توهم غیرجذاب بود چیز چندان جدیدی هم نیست. قبلا داو در کمپینهای مختلف از آدم های واقعی استفاده کرده و اریل هم از تصاویر فتوشاپ نشده برای تبلیغاتش بهره برده، مثلا این تصویر که مدل توش بعد از عکاسی فتوشاپ نشده:
و حداقل از نظر من که این بدن ها بسیار جذابتر از بدن هایی هستن که محصول فتوشاپ و گرسنگی کشیدن دائمی باشن و بدون شک آدم سالم و واقعی رو صد در صد به کسی که زندگی اش رو گذاشته تا شبیه چیزی غیر ممکن بشه، ترجیح میدم. اصلا به قول خارجی ها «زنان واقعی، انحناهای واقعی دارن» (:
من ازچه کسی می ترسم !
نه ازسلطان نه ازخاقان نه ازفغفورمی ترسم
نه ازهیتلــرنه ازچنگیـزنه ازتیمـورمی ترسم
نه ازشـدادونمـرودونه ازجالـوت ونه فـرعون
نــه حتــی ذره ای ازبـلعــم بــاعــورمی ترسم
نه ازاین تازه نازی هاوفاشیست های امروزی
کـه هستنــد ازشعــور وآدمـیــت دورمی ترسم
نه ازآدم کشی های تروریست های خون آشام
کـه فعـال انـد انـدرکــابـل ولاهــور می ترسم
نــه ازبـوکـوحــرام وطـالبـان وجبهــه نصـرة
نـه ازاین داعش خون خواره مزدورمی ترسم
نه ازدیو و نه غول واژدها با شد مرا ترسی
نه ازمـارورطیـل وعقـرب وزنبورمی ترسم
نه باکی ازپلنگ وگـرگ خون آشـام دارم من
نه ازشیـرژیــان و« ببرایشناپور» می ترسم
نه ازایـن پـاسپورتـی کـه گـرفتم چندروزپیش
بـود با مهرممنوع الخـروج ممهور می ترسم
نه ترسـی دارم ازبیماری وجـراح وجـراحـی
نه ازقیچی نه ازچـاقـونه ازسـاطـورمی ترسم
نه ازمـردن نه ازتـاریکـی وتنـگـی گـورخـود
نه حتی از نکیر و منکر انـدرگـور می ترسم
از اینها هیچیک ترسی ندارم من به دل ، اما
چـو بینم پـاسـداری را زراه دور، می ترسم!!
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.
ارتباط سجده و تخلیه سیگنالهای مضر!
شایعه زیر مدتهاست در شبکههای مجازی در حال انتشار است. برای نمونه اینجا و اینجا.
"یک دانشمند غیرمسلمان در اروپا تحقیقاتی انجام داده شامل یافتن بهترین روش خارج کردن امواج و بارهای الکترومغناطیسی مضر در بدن انسان. با گذاشتن پیشانیتان بیش از یک بار بر زمین امواج مضر تخلیه می شود. این شبیه اتصال ساختمانها با زمین است. آنچه این تحقیق را شگفتانگیزتر می کند این است که بهتر است پیشانیتان را بر خاک بگذارید و بهترین حالت وقتی است که رو به مرکز زمین باشید چرا که در این حالت امواج الکترومغناطیس بهتر تخلیه خواهد شد! بر اساس اصول علمی ثابت شده مکه مرکز زمین است و کعبه درست در مرکز آن قرار دارد! بنابراین سجده کردن درنماز،بهترین راه برای تخلیه سیگنال های مضر از بدن است"
واقعیت:
- طبق معمول داستان با کشف دانشمندان بدون نام و آدرس غربی شروع می شود. باز هم مشخص نیست که کدام دانشمند از کدام مرکز تحقیقاتی و طبق کدام مقاله و چه متدولوژی به این نتایج رسیده است. طبق معمول منبعی برای این مقوله وجود ندارد، اما توسط برخی پذیرفته میشود چون مطابق با باورهایشان است و دوست دارند آن را باور کنند. همچنین کودکی که به سن تکلیف نرسیده یا فردی که به هر دلیل توانایی سجده در هنگام نماز ندارد باید از شدت تشعشعات و جریانهایی که ادعا شده جان بدهد.
- بارها گفتهایم که طبق اصول منطق «بار اثبات ادعا به عهده مدعی است» یعنی کسی که چنین ادعایی نموده باید با مدارک متقن و مستند حرفش را اثبات کند. اگر فردا کسی ادعا کند «در کهکشان برونتزوروس و منظومه اسطخودوس غربی یک سیاره وجود دارد که در آنجا جبرئیل با ابی نشسته و چای مینوشد» آیا شما میپذیرید؟ قطعاً نه، شما دلایل و براهینی برای این ادعا طلب میکنید و کسی که چنین ادعای کرده بایستی برای آن دلایلی بیاورد.
- اگر منظور امواج الکترومغناطیسی است؛ این امواج برای انتقال نیاز به محیط مادی ندارند و اصولاً موج در جایی ذخیره نمیشود.بدن انسان منبع تولید ولتاژ نیست گرچه جریانهای بسیار ضعیفی تولید میکند که در سلولهای عصبی وظیفه انتقال اطلاعات را به عهده دارند. و تاکنون سندی که نشان دهد در صورت عبور جریانهای متفاوت الکتریکی، برخی مفید و برخی مضر هستند دیده نشده است. اگر منظور ولتاژ متناوب باشد، تا زمانیکه یک سیکل بسته موجود نباشد وجود چنین جریانی منتفی است و به همین دلیل اتصال بدن انسان در هر نقطه امکان تخلیه الکتریسیته ساکن را میدهد(مثل جمع شدن الکتریسیته ساکن در بدن هنگامی که کفش عایق دارید و زدن جرقه کوچک در نوک انگشتان وقتی درب یخچال را لمس میکنید). مثلاً پرندگانی که روی کابلهای فشار قوی مینشینند به علت عدم ایجاد سیکل بسته دچار برق گرفتگی نمیشوند. اگر چنین جریان قوی در بدن فرد وجود داشته باشد بر اثر تماس با زمین دچار برق گرفتگی و سوختی شدید و مرگ میشود و که بعید است ثواب داشته باشد. بسیاری از ما روی فرشها، موکتها یا پارکتهایی در منزل راه میرویم (یا نماز میخوانیم) که عایق الکتریکی هستند و جریانی را عبور نمیدهند، هر دانشآموز دبیرستانی میداند که جریان الکتریکی برای تخلیه کوتاهترین راه را انتخاب میکند که ممکن است دست یا پا یا هر جای دیگر بدن باشد و هیچ جریانی برای اتصال پیشانی شما به زمین صبر نمیکند. اگر هم منظور جریان مستقیم است، چگونه این جریان وارد بدن شده و کدام عضو بدن به عنوان باطری یا خازن این ولتاژ را در خود ذخیره کرده و چطور آن را تخلیه میکند؟ هیچکدام از اندامها توان تبدیل شدن به خازن را ندارند. منبع ولتاژ مستقیم برای برقراری جریان نیاز به منبع ولتاژی هم اندازه خود و در جهت مخالف دارد و این ارتباط با زمین هیچ اثری در برقراری جریان ندارد. در واقع این ادعا به لحاظ علمی نه تنها مردود، بلکه بسیار مضحک است. (توضیحات جریان الکتریکی دانشگاه شریف)
- ادعای مرکزیت یک نقطه روی حجم کروی شکل (زمین) نیز به کاملا بیاساس و غیرعلمی است. روی سطح کره هر نقطهای میتواند مرکز باشد حتی همانجایی که شما الان نشستهاید. در ضمن شایعهساز محترم دقت نکرده که ابتدای اسلام قبله مسلمین بیتالمقدس بوده و با این حساب مرکز زمین عوض شده و یا باید بر اساس شایعه پذیرفت که مدتی مسلمین صدر اسلام در تخلیه بارهای الکتریکی دچار خطا شدهاند. پیش از این نیز گفته بودیم که شایعه مرکزیت کعبه یا بودنش در نقطه طلایی زمین شایعه است.
- پیش از این هم گفتهایم که اثبات مصادیق و مفاهیم دینی با ادعای علمی اشتباه است. هر محتوای علمی در اصول خود قابلیت ابطالپذیری دارد و تمام تلاش دانشمندان به تکامل یا نقض علوم گذشته برای کاهش خطاهای علمی است. اصول علمی هر روز تغییر کرده و یا ابطال میشوند. با این حساب اصل دینی که بر اساس قانون علمی اثبات شده، با ابطال قانون فوق از درجه اعتبار ساقط است. لذا اگر شما به نماز خواندن اعتقاد قلبی دارید این داستان مضحک تاثیری در اعتقاد شما نداشته و ندارد، اما اگر برای تخلیه الکتریکی نماز میخوانید بهتر است گاهی بدون دمپایی راه بروید و دیگر نگران نباشید.
لیلیت
من در سایت قدیمیام مجموعه ای داشتم در مورد ادیان، اساطیر و نمادها که با پاک شدن سایت، اونم از دست رفت. حالا یکی از خوانندههای قدیمی بخشی از اونها رو برام فرستاد که دارم بازنشرشون می کنم.
اگر مشغول خواندن این سایت هستید، احتمالا طرفدار حقوق زنان و آزادی بیان هستید. احتمالا به اندازه کافی درباره حذف آگاهانه زن از رسانه های حکومتی مطلع و به آن معترض هستید. حالا سوال اینجاست که دلیل این حذف چیست و در مقابل آن چکار باید کرد ؟
به تصویر نگاه کنید. این تصویر بخشی از کارت «عشاق» مجموعه تارو (یا تاروت) طراحی کراولی است. این کارت نماینده عشق است و در اکثر طراحی ها تصویر آدم، حوا و مار فریبکار روی آن طراحی می شود. اما صبر کنید ! انگار اینجا با دو زن روبرو هستیم. به نظر میرسد که کراولی متخصص اسطورههای باستان از تصویر دو زن استفاده کرده است : یکی روشن و یکی تیره. یکی با موهای بلند و یکی با موهای کوتاه. یکی اغواگر مردان و یکی دارای استقلال شخصیت.
نفر سمت راست را همه می شناسیم : حوا که با پوست روشن و بدون لکه، نقش مثبت را در افسانه های امروز ما بازی می کند. اما نفر دوم تقریبا برای همه ما ناآشنا است چرا که در طول تاریخ آرام آرام از کتاب های مذهبی حذف شده و حتی در دورههای بعد به عنوان یک شخصیت منفی نیز به مردم شناسانده شده. می دانید این زن کیست ؟ باور بکنید یا نه، زن اول حضرت آدم است؛ لیلیت !
بر اساس اسطورههای بسیار قدیمی (مثلا سومری) و بعدها بر اساس عهد عتیق، کتاب پیدایش (Genesis 1:27) خداوند اولین انسان را به شکل موجودی دوگانه، هم زن و هم مرد، آفرید «خداوند انسان را به شکل خود آفرید، وی را به شکل خدا آفرید؛ او را زن و مرد آفرید». این مساله را آریستوفان نیز تکرار کرده است. خداوند موجودی هم زن و هم مرد آفرید و بعد با شمشیر – که در تصویر نیز قابل مشاهده است – این بدن را به دو قسمت زن و مرد تقسیم کرد – و به همین دلیل زن و مرد دائما در جستجوی یکدیگر هستند-. بر اساس این اسطوره، لیلت اولین همسر آدم بود. لیلیت همزمان با آدم آفریده شده بود و منبع خلقت وی با آدم تفاوتی نداشت پس با وی احساس برابری می کرد و هرگز به آدم اجازه نداد تا وی را – به خاطر زن بودن – مورد تحقیر قرار دهد. شرط لیلیت در همبستری، رضایت طرفین بود. به گفته کتاب The Alphabet of Ben-Sira (نویسنده ناشناس، بین قرن 8 تا 11) «لیلیت گفت “من زیر تو نخواهم خوابید” و آدم گفت “من نیز پایین تو قرار نخواهم گرفت و تنها بالای تو خواهم بود. چرا که تو تنها برای موقعیت مادون مناسبی در حالی که من در موقعیت برتر قرار دارم.”» به همین دلیل، لیلیت آدم را ترک کرد و در دریای سرخ، سکنی گرفت. آدم به خداوند شکایت برد و خداوند پس از اینکه نتوانست لیلیت را به بازگشت متقاعد کند، حوای اغواگر و مطیع را از دنده چپ آدم برای تمتع وی خلق کرد.
بعد از این ماجرا اطلاعات چندانی از لیلیت در دست نیست چرا که سیستم پدرسالار، استقلال او را به رسمیت نشناخت و عملا او را از تاریخ و کتابهای رسمی حذف نمود و هر جا که به او اشاره شد، وی را شخصیتی شریر با بدنی شیطان مانند نشان دادند که بدون رعایت «اخلاقیات» مشغول به فساد کشاندن جهان است. در بسیاری نقاشی های مذهبی، ماری که حوا را به خوردن سیب سوق داد، به شکل لیلیت تصویر شده است (مثلا در نقاشی کلیسای نوتردام پاریس، در نقاشی وسوسه و هبوط اثر میکل آنژ و نقاشی کرباس تیتیان به نام هبوط انسان). همچنین در باورهای عامه مسحیان و یهودیان، لیلیت عامل سندروم مرگ ناگهانی نوزادان است چرا که دربرابر انتقام خداوند از وی (کشتن فرزندان اش) تصمیم گرفته است تا فرزندان آدم – بخصوص پسرها – را ربوده، بکشد. سنت یک شب محافظت از طفل در باورهای یهودی، در همین مساله ریشه دارد. اما لعن و نفرین نظام پدرسالار به لیلیت مستقل به اینجا متوقف نشده، کتاب عهد عتیق، اشعیا:34:14 او را از زمره شیاطین خوانده اند و حتی باورهای مدرنتر او را فریب دهنده مردان و عامل محتلم شدن آنها در خواب شناخته اند و برای جلوگیری از این امر، اورادی هم تنظیم کرده اند بدون اطلاع از اینکه دلیل اولیه جدایی آدم و لیلیت، خواسته لیلیت مبتنی بر همسانی در رابطه جنسی بوده است.
چهره واقعی لیلیت در تاریخ حذف شده چرا که مطابق خواست مردان نبوده. لیلیت با حوای موبلند، روشن، ظاهرا محجوب و از همه مهمتر مطیع و رام تفاوت بسیار داشته. و به همین دلیل از تاریخ حذف شده و حوا جایگزین وی شده. امروز هم مشکل ما جایگزینی است. کمتر حکومتی در سال 2005 حاضر است رسما اعلام کند که جای زن در خانه است. همه مدعی هستند که زن باید در اجتماع فعال باشد، زن بسیار عزیز است، زن بسیار محترم است و .. و … و … اما فقط به شرطی که زن، حوا باشد نه لیلیت.
شاید برایتان جالب باشد که این مجموعه کارت تارو، امروزه به یکی از مشهورترین و مورد علاقهترین دستهای حرفهای جهان تبدیل شده است. کراولی با تصویر کردن لیلیت در کنار حوا، در ذهن ها سوال ایجاد کرد، لیلیت را شناساند و سانسور هزارساله را شکست داد. این کار الگوی خوبی برای ما است. ما هم میتوانیم با نشان دادن چهره واقعی زن، آگاهی را گسترش دهیم. شکی نیست که آگاهی تنها سلاح موثر علیه سانسور است. آگاهی در تعامل اندیشه و عمل گسترش مییابد. از بهار امسال، همه میدانند که در ایران، زنانی هستند که به وضعیت خود معترضند. این آگاهی هر سانسوری را در هم میشکند. باید خودمان را نشان بدهیم. باید تصمیم بگیریم که میخواهیم حوا باشیم یا لیلیت. من لیلیت بودن را ترجیح میدهم، حتی اگر مرا موجودی شیطانی، دزد کودکان، اغواگر مردان و با پاهای جانورمانند ترسیم کنند چرا که مطمئن هستم روزی تصویر واقعی من، جهان را واقعی خواهد کرد.
روحانی:" روزگار مخفی کردن رادیو در کمد گذشته است" / در دوران تازه:" کسی اگر اینترنت نداند، عالم که هیچ، دانشجو هم نیست"
یک روزی بود که یک مومنی در خانه اش رادیویی داشت آن را در قفسه ای می گذاشت و در آن را قفل می کرد و کلید را در جیب می گذاشت تا فرزند و همسرش از آن رادیو در ساعاتی که نباید استفاده کنند، استفاده نکنند. خود که از مغازه به خانه می آمد در موقع اخبار، رادیو را روشن می کرد و دوباره در آن کمد می گذاشت و در آن را قفل می کرد.
به گزارش ایرنا، حجت الاسلام و المسلمین «حسن روحانی» روز دوشنبه در اجلاس جهانی روز مسجد گفت:
ما نمی توانیم دروازه های دنیا را به روی نسل جوان ما ببندیم.نسل جوان نیاز به قدرت ایستادگی در برابر فضای آلوده دارد
رییس جمهوری همچنین گفت: می گویند و راست هم می گویند که باید نسل جوان را از آب مسموم بر حذر داشت، نسل جوان را باید از هوای مسموم برحذر داشت، اما چه کنیم هوا آن چنان آلوده است که تنها با ماسک قوی می توان در برابر آن آلودگی ایستاد، ما هوا را کاری نمی توانیم کنیم.
وی همچنین به دوران هشت سال دفاع مقدس اشاره کرد و افزود: آنان که در جبهه بودند، خاطرتان هست آن زمان که سلاح شیمیایی به کار می رفت و بمب های شیمیایی بر سر رزمندگان ما فرود می آمد، اگر کسی می گفت می خواهم از این هوا فاصله بگیرم نه وقت، نه جا و نه زمان بود، آنچه درمان می کرد ماسک بود، از ماسک استفاده می کردیم تا از آن فضا عبور کنیم.
رییس دولت تدبیر و امید خاطر نشان کرد: نسل جوان ما نیاز به توان، قدرت ایستادگی در برابر فضای آلوده دارد، نسل جوان ما نیاز به آگاهی در برابر آب های آلوده دارد.
روحانی ادامه داد: فضای عالم امروز از وسایل ارتباطی جدید پُر شده است، یک روزی بود که یک مومنی در خانه اش رادیویی داشت آن را در قفسه ای می گذاشت و در آن را قفل می کرد و کلید را در جیب می گذاشت تا فرزند و همسرش از آن رادیو در ساعاتی که نباید استفاده کنند، استفاده نکنند. خود که از مغازه به خانه می آمد در موقع اخبار، رادیو را روشن می کرد و دوباره در آن کمد می گذاشت و در آن را قفل می کرد.
وی گفت: فکر می کنم که دیگر از آن دوران عبور کردیم، امروز نه کمدی و نه قفلی وجود دارد و حال اگر کلید هم وجود دارد....، دنیای امروز شرایط جدیدی را پیش روی ما گذاشته، اگر امروز هم به نسل دوم تلفن همراه نرویم و صبر و تامل کنیم، فردا خواهیم رفت، فردا نرویم، پس فردا خواهیم رفت.
رییس قوه مجریه اضافه کرد: من نمی خواهم ابزار جدید را به ویروس تعبیر کنیم، چون ابزار جدید هم نقاط مثبت و منفی دارد، هم خیر هم شر دارد، آلاتی هست که هر دو گونه می توان از آن استفاده و بهره برداری کرد.
روحانی خاطر نشان کرد: امروز ربط ما با دنیای علم با اینترنت است، کسی که اینترنت نداند و استفاده نکند در دنیای امروز نه تنها او را عالم نمی خوانند حتی دانشجو هم نمی خوانند.
روحاني: چطور فقط شب انتخابات همه را صدا میزنیم و با حجاب و بدحجاب را ردیف میکنیم؟
پس از فتوای آیتالله مکارم شیرازی، ادامه مبارزه با نسل تازه اینترنت در "دوران تازه" ایران-۳ یک نماینده مجلس:«در صورت افزایش پهنای باند و سرعت اینترنت، وزیر را استیضاح می کنیم»
نبود پيوست فرهنگي در افزايش پهناي باند و خدمات نسل سوم و چهارم اولين اشکال وارد شده به اين اقدامات است؛ اگر وزير اصلاح روش نکند بنده پيگير استيضاح وزير در مجلس شوراي اسلامي خواهم بود.
به گزارش کافه سینما به نقل از عصرایران، عضو کميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي با بيان اين موضوع که عده اي با افزايش سرعت اينترنت به دنبال کسب درآمدهاي کلان هستند، اظهار کرد: اگر روند موجود در وزارت ارتباطات ادامه پيدا کند، به دنبال استيضاح وزير خواهم بود.
نصراله پژمان فر روز گذشته در گفتوگو با دانا، درخصوص اقدامات اخير وزارت ارتباطات براي افزايش پهناي باند و سرعت اينترنت اظهار کرد: مجلس در حال پيگيري موضوعات مطرح شده ازسوي وزارت ارتباطات است و امروز سوالاتي در اين خصوص از وزير ارتباطات پرسيده شد.
وي افزود: صبح امروز جلسه اي با حضور وزير ارتباطات در مجلس برگزار شد و تذکرات لازم به آقاي واعظي داده شد در صحن علني مجلس هم تذکراتي از طرف کميسيون فرهنگي و از سوي آقاي سالک به رييس جمهور داده شد.
عضو کميسيون فرهنگي مجلس خاطرنشان کرد: به هر حال ما با جديت جلوي اقدامات اخير وزير ارتباطات را مي گيريم و در صورتي که اشکالات از ناحيه وزارت ارتباطات برطرف نشود قطعا برخوردهاي لازم را خواهيم داشت؛ البته توضيحات آقاي واعظي در جلسه امروز کميسيون فرهنگي اصلاقانع کننده نبود و آقاي وزير توضيحات خارج از تکليف را بيان کرد.
پژمان فر تصريح کرد: نبود پيوست فرهنگي در افزايش پهناي باند و خدمات نسل سوم و چهارم اولين اشکال وارد شده به اين اقدامات است؛ به طوري که بر اساس ماده دوم برنامه پنجم توسعه بايد اين اقدامات حتما پيوست فرهنگي داشته باشد.
وي در اين خصوص گفت: دومين ايرادي که به طرح وزارت ارتباطات وارد است اينکه طبق قوانين کشور تا زماني که شبکه ملي اينترنت کشور راه اندازي نشود، نبايد پهناي باند اينترنت کشور گسترش يابد؛ اما وزارت ارتباطات بدون توجه به اين موضوع در حال گسترش پهناي باند است.
نماينده مردم مشهد در مجلس شوراي اسلامي بيان کرد: صدماتي که در ارتباط با اين موضوع ايجاد مي شود، آسيب هايي که به مردم مي خورد و هزينه هايي که از مردم از بين مي رود، پشت صحنه اصلي افزايش سرعت در سياسي شدن اين قضيه که کميسيون فرهنگي به دنبال محدود کردن اينترنت است، گم شده است.
پژمان فر با بيان اينکه اينها يک فضاي سياسي است که پشت صحنه آن جريان هاي مافياي قدرت و ثروت وجود دارد و در اين ميان پول هايي به جيب برخي مي رود، تاکيد کرد: به زودي اين موارد را انتشار مي دهيم و اگر اين روند ادامه پيدا کند و وزير اصلاح روش نکند بنده پيگير استيضاح وزير در مجلس شوراي اسلامي خواهم بود.
دیدنی است: از دختر شیرین "مردی در آتش"، تا سریال تازه اسپیلبرگ: سال به سال با داکوتا فنینگ دختر معصوم سینما / سرویس عکس کافه سینما به مناسبت روز دختر تقدیم میکند...
کافه سینما- سرویس عکس: هر ساله مصادف با ولادت حضرت معصومه به عنوان روز دختر شناخته می شود. کافه سینما ضمن تبریک این روز به همه دختران سرزمینمان کادو ای را تهیه دیده است.
حتما داکوتا فینینگ را می شناسید. همان دخترک شیرینی است که سال ها تصویر معصوم زیبایش را در چند فیلم محبوب سینمایی به یاد می آوریم. دخترکی که انگار با سینما بزرگ شد و در سینما تربیت شد. حال بماند که روی بیرحم همین سینما در چند سال اخیر و با توجه به تغییر شرایط سنی و فیزیکی این بازیگر، از او کمتر استفاده کرده است. به هر حال مرور تصویری سال به سال کارنامه بازیگری داکوتا فینینگ می تواند هدیه خوبی به بهانه روز دختر به حساب آید. پس در ادامه تصاویر را ببینید؛
(با کلیک بر روی تعدادی از تصاویر می توانید اندازه بزرگ تر آن ها را ببینید)
من سم هستم 2001
کارگردان: تونی اسکات همبازی با: دنزل واشنگتن
کارگردان: استیون اسپیلبرگ همبازی با: تام کروز
سگ شکاری 2007
عمل خوب واقعی! / ویدیو را در "کافه سینما" بببنید: مت دیمن با حضور در چالش سطل یخ، برای حمایت از حفظ آب سالم یک سطل آب توالت روی سر خود خالی کرد/ بازیگران ایرانی که خوب غر میزنند از این ستاره هالیوود یاد بگیرند
کافهسینما- در حالی که چالش سطل یخ چند روزی است که وارد ایران شده، عدهای از بازیگران ایرانی، به خصوص در صفحات اینستاگرام خود، به اشکال مختلف از این حرکت انتقاد کردهاند.
به گزارش سرویس سینمای جهان کافهسینما، این در حالی است که این حرکت نه تنها تاکنون بیش از 88.5 میلیون دلار برای کمک به بیماری ALS جمعآوری کرده، بلکه فرصتی شده برای پرداختن برخی از ستارگان سینمای جهان به علایق خود. در یکی از آخرین حرکات مربوط به این چالش، مت دیمن با حضور در این چالش، در یک اقدام جالب یک سطل آب توالت را روی سر خود خالی کرد. این صرفاً یک ژست روشنفکری نبود. مت دیمن مدتها است که در این زمینه فعال است و حتی مؤسسه خیریهای ایجاد کرده که هدفش رساندن آب تمیز و قابل شرب به دست 800 میلیون نفر در سراسر دنیاست که دسترسی آسانی به آب سالم ندارند. بنابراین دیمن با این حرکت عملاً با یک تیر دو نشان زد. مسلماً چنین اقداماتی برای هشدار دادن به مردم، بسیار مؤثرتر از غر زدن در صفحات اینستاگرام و دیگر شبکههای اجتماعی هستند. او در این ویدیو گفت: «همه شمایی که مثل همسر من فکر میکنید این کار واقعاً چندشآور است، به یاد داشته باشید که آبی که ما در توالتهایمان در غرب استفاده میکنیم، در واقع تمیزتر از آبی است که بیشتر مردم در جهان در حال توسعه به آن دسترسی دارند. بنابراین هر چقدر هم که این کار چندشآور به نظر برسد، به طرز امیدوارکنندهای بر این واقعیت تأکید میکند که این یک مشکل بزرگ است و در کنار هم میتوانیم کاری در این زمینه انجام دهیم.» دیمن که توسط بن افلک (همکار فیلمنامهنویس و همبازیاش در فیلم «ویل هانتینگ خوب» که به خاطرش جایزه اسکاری هم در رشته بهترین فیلمنامه دریافت کردند) به این چالش دعوت شده بود، در ادامه از جرج کلونی، بونو و تام بردی برای حضور در این چالش دعوت کرد. ویدیوی حضور مت دیمن در چالش سطل یخ را در ادامه دانلود کنید.
کافهسینما
ماجرای بورسیه دختر کامران دانشجو
مهدی مقیمی روزنامهنگار روزنامه شرق، نوشته است:
1) خانم سارا دانشجو دختر 27 ساله کامران دانشجو، کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشجوی دانشگاه آزاد بوده که در مقطع دکتری، در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته میشود.
2) رشته تحصیلی ایشان نانوبیوتکنولوژی است و در همین گروه به عضویت هیئت علمی درآمدهاند.
3) روند دریافت حکم بورس برای ایشان طی نشد. حتی مصاحبه علمی انجام نگرفت. در یک جلسه مورخ 19 مرداد 92 رئیس دانشگاه تربیت مدرس (بیژن رنجبر) نامه ایشان را امضا و به وزارت علوم منتقل میکند و به فاصله 24 ساعت بعد حکم ایشان امضاء میشود. دانشگاه تربیت مدرس تنها دانشگاه تحصیلات تکمیلی کشور است که تنها در مقاطع ارشد و دکتری و اخیرا پسا دکتری دانشجو میپذیرد و خانم دانشجو که سابقه حتی یک روز تدریس نداشته، مستقیما مدرس دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری خواهد شد. امضای حکم وی در حالی صورت گرفته بود که بنا به دستور سرپرست وزارت علوم قبل از معرفی وزرا به مجلس در مردادماه 92 هرگونه صدور و امضای احکام بورسیه تا اطلاع ثانوی ممنوع شده بود.
همچنین معاون سابق بورس و دانشجویان خارج وزارت علوم در اینباره به ایسنا گفته است: تا آنجا که من اطلاع دارم دختر آقای دانشجو خودشان وارد مقطع دکتری شدند و از دانشجویان برتر دانشگاه تربیت مدرس نیز هستند. بهتر است در این موارد پرونده این افراد و معدلهایشان به دقت بررسی شود. تنها مسالهای که در این میان وجود داشت، روزی که آقای دانشجو به من گفتند دخترشان بناست بورسیه شوند، من اظهار کردم که ایشان همچون سایر افراد باید جایابی شوند تا بتوانیم حکم ورودشان را صادر کنیم. پس از آن دیگر هیچ مسالهای با بنده مطرح نشد.
افشای جزئیات تازه از بورسیه های غیر قانونی؛ احتمال انصراف استیضاح کنندگان
کلمه – گروه اجتماعی: پرده ها یکی یکی فرو می افتد تا شاید دست های خیانت آشکار شود.
شاید مجلسیانی که در یک ماه گذشته بر آتش استیضاح دمیدند فکر نمی کردند کار به جایی برسد که نام هایشان بر سر لیست های بورسیه های غیر قانونی افشا شود.
حالا هر روز نام هایی از مجلس و دولت پیشین و خانواده هایشان و اسناد بورسیه های غیر قانونی منتشر می شود.
به نظر می رسد این استیضاح که روزی اهرم فشار مجلس بود بر دولت تبدیل به پاشته آشیل خودش شده است.
برای همین است که در حالی که چند روز به روز استیضاح مانده است برخی خبرها از انصراف تعدادی از نمایندگان استیضاح کننده حکایت دارد. شنیده شده است که ۹ نفر از استیضاح کنندگان وزیر علوم امضاء خود را پس گرفته اند.
بر اساس این گزارش، قاطبه مجلس دهم که در دست اصولگرایان است با اقدام استیضاح کنندگان فرجی دانا مخالف هستند. این احتمال وجود دارد که تعداد دیگر از نمایندگان نیز از اقدام خود برای استیضاح وزیر علوم منصرف شده و امضای خود را پس بگیرند.
تهدیدی که مجلس برای دولت منتخب مردم ایجاد کرده بود تبدیل به فرصتی شد که اگر دولت درست از آن استفاده کند خاکریز بزرگی از مشکلات و فشارها را بر کابینه خود از راه بردارد.آنچه در دستان نمایندگان دولت به عنوان گزارش از بورسیه های غیر قانونی دولت احمدی نژاد است نشان می دهد ابعاد فساد چنان گسترده است که دستان بسیاری در آن آلوده است.
چنان که هنوز تا زمان هست مسوولان و برخی نمایندگان که شاید مورد اتهام باشند می خواهند خود را کنار بکشند تا شاید در دادگاه مردم محکوم نشوند. همانطور که معاون سابق بورس و دانشجویان خارج وزارت علوم ، از دستور وزیر وقت در مورد برخی معدل پایینهایی که بورسیه شدهاند خبر داد.
حسن مسلمینایینی در گفتوگو با ایسنا با تایید اینکه در دولت گذشته افرادی با معدل پایین بورسیه دریافت کردهاند، گفت: تمام این افراد با حکم وزیران دولت نهم و دهم بورسیه شدند. وزیری که آییننامه را امضا میکند، ممکن است با توجه به شرایط خاصی که خود صلاح میداند دستور دهد و برخی افراد هم که معدل پایین دارند، بورسیه دریافت کنند.
دولت اعلام کرده است تمام قد پشت وزیرش ایستاده است و از او حمایت می کند. همانطور که دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها گفت: تاکنون بیش از ۱۵۰۰ استاد دانشگاه بیانیه این تشکل در حمایت از وزیر علوم را امضا کردهاند. وزیر بهداشت در اظهار نظری صریح گفته است که مدیریت فرجی دانا است که آرامش بر دانشگاه حاکم کرده است.
زمان مباهله فرا رسیده است. حتا اگر برخی همچنان بخواهند بر مواضع گذشته خود پافشاری کنند. یکی از استیضاح کنندگان می گوید که نیازی به این جار و جنجال نیست و استیضاح فراجناحی است . اما خود نیز می داند که چنین نیست .
اسناد یکی یکی منتشر می شوند
این روزها مردم قاضی های خوبی خواهند بود برای آنچه در هشت سال احمدی نژاد بر کشور رفته است و الان اسنادش در حال انتشار است. و تازه این تنها یک پرونده از صدها پرونده اختلاس و فساد اداری و مالی است.
این روزها نام ها یک به یک منتشر می شوند. دیروز نام زاهدی نماینده مجلس و یکی از استیضاح کنندگان منتشر شد و امروز نام دختر آقای دانشجو است.
دانشگاه تربیت مدرس تنها دانشگاه تحصیلات تکمیلی کشور است که تنها در مقاطع ارشد و دکتری و اخیرا پسا دکتری دانشجو می پذیرد و خانم دانشجو که سابقه حتی یک روز تدریس نداشته، مستقیما مدرس دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری خواهد شد. علاوه بر این در سندی که منتشر شده است آمده که:
روند دریافت حکم بورس برای ایشان طی نشد. حتی مصاحبه علمی انجام نگرفت. در یک جلسه مورخ ۱۹ مرداد ۹۲ رییس دانشگاه تربیت مدرس(بیژن رنجبر) نامه ایشان را امضا و به وزارت علوم منتقل میکند و به فاصله ۲۴ ساعت بعد حکم ایشان امضاء میشود و به لحاظ علمی و مقالات در پایین ترین حد ممکن است.
علاوه بر این خبرگزاری کار ایران ” ایلنا” در ادامه افشای تخلفات وزارت علوم در دولت احمدینژاد به اسناد متقنی دست یافته که براساس آن با توصیه یکی از معاونان وقت وزارت علوم، ۷۰۰ نفر از افراد عضو برخی تشکلهای به اصطلاح دانشجویی و سایر کسانی که با این مجموعهها در ارتباط بودهاند برای استفاده از مزایای بورسیه معرفی شدهاند.
پس از مطرح شدن بورسیههای غیرقانونی، یکی از نهادهای نظارتی با ورود به موضوع اعطای بورسیه به نورچشمیهای دولت احمدینژاد از ادامه تحصیل ۳۰۰ نفر از افرادی که در دستگاههای دولتی شاغل بودهاند ممانعت به عمل آورده است. این دستگاه نظارتی از وزارت علوم خواسته تا بورس این افراد را متوقف کند چراکه مطابق قانون، کارگزاران دولت به صورت همزمان حق استفاده از بورس تحصیلی و اشتغال در دستگاه دولتی را ندارند.
جدا از تخلفاتی که وزارت علوم دولت قبل در حوزه آموزش و اعطای بورسیه تحصیلی به افراد خاص داشته است، خبرنگار ایلنا به اسنادی دست یافت که حکایت از تخلفات گسترده مالی در برخی از دانشگاهها دارد. تنها طبق یکی از این اسناد، مبلغ ۲۰ میلیارد ریال به یکی از دانشگاههای کشور ابلاغ اعتبار صورت گرفته است اما دانشگاه مزبور حق استفاده از این اعتبارات را نداشته و ملزم شده عین اعتبارات دریافتی را به صورت بن کارت در اختیار یکی از افراد مورد نظر مدیران وقت وزارت علوم قرار دهد که اکنون هیچ ردی از این بن کارتها و محل هزینه آنها وجود ندارد.
حالا آن نهاد کدام است؟ نامه بسیج دانشویی یکی از دانشکده های دانشگاه تهران در اسفند ماه ۹۱، یعنی چهار ماه پیش از انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ موجود است که درخواست بورسیه و استفاده ی رانتی به عنوان عضو آن نهاد را داشته است؛ نهادی که هفته ی گذشته از مجلسی ها خواسته است که هر چه زودتر وزیر علوم را استیضاح کند!
به گزارش انصاف نیوز، به نظر می رسد ریشه ی موضع گیری های برخی تشکل های اصولگرا علیه وزارت علوم و به ویژه نامه ی اخیر بسیج دانشجویی دانشگاه تهران به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس – که در پی به آن اشاره می شود، ایستادگی وزارت علوم در مقابل روندهای گذشته از جمله بورسیه های رانتی و توصیه ای باشد.
در نامه ی شماره ی شماره نامه ۲۰۳۳/ک۲۲۵ در تاریخ ۱۶/۱۱/۱۳۹۱، مسوول بسیج دانشجویی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران خطاب به دکتر مسلمی نائینی، مدیرکل بورس و امور دانشجویان خارج از کشور که در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته است، وی در توضیح معرفی ۱۱ نفر برای بورسیه شدن می نویسد:
«سلام علیکم. با احترام، نظر به فراخوان بورس دکتری خارج از کشور وزارت علوم، به استحضار جنابعالی می رساند دانشجویان نامبرده در نامه، از دانشجویان نمونه ی بسیجی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران بوده و از نظر اخلاقی و اعتقادی مورد تایید می باشند».
در این نامه در بخش «اسامی خواهران» نام شش نفر و در بخش «اسامی برادران» نیز نام پنج نفر درج شده است.
در پی افشای کلیت بورسیه های رانتی از سوی وزیر علوم که منجر به طرح استیضاح در هفته ی جاری شده است، اسنادی از توصیه نامه ها برای بورسیه شدن در سال آخر و حتی روزهای آخر دولت احمدی نژاد به دست آمده است.
پنج سند زیر که انصاف نیوز به دست آورده که نشان از رواج توصیه نامه های تشکل های دانشجویی اصولگرایان و نهادهای نزدیک به آنها برای بورسیه هایی دارد که کیفیت سطح آموزش عالی را دچار اختلال کرده است.
با توجه به این اسناد، دلواپسی بخشی از اصولگرایان که در این اقدامات مداخله داشته اند، در پی این افشاگری های وزارت علوم قابل درک است ولی به نظر می رسد که طرح استیضاح وضعیت را برای دلواپسان بغرنج تر می کند.
در نامه ی ۱۸/۲/۱۳۹۳ به شماره ۲/۶۶۴ یکی از واحدهای جامعه اسلامی دانشجویان به دکتر غیاثی، مشاور اجرایی وقت معاونت فرهنگی اجتماعی وزیر علوم ضمن آمده است:
«سلام علیکم؛ با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد، احتراما به استحضار می رساند «پیرو مذاکرات شفاهی» صورت گرفته با جنابعالی و معاونت محترم فرهنگی اجتماعی وزارت علوم و ارسال دو لیست ده نفره ی جامعه ی اسلامی دانشجویان به تاریخ ۲۳/۱۱/۱۳۹۰ و ۱۰/۱۲/۱۳۹۰، خواهشمند است نسبت به بررسی اسامی ارسال شده در ذیل و مکاتبه جهت لیست تکمیلی مساعدت لازم را مبذول فرمایید».
در این نامه به اسامی و مشخصات ۱۴ نفر اشاره شده است که طبق اطلاعات آنها، تعدادی از آنها در هیچ کدام از دو لیست ۱۰ نفره ی قبلی این تشکل نبوده اند.
در یکی از دو لیست ۱۰ نفره ی مورد اشاره که تصویر آن جزو همین اسناد است و امضای دبیرکل این تشکل را دارد، تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۹۰ دیده می شود و در ذیل آن اشاره شده که «در لیست شماره ۲ دکتر خواجه سروی معرفی شده اند»، اسامی ۱۰ نفر فهرست شده که همگی از مسوولان و دبیران این تشکل (اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان) هستند و عناوین آنها نیز در جدول درج شده است.
در نامه ی دیگر، آقای غلامرضا خواجه سروی، معاونت وقت فرهنگی اجتماعی در تاریخ ۱۱/۴/۱۳۹۲ به شماره ۸/۴۹۶۶۴ یعنی ۲۰ روز بعد از پیروزی روحانی و یک ماه قبل از تحلیف او، به دکتر حسن مسلمی نائینی، معاون بورس و امور دانشجویان خارج سازمان دانشجویان می نویسد:
«با سلام و احترام. به پیوست اسامی متقاضیان استفاده از بورس تحصیلی ارسال می گردد. با عنایت به تایید ایشان از سوی اینجانب، خواهشمد است دستور مساعتت جهت رفع مشکل آنان صادر فرمایید.)».
یکی دیگر از توصیه نامه ها، نامه ی دفتر اعزام مبلغ دانشگاه امام صادق خطاب به دکتر خواجه سروی، معاون وقت وزیر است که می نویسد:
«سلام علیکم. با احترام به استحضار می رساند با توجه به آغاز ثبت نام بورس دکتری، اسامی «فعالان فرهنگی تبلیغی»این دفتر به منظور تایید مراحل بورس سال ۹۲ به شرح ذیل اعلام می گردد. خواهشمند است عنایت لازم را در این خصوص مبذول فرمایید. پیشاپیش از حسن نظر جنابعالی سپاسگزاریم».
در این نامه، اسامی و مشخصات ۹ نفر درج شده است.
نامه ی دیگر به تاریخ ۲۶/۶/۱۳۹۱ که همراه آن پیوستی از رزومه دارد، نامه ی مسوول هیات امنا و بسیج یک مسجد است که خطاب به خواجه سروی نوشته است:
«سلام علیکم. احتراما به استحظار می رساند آقای [...] دارای مدرک تحصیلی ارشد مدیریت و مشغول به تحصیل درس خارج فقه و اصول و از اعضای فعال بسیج مسجد جامع [...] می باشد. به علت مشکلات مالی علیرغم پذیرش از دانشگاه مالزی نتوانسته است در مقطع دکترا ادامه ی تحصیل دهد. خواهشمند است برای ادامه ی تحصیل در مقطع دکترای فرد نامبرده اقدامات لازم را مبذول فرمایید. پیشاپیش از حسن همکاری شما کمال امتنان را داریم».
متن چند پارافی که در حاشیه ی نامه دیده می شود اینچنین است: «با عرض سلام خدمت جناب آقای دکتر قیض، پیرو مذاکرات شفاهی»، «از بچه های خوب مسجد [...] جهت بورس»، «سرکار خانم جوادپور، با سلام، لطفا در لیست مصاحبه قرار گیرند».
استیضاح مخالفانی هم دارد
: مسعود پزشکیان نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه استیضاح وزیر علوم سیاسی و برای فشار به دولت است گفت: برخی نمی خواهند دولت در هیچ زمینه ای موفق باشد برای اینکه موفقیت دولت یعنی سیاست هایی که مد نظر آنها است. پس تلاش می کنند کاری کنند که دولت موفق نشود تا بگویند حق با ما است.
این نماینده مجلس درباره همراهی نمایندگان مجلس با این عده گفت: در مجلس هم جوی به وجود آمده که در این جو عده ای از نماینده هایی هم که بیطرف هستند، وارد این جو می شوند و با بقیه همراهی می کند.
وی در پاسخ به این سوال که استقلال رای نمایندگان چه می شود، گفت: وقتی فضا این گونه است برخی هم همراهی می کنند.باید از آنها پرسید که چرا وارد این گونه فضا ها می شوند.
وی درباره دانشجویان ستاره دار گفت: دانشجوی ستاره دار معنا ندارد.دانشجو یا مجرم است یا نیست.یا محکومیت خود را سپری کرده است یا نه.اگر سپری کرده باشد دیگر چه ستاره ای؟اینکه بخواهیم به کسی انگ بچسبانیم و برای همیشه برای آن فرد مشکل ایجاد کنیم اخلاقی و انسانی نیست.
پزشکیان با اشاره به وزیر بهداشت دولت اصلاحات گفت: استیضاح وزیر علوم، کار سیاسی است. شفاف بگویند وزیر علوم چه کاری کرده که لایق استیضاح باشد؟ غیر از اینکه عده ای بچه های خود را فرستادند که مفت در دانشگاه درس بخوانند و اینها ( وزارت علوم) می خواهند جلوی این کار را بگیرند.
وی افزود: در دولت گذشته برخی ها وارد دانشگاه شدند که در حد استاد نبودند اما وارد هیات علمی هم شدند .کسی هم به این مساله اعتراض نکرد. اما الان صدای همان کسانی که سکوت کردند بلند است.
پزشکیان گفت: واقعیت این است که نگاه به دانشگاه امروز سیاسی شده و از سر دلسوزی نیست.خیلی از افرادی که حتی در دانشگاه قبول هم نشده بودند با مدرکی آمده اند و استاد شده اند.این بی انصافی است.
وی تاکید کرد: نمیشود عملکرد یک فرد را در عرض یک سال درک کرد. باید زمان داد این فرد کارهایی را که در دست دارد به ثمر برساند بعد درباره عملکرد وی قضاوت کرد.
این نماینده مجلس با اشاره به اینکه تاریخ درباره ما قضاوت خواهد کرد، گفت: ما به جای اینکه به فکر تورم، رکود و بیکاری جوانان باشیم حرفهایی می زنیم که مشکلی از کشور حل نمی کند.
دلواپسان بچه مثبت می شوند
مریم میرزاخانی، برنده معتبرترین جایزه ریاضی جهان
این ریاضیدان که از برندگان دو دوره المپیاد جهانی ریاضی بوده است، پیش از تدریس در دانشگاه استنفورد آمریکا، در دانشگاه پرینستون درس میداد.
سه ریاضیدان دیگر، آرتور آویلا از برزیل، منجول بارگاوا نظریهدان اعداد در دانشگاه پرینستون و مارتین هایرر از دانشگاه وارویک در بریتانیا برندگان دیگر امسال هستند.
اینگرید دوبشی، رئیس اتحادیه جهانی ریاضی میگوید: "به عنوان یک زن برایم فوقالعاده است که میبینم مریم میرزاخانی برنده شده است و تصور اینکه یک زن برنده مهمترین جایزه ریاضی شود، دیگر عجیب نیست."
او پیش از این هم جوایز متعددی در رشته ریاضیات دریافت کرده بود. در سال ۲۰۰۶ مجله "پاپیولار ساینس" او را به عنوان یکی از ۱۰ نابغه آمریکای شمالی معرفی کرد.
مدال فیلدز به یاد جان چارلز فیلدز، ریاضیدان کانادایی پایهگذاری شد و همراه با یک جایزه نقدی به مبلغ ۱۵ هزار دلار کانادا اعطا میشود.
گوشهای از تخلفات در وزارت علوم دولت گذشته
به گزارش ایلنا، در لیست بورسیههای غیرقانونی نام دو داماد وزیر ارتباطات دولت گذشته به چشم میخورد که وی هماکنون از طراحان اصلی استیضاح وزیر علوم به شمار میرود.
طبق اسناد به یکی از دامادهای این نماینده مجلس بورس ادامه تحصیل در امریکا و به دیگر داماد وی بورس ادامه تحصیل در کانادا اعطا شده است.
مطابق بررسیهای صورت گرفته در لیست بورسیههای غیرقانونی نام فرزند وزیر علوم دولت سابق دیده میشود که با معدل 13 از بورس نخبگان استفاده کرده و اکنون مشغول تحصیل در مقطع دکتراست.
همچنین خواهرزاده و داماد خواهر وی نیز موفق به دریافت بورسیه شدهاند. در همین حال مطابق اسناد موجود به همسر وی نیز مجوز فعالیت یک مرکز آموزش عالی ویژه زنان در تهران داده شده است که مطابق قوانین موجود این امر یک تخلف قانونی به شمار میآید.
در ادامه بررسی لیست تخلفات وزارت علوم دولت قبل خبرنگار ایلنا مطلع شد نام یکی از مدیران رسانه منتسب به جریان اصولگرا که این روزها با تمام توان پیگیر استیضاح وزیر علوم است، در این لیست وجود دارد.
این اطلاعات حکایت از آن دارد که این مدیر رسانهای هماکنون در حال تحصیل در مقطع دکترا در رشته مطالعات منطقهای دانشگاه تهران است که به دلیل کبر سن طبق قانون شرایط استفاده از بورس را ندارد و ایلنا فقط به دلیل ملاحظات حرفهای از ذکر نام این مدیر رسانهای فعلا خودداری کرده است.
ایلنا جزییات دیگری از تخلفات در وزارت علوم دولت گذشته را به دست آورده است که به تدریج آن را در اختیار افکار عمومی قرار خواهد داد.
خودسوزی تاجر باسابقه ایلامی به مرگ وی منجر شد
منابع خبری ایلنا در ایلام از وضعیت نامشخص شغلی کارگرانی خبر میدهند که کارفرمایشان در روز ۱۹ مرداد ماه براثر شدت جراحات ناشی از خودسوزی درگذشت.
به گزارش ایلنا؛ پنجشنبه ۱۶ مرداد آقای «س.ع» مدبرعامل کارخانه پروفیل زاگراس در محل ساختمان مرکزی بانک صنعت و معدن واقع در منطقه پارک وی تهران در اعتراض به پرداخت نشدن تسهیلات مصوب بانکی اقدام به خودسوزی کرد. این فرد که به بیمارستان سوانح سوختگی منتقل شده بود در روز دوشنبه ۱۹ مرداد بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی درگذشت.
براساس آنچه که به نقل از «شعبان فروتن» رئیس اتاق صنایع، معادن و بازرگانی استان ایلام در برخی از رسانهها منتشر شده است، اقدام به خودسوزی این کارفرما پس از آن صورت گرفت که بانک صنعت معدن حاضر نشد تا تسهیلات مالی مورد تقاضای او را پرداخت کند. کارخانه تحت مدیریت وی از سال گذشته به دلیل مشکل نقدینگی تعطیل شده بود.
در همین رابطه «محسن چمنآرا» اتاق بازرگانی ایلام به خبرنگار ایلنا گفت: این کارفرما برای تامین نقدینگی مورد نیاز کارخانه پروفیل زاگرس در ازای تامین مبلغ ۶ میلیارد تومان وثیقه از بانک صنعت و معدن ۵ میلیارد تومان درخواست وام کرده بود اما در نهایت مسئولان بانکی تنها حاضر به پرداخت ۲و نیم میلیارد تومان تسهیلات اعتباری بودند.
وی افزود: ظاهرا این کارفرما که از تجار باسابقه استان ایلام نیز محسوب میشود برای متقاعد کردن مسئولان بانک صنعت و معدن تلاش بسیاری میکند اما در نهایت به دلیل بینتیجه بودن پیگیریها اقدام به خودسوزی میکند.
همچنین «علی محمد عزیزی» رئیس مجمع نمایندگان کارگری استان ایلام در خصوص سابقه فعالیت این واحد صنعتی به ایلنا گفت: کارخانه فولاد زاگرس از نیمه دوم دهه ۸۰ فعالیت خود را شروع کرد اما در پی رکودی که از سال ۹۱ در بخش اقتصادی به وجود آمد در تامین نقدینگی دچار مشکل شد.
وی با بیان اینکه در نتیجه رکود اقتصادی فعالیت در همه بخشهای تولیدی با مشکلاتی مواجه شد، گفت: بدون تردید رکود اقتصادی در فعالیت کارخانه پروفیل زاگرس تاثیر گذار بوده است که مدیرعامل آن از طریق خودسوزی نسبت به عدم همراهی نظام بانکی واکنش اعتراضی نشان داده است.
گفتنی است پیش از این اخباری در خصوص انتحار کارگران در اعتراض به مشکلات صنفیشان منتشر شده بود اما این اولین مورد از خودکشی یک کارفرما در اعتراض به موانع تولید است.
وزیر راه احمدینژاد حرفش را پس گرفت!
سایت اقتصاد نیوز در گزارشی نوشت: مجوز پرواز هواپیمای ایران ۱۴۰ در ناوگان مسافری حملونقل هوایی کشور زمان وزارت حمید بهبهانی در دولت نهم مطرح شد. در آن مقطع هنگامی که این موضوع مطرح شد علیرغم هشدارهای فعالان صنعت هواپیمایی و مخالفتهای شرکتهای هواپیمایی این هواپیما مجوز پروزا گرفت.
حتی در آن زمان واکنشهای منفی نسبت به استفاده از هواپیمای ایران ۱۴۰ اوج گرفته بود، با این حال حدود شش سال قبل وزیر راه دولت محمود احمدینژاد از ساخت هواپیمای داخلی که محصول مشترک ایران و اوکرین بود، سرسختانه دفاع کرد و درباره ایمنی هواپیمای ایران ۱۴۰ اعلام کرد: «هواپیمای ایران ۱۴۰ حتی از فوکر هم بهتر است و حاضرم کتبا بنویسم.»
بهبهانی هر وقت سخن از ایران ۱۴۰ به میان میآمد به آن آب و تاب داده و حتی یک بار نیز در جمع خبرنگاران گفته بود: «از ابتدا طوری توی سر این هواپیما زده شد که من فکر میکردم این هواپیما نیست و گاری پرنده است. ولی به وحدانیت خدا این هواپیما از فوکر هم بهتر است.من خودم تاکنون بیش از ۲۰ پرواز با این هواپیما انجام دادهام و کاملا هم از آن راضی هستم». اما حالا پس از شش سال بهبهانی میگوید ما مخالف استفاده از هواپیمای ایران ۱۴۰ در ناوگان مسافری کشور بودیم!
وزیر راه دولت احمدینژاد درباره اینکه چرا در زمان وزارتش به هواپیمای ایران ۱۴۰ علی رغم مخالفتهای شرکتهای هواپیمایی و کارشناسان این صنعت مجوز داد؟ گفت: در زمان بنده هم من و هم سازمان هواپیمایی کشوری مخالف استفاده از هواپیمای ایران ۱۴۰ بودیم. علیرغم فشارهایی که وجود داشت ما حاضر نبودیم از این هواپیما استفاده کنیم.
بهبهانی درباره اینکه چرا آن زمان که وزیر راه و ترابری بود گفته بود که ایران ۱۴۰ هواپیمای ایمنی است و حاضر کتبا بنویسیم این هواپیما از فوکر هم بهتر است، تصریح کرد: بنده منظورم این نبود که این هواپیما از فوکر بهتر است. بلکه در مقایسه با هواپیماهای توپولف روسی گفتم.وزیر راه دولت نهم گفت: چرا نمیگویند در زمان بنده هواپیمای توپولف روسی که آن همه سانحه داده بود و سقوط بسیاری داشت از ناوگان حملونقل هوایی کشور خارج شده است؟ ما کار بزرگی در این زمینه انجام دادیم!
والتر وایت در جوانی/ تصویری قدیمی از برایان کرانستون را در "کافهسینما" ببینید
کافهسینما- تصویری قدیمی از برایان کرانستون را در کافهسینما ببینید. این بازیگر 58 ساله که با بازی در سریال بسیار تحسینشده «بریکینگ بد» در میانسالی به شهرتی غافلگیر کننده دست یافت، امسال فیلم موفق «گودزیلا» را روی پرده داشت.
انتشار تصویر جنجالی از سناتور مک کین
مدت کوتاهی پس از عقد شدن توسط سیدحسن خمینی: آزاده نامداری و فرزاد حسنی از هم جدا شدند!
«آزاده نامداری» بالاخره ماجرای طلاق از «فرزاد حسنی» را پس از حدود سه ماه رسانهای کرد و در گفتوگویی این موضوع را رسما تأیید کرد.
به گزارش ایسنا به نقل از «مثلثآنلاین»، از حدود سه ماه پیش خبری دهان به دهان در میان اهالی رسانهای می چرخید؛ خبر مربوط بود به پرسر و صداترین ازدواج سال 92، ازدواجی که سید حسن خمینی عاقد آن بود و دو تن از مجریان مطرح کشور، زوج و زوجه آن. «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری» با هم ازدواج کردند و این موضوع را رسما و با حضور در کنسرت یکی از خوانندگان کشور اعلام کردند.
اتفاقا همین زوج مجری بودند که برای اولین بار به طور مشترک، اجرای برنامه سال تحویل شبکه دو سیما را به عهده گرفتند؛ اجرایی که اصلا نتوانست مطابق انتظار بدرخشد و پرحاشیه شد و انتقادات بسیاری را هم برانگیخت؛ درست مثل خود این دو مجری، پر سر و صدا شد و پر حاشیه.
خبر طلاق نامداری و حسنی را مدتها بود شنیده بودیم ولی به جهت رعایت حریم شخصی این دو هنرمند، خبر آن را منعکس نکردیم تا حریم شخصی آنها را فدای یک خبر پرکلیک نکرده باشیم. تا امروز که آزاده نامداری در گفتوگوی خود با روزنامه صبا برای نخستین بار در یک تریبون رسمی این خبر را اعلام کرد ...
آزاده نامداری در این گفتوگو گفت: آزاده نامداری قطعا زندگیاش آبستن اتفاقاتی بوده و هر جوری هم که مدیریت کرده نتواسته جلوی رخداد بیرونی آن را بگیرد. اما من اصلا سعی نمیکنم که بگویم این اتفاق نیفتاده یا مقصرش کس دیگری بوده است. من میخواهم بگویم که این اتفاق میتواند در زندگی هر کسی بیفتد ...
گفتنی است خبر طلاق آزاده نامداری و فرزاد حسنی پیش از این در محافل غیر رسمی نقل شده بود.
ایسنا
علي مطهري و ضرورت پاسخ بهيك تناقض
وقتی فیلمسازی مثل افخمی به "اسلام بازرگان" میگوید ایدئولوژیک و اوج مارکسیسم!: «جریانهای سیاسی در تحویل گرفته شدن "جدایی" و اسکار گرفتناش تاثیر داشتند» + ابلهانهترین توجیه "نادر" در این فیلم، از نگاه فیلمساز
ابتدا تیترهای انتخابی را بخوانید:
«جدایی نادر از سیمین» زیادی تحویل گرفته شده، چیزی برای باور کردن وجود ندارد و فیلم شکست خورده ای است: دو آدم بی ارزش که قرار است نگرانشان شویم و نمی شویم!
اغلب کسانی که در عرصههای آکادمیک هنر ایران فعال هستند خرافات خود را آنچنان میپرستند که هیچ تحملی برای شنیدن حرف حساب ندارند.
مخاطبان سریال پایتخت 75 برابر کل تماشاچیان سینما در طول یک سال است.
فیلمنامه «آذر، شهدخت ...» ربطی به فیلم «آبی گرمترین رنگ است» ندارد.
منظورم این نبود که همه توده ای ها مشکل جنسی دارند.
«آذر، شهدخت ...» ادامه «یک حبه قند» است.
دیالوگ نادر در توجیه ماندنش در ایران، ابلهانه ترین توجیهی است که تا به حال شنیده ام. کسی نیست به او بگوید: «احمق! تو که اینقدر فهمیدهای آیا به دختر 14 سالهات هم فکر کردهای که این وسط چقدر عذاب میکشد؟»
حالا قسمت های منتخب گفتگوی افخمی با وطن امروز را به انتخاب کافه سینما بخوانید:
کسی که در ایران زندگی میکند و میخواهد فیلم ایرانی بسازد، قصههای نگفته زیادی وجود دارد ولی مشکل فیلمسازهای آمریکایی این است که تمام قصههای خود را به شکلهای مختلف و مکرر گفتهاند و مشکل پیدا کردن قصه در سازوکار هالیوود جد00یتر است. در بسیاری از موارد آثار گذشته را تکرار میکنند و گاه فیلمی را که قبلا ساخته شده است دوباره و سهباره میسازند یا نام اثر را عوض میکنند یا حتی بدون تغییر نام اثر، آن را دوبارهسازی میکنند. یکی از دلایل این بازیهای فرمالیستی و کله معلق زدن با دوربین و... که هم در سینمای اروپا و هم آمریکا دیده میشود، همین است که پیدا کردن قصه تازه حقیقتا مشکل است.
ما درباره گریمورها به شوخی میگوییم: «اگر ابرویتان پیوسته باشد، ابرو را برمیدارند، اگر پیوسته نباشد آن را خودشان پیوسته میکنند»! منتقدان هم همینطورند. هر حرفی که به ذهنشان برسد و ببینند میتوان درباره فیلمی گفت را میزنند یا روی کاغذ میآورند. از جمله این حرف بسیار تکراری و بسیار بیمعنا که «راوی در این فیلم میتوانست استفاده نشود.» امروز در بسیاری از فیلمهای آمریکایی از راوی استفاده میشود. کم، زیاد، گاهی به صورت موجز و مختصر و گاهی در تمام طول فیلم. و در آنجا برای هیچکس این سوال پیش نمیآید که استفاده از راوی خوب است یا بد. راوی هم ابزاری است مثل تمام ابزارهای فیلمسازی.
کسانی که میگویند «ما ذائقه مردم را تغییر دادیم یا سعی میکنیم ذائقه مردم را تغییر دهیم» در واقع به وسیله مردم دور انداخته شدهاند. شما به فیلمی مثل «اخراجیها» نگاه نکنید که ناگهان فروش فوقالعادهای میکند و گویی آن دستهای از مردم که به سینما نمیروند برای تماشای آن آمدهاند یا فیلمی مثل «جدایی نادر از سیمین» که با جوسازی عملا نمایش خود را به یک عرض اندام سیاسی تبدیل کرد. اینها دو مورد استثنا هستند. یعنی وضعیتهایی هستند که یک فیلم بنا به شرایطی، مورد توجه یک گروه اجتماعی قرار گرفته است اما در مجموع و به طور معمول، تماشاچی سینمای ایران در طول سال، به 12-10 میلیون نفر میرسد در حالی که یک اپیزود از یک سریالی مثل «پایتخت»، 50 میلیون بیننده دارد! یعنی اگر بخواهیم فقط تماشاچیهای سریال پایتخت را حساب کنیم در طول 15 اپیزود؛ میشود 750 میلیون نفر! که 75 برابر کل تماشاچیان سینما در طول یک سال است! پس چرا باید برای این حرف که ذائقه مردم عوض شده است پشیزی ارزش قائل باشیم؟ مردم از زمان انسان غارنشین، کار بسیار شریف داستانگویی را انجام میدادند و تا امروز هم انجام میدهند.
کسانی که میخواهند از سینما تعریف جدید ضدقصهگویی ارائه بدهند، کاملا ول معطلند! من که 15 سالم بود و برای اولین بار به فیلمسازی علاقهمند شدم، همین حرفها را درباره سینمای ضدقصه میشنیدم و همان موقع هم این حرفها کمترین تأثیر واقعی را روی تماشاگر نداشت، تا امروز هم همان اداها و اطوارها ادامه دارد.. مشکل این است که وقتی شما نمیتوانید آن سطح را رعایت کنید، مدام برایت سختتر میشود و بنابراین سادهترین کار برای شما این است که بزنید زیر همه قواعد و بگویید من اصلا نمیخواهم قصه بگویم. میخواهم ضد قصه بسازم. بسیاری از کسانی که سراغ شعر نو رفتهاند عمدتا از ناتوانی بوده است. نمیتوانستند قواعد وزن و قافیه را رعایت کنند. از آن طرف افرادی هستند که قواعد متعدی برای داستاننویسی و درامنویسی درمیآورند. مثل همین آقای «بروکز» که گفته: «موقعیت درام خارج از چارچوب رسمی زندگی خانوادگی تعریف میشود.» اولین سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آقای «بروکز» تو اصلا کی هستی که چنین قاعدهای را به من تحمیل میکنی؟ آیا این قاعده دلیل عقلی و منطقی دارد یا دلخواه خودتان است؟ اگر دلخواه خودتان این قوانین را ساختهاید پس بروید کتاب «فارستر» را بخوانید و ببینید چه زیبا امثال شما را دست انداخته است.
در یک میزگرد به نام «خاستگاه اثر هنری» که «دکتر داوری» از من برای شرکت در آن دعوت کرده بودند من گفتم شاید این تعبیر که «هنرمند اثر هنری را به وجود میآورد» برخلاف آنچه ظاهرا به نظر میرسد آنقدرها هم درست نباشد و شاید آنقدرها که به نظر میرسد بدیهی نباشد. شاید اگر عکس آن هم برای مبالغه گفته شود درست باشد. یعنی اگر بگوییم: «این اثر هنری است که هنرمند را به وجود میآورد» به همان اندازه قابل دفاع باشد که بگوییم: «هنرمند اثر هنری را به وجود میآورد». بعد از خودم مثال زدم (فکر میکنم در آن زمان فیلم عروس را ساخته بودم) و گفتم «من که در این میزگرد حضور دارم و شما من را برای حضور در این میزگرد قابل دانستهاید، احتمالا علت این لیاقت، ساخته شدن سریال «کوچک جنگلی» بوده است. اگر من این سریال را نساخته بودم و به خاطرش آن همه سر و کله نزده بودم و در جنگلهای گیلان گم نشده بودم و آن تاریخ را نخوانده بودم و در قالب یک داستان سینمایی شکل نداده بودم و بالاخره اگر این همه کوشش نکرده بودم شاید الان اینجا نبودم. پس من تا حدودی محصول سریال کوچک جنگلی هستم. یعنی همانطور که من در به وجود آوردن آن سریال نقش داشتهام، او هم در به وجود آوردن من نقش داشته است». شما حساب کنید این نوع طرز تفکر چقدر در ایران غریب است! در ایران منیت هنرمندان ورم کرده است و اثر هنری آنها یک اثر تصنعی است که هرجور خودش بخواهد آن را میسازد و کج و معوج میکند و به کلی حرف من برایشان غریبه است و برایشان بدیهی است که هنرمند اثر هنری را تولید میکند و اثر هنری برایشان یک چیز تصنعی است و اصلا صحبت کردن از ارگانیسم و زندگی در اثر هنری به کلی یک حرف مهمل و موهوم به حساب میآید و اگر بگویم «اثر هنری زنده است» از نظر اغلب کسانی که در فضاهای آکادمیک هنری ایران کارمی کنند اینها یک مشت حرفهای شاعرانه خواهد بود. اتفاقا در همان میزگرد «دکتر شریعتمداری» (که اوایل انقلاب احتمالا وزیر آموزش و پرورش بود) با ناراحتی گفت: «چرا ما سعی میکنیم هر حرفی را زیادی پیچیده و مبهم کنیم؟ یعنی چه که هنرمند اثر هنری را به وجود نمیآورد و اثر هنری هنرمند را به وجود میآورد»؟ یعنی واقعا به او برخورده بود و تصور کرده بود من برای خودنمایی اینگونه حرف زدهام. البته «آقای شریعتمداری» در این حرفش، صادق بود همانگونه که برخورد «مهندس بازرگان» با اسلام، برخورد کاملا مهندسی بود و اصلا اگر میگفتید که «شما در حال ورود به دوران پست مدرن هستید و این دورانی است که علم نرم شده است و آن اطمینان بخشی سابق را ندارد، اسلامی که شما میگویید اسلام ایدئولوژیک مربوط به اوج مارکسیسم است. یعنی یک نوع گرتهبرداری از ایدئولوژی مارکسیسم است»، باز هم بازرگان متوجه نمیشد و حرف خودش را میزد. حتما میگفت: «این حرفهای مزخرف چیست که شما میگویی؟ وقتی ما آیات قرآن را میخوانیم، معانی روشنی از آن به دست میآید و نتایجی شبیه نتایج ریاضی از آن به دست میآید». اگر به آنها میگفتی پایههای ریاضی اساسا زیر سوال است، بر میآشفتند. من میخواهم بگویم اغلب کسانی که در عرصههای آکادمیک هنر ایران فعال هستند خرافات خود را آنچنان میپرستند که هیچ تحملی برای شنیدن حرف حساب ندارند. ولی در خارج از کشور، در محیطهای آکادمیک و هنری همین حرفهای ریاضیوار و خشک درباره به وجود آمدن آثار هنری گفته میشود ولی در مقابل آن، حرفهایی که از یک موضع زندهتری به هنر نگاه میکند هم مطرح میشود. مثل همین که «اثر هنری برای خود شخصیت و زندگی دارد و شما هرکاری نمیتوانید با آن انجام دهید».
فیلمنامه «آذر، شهدخت...» خیلی قبلتر از «آبی گرمترین رنگ است» نوشته شده بود. این فیلمنامه در سال 1390 نوشته شده است و در بهار 1391 فیلمنامه تکمیل شد. در سال 1392 هم فیلم ساخته شد. زمانی من و «کیمیایی» رفته بودیم به دیدن دوستی، در حال صحبت با کیمیایی بود که این شوخی را درباره تودهایها کرد. من هم که در ذهنم مانده بود در فیلم استفاده کردم، اینها شوخیهای جدی نیستند. یعنی منظور من واقعا این نیست که همه تودهایها مشکل جنسی دارند. فکر نمیکنم هیچکس با دیدن فیلم این تلقی را پیدا کرده باشد!
«جدایی نادر از سیمین» کمی بیشتر از آن که خوب بود تحویل گرفته شد. جریانات سیاسی در تحویل گرفته شدنش و اینکه برنده اسکار شد، دخیل بودند ولی مجموعا فیلم بدی نیست. (این نکتهای که عرض خواهم کرد نشان میدهد من چقدر به چارچوب قصه اهمیت میدهم) فیلم «جدایی نادر از سیمین» از جایی که آن خدمتکار، مساله و گرفتاری پیدا میکند برای من جذاب میشود و فکر میکنم برای بیشتر تماشاچیها هم از همانجا جذاب میشود.
اگر قرار است فیلم من معکوس فیلمی باشد یا شباهت به فیلمی داشته باشد یا ادامه فیلمی باشد؛ ادامه فیلم «یک حبه قند» است و نه «جدایی نادر از سیمین». اصلا اهمیتی ندارد که «جدایی نادر از سیمین» چه پیامی میدهد. تنها چیزی که مهم است این نکته است که چه تجربهای را به صورت باورپذیر منتقل میکند. در این فیلم تجربه این زن و مرد اصلا منتقل نمیشود لذا اگر بگوییم از این نظر، فیلمِ شکست خوردهای است درست گفتهایم. قدیمیها میگویند «تجربه بالاتر از علم است». چرا اینگونه است؟ چون تجربه باعث میشود بخشی از وجودمان آمادگی پیدا کند. فرقش با فهم و علم این است که تجربه، ملکه ذهن میشود و ذهن را در مقابل آن واقعیت، آبدیدهتر میکند. حالا شما چه زمانی یک چیز را به عنوان تجربه میپذیری؟ موقعی که نگرانت کند یا به آن فکر کنی. من برای چه باید به سیمین فکر کنم؟ سیمین خودش هم نمیداند چرا میخواهد برود؟ نمیتواند توضیح درستی بدهد پس من چرا باید برای او نگران شوم یا به او فکر کنم تا حدی که موقعیت او جزو موقعیتهای تجربی من بشود.
دختر در «یک حبه قند» در یک رودربایستی گیر کرده و میخواهد به خارج برود. ما این موضوع را میتوانیم بفهمیم اگر کسی در رودربایستی کاری را انجام دهد یعنی چه! در نسبت با فیلم «جدایی...» اما این را نمیفهمیم کسی کاری را انجام میدهد که حتی خودش نمیداند چرا! دخترش را تا این حد اذیت کرده اما نمیداند برای چه! حالا شوهر چرا میخواهد بماند؟ همان مردی که به ظاهر میگوید من به خاطر پدرم میخواهم بمانم از تمام مسائلی که میتواند برایش دلیل باشد، پدر را بهانه میکند و وقتی به او میگویند «او که نمیفهمد»، میگوید: «من که میفهمم»! این واقعا ابلهانهترین توجیهی است که من تا به حال شنیده ام. اتفاقا دیدهام در بسیاری از جاها همین جمله را کلی بهبه و چهچه کردهاند! و گفتهاند: «عجب حرف مهمی»! کسی نیست به او بگوید: «احمق! تو که اینقدر فهمیدهای آیا به دختر 14 سالهات هم فکر کردهای که این وسط چقدر عذاب میکشد؟» در واقع دو تا آدم بیارزش به نامهای نادر و سیمین در فیلم هستند که قرار است ما نگرانشان بشویم! طبیعی است که نگران نشویم. این فیلم ارزشی پیدا نمیکرد اگر این خدمتکار در فیلم وارد نمیشد. خدمتکاری که واقعا کاراکتر دارد. درست یا نادرست، اعتقاد مذهبی دارد. تلفن میکند به مرجع تقلیدش و میپرسد در فلان مورد من چه کنم؟ برای نگه داشتن شوهر بیبتهاش مجبور است برود کار کند. حامله است و گرفتار موقعیتی است که مجبور است تحمل کند. خیلی واقعی و جدی نگران او میشویم و برای ما تجربه میشود.
در «یک حبه قند» موقعیتها کاملا موقعیتهای باورپذیر و قابل فهم و نگرانکنندهاند. ما دختری را میبینیم که قرار است از طریق اینترنت و نیابتی و وکالتی، همسر یک پسر پولدار از همان محله بشود که در آمریکا زندگی میکند. خودش کمی نگران است اما اعضای خانواده ریختهاند در داخل خانه و شلوغ کردهاند و شاید سعی دارند نگرانی و حس ناخوشایندی را که در فضا وجود دارد، بپوشانند و حس عروسی واقعی را به وجود بیاورند. در حالی که به نظر میرسد همه چیز خلاف این پیش میرود. میدانیم که این محیط سنتی سعی دارد خود را با شرایط روز وفق بدهد و دختر را با شرایط امروزی تطبیق دهد و به آمریکا بفرستد، اما این محیط سنتی، سر خود را از دست میدهد. یعنی پیرمردی که زمانی شکارچی بوده و محلهای از گوشت شکارش تغذیه میکرده حالا نخ تسبیح این سنتی است که دارد خودش را گم میکند اما درست در لحظه از دست رفتن همه چیز، ناگهان پیرمرد آخرین حرکت قهرمانانه یا پهلوانانهاش را ناخواسته انجام میدهد. یعنی با مرگش باعث میشود این عروسی عقب بیفتد تا مدتی که احتمالا دختر را به این نتیجه میرساند که اصلا نمیخواهد به آمریکا برود.
گفتگو کننده: علیرضا پورصباغ
یک منتقد سینما: برنامه نود در مقابل یکی از مهم ترین مسائل فوتبال ایران سکوت کرده/ وقتی وابستگی به صدا و سیما تبدیل به پاشنه آشیل برنامه فردوسی پور می شود
کافه سینما-بحث بر سر حق پخش تلویزیونی بازیهای لیگ برتر این روزها به یکی از مسایل اصلی فوتبال ایران تبدیل شده. به گزارش "کافه سینما" در حالی که حق پخش تلویزیونی یکی منابع اصلی درآمد باشگاههای جهان است در ایران در غیبت تلویزیون های خصوصی، صدا و سیما رقم بسیار ناچیزی را در این مورد پرداخت می کند و در حالی که به گفته کارشناسان این حق پخش حدود 800 میلیارد تومان است، صدا و سیما تنها حاضر به پرداخت 20 میلیارد تومان شده است. در این میان برنامه نود که سال گذشته جنجال زیادی بر سر دستمزد بازیکنان و مربیان فوتبال ایران به راه انداخته بود مدت هاست در این مورد سکوت کرده است. مجید اسلامی (منتقد سینما) با انتقاد از این رویکرد نود در صفحه فیسبوکش نوشته:
«نود» به همهچیز فوتبال میپردازد جز «حق پخش» تلویزیونی. همه را بابت پول گرفتن و پول نگرفتن زیر سوال میبرد. در همهی مسائل مو را از ماست میکشد. ولی صدا و سیما بعد از کش و قوسهای فراوان با قلدری اعلام کرده که برای حق پخش، ۲۰ میلیارد بیشتر نمیپردازد، یعنی معادل بودجهی یک تیم لیگ برتری. یک دهم رقمی که فدراسیون فوتبال طلب کرده. و همهمان میدانیم که صدا و سیما از فوتبال چه رقم کلانی درمیآورد. سالهاست صفت دولتی به باشگاههای فوتبال چسبیده، درحالیکه این پولی که صدا و سیما از فوتبال درمیآورد اگر عادلانه به باشگاهها برسد، از وابستگی به دولت رها خواهند شد.
این پاشنهی آشیل «نود» است و بسیاری معادلهها را زیر سوال میبرد، از جمله «عدالت» این برنامه را.
رویاهای خود را باور کنید/ یک گزارش خواندنی و دیدنی در "کافه سینما": استوری برد فیلمی که مارتین اسکورسیزی 11 ساله آرزوی ساختش را داشته/ «شهر جاویدان» با حضور مارلون براندو و ریچارد برتن!
کافه سینما- این روزها دیگر همه مارتین اسکورسیزی کبیر را میشناسند. خالق شاهکارهایی چون «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین» و «رفقای خوب» که در سالهای اخیر همچنان با آثاری مانند «جزیره شاتر» و «گرگ والاستریت» در حال شکستن مرزها است. اسکورسیزی نامش مترادف شده با کارگردان، اما تصور میکنید که مارتین یازده سالگی دربارهی سینما چه فکر و خیالاتی داشته؟
تصاویری که در ادامه میبینید، برای اولین بار به فضای اینترنت راه پیدا کرده است. این تصاویر مربوط به استوری برد فیلمی خیالی با عنوان «شهر جاویدان» است. اسکورسیزی یازده ساله که از همان زمان شیفتهی جادوی سینما و پردهی نقرهای بوده، قصد داشته تا این فیلم تاریخی و حماسی را با حضور ستارگانی چون مارلون براندو، ریچار برتن و الک گینس بسازد. اسکورسیزی این قابها را خودش با مداد رنگی نقاشی کرده است.
تماشای این نقاشیها بار دیگر به ما یادآوری میکند که پشت سر گذاشتن سختیهای راه رسیدن به آروزهای کودکی، سهم کسانی است که به رویاهای خود باور دارند.
کافه سینما
باد بینیازی خداوند است که میوزد؟
عبدالکریم سروش
عطا ملک جوینی در تاریخ جهانگشا آورده است که در بحبوحه ی چیرگی و اشغال و قتل و نهب وتجاوز مغولان، چنگیزخان به بخارا درآمد و به مسجد رفت و مشایخ و ائمّه جماعت و شریعت را احضار کرد و فرمان داد تا صندوق های قرآن را در حضور آنان، کاهدان اسبان سازند و رقاصگان و نوازندگان را به مسجد آورند و رامشگری کنند و آنگاه برخاست و مسجد را ترک گفت و “جماعتی که آنجا بودند، روان شدند و اوراق قرآن در میان قاذورات، لگدکوب اقدام و قوائم گشته. درین حالت امیر امام جمال الدین… روی به امام رکن الدین امام زاده… آورد و گفت: مولانا چه حالت است؟ این که می بینم به بیداریست یا ربّ یا به خواب؟ مولانا امام زاده گفت: خاموش باش! باد بی نیازی خداوندست که می وزد. سامان سخن گفتن نیست.”(تاریخ جهانگشای جوینی، ج ۱، ص ۸۰)
هانس یوناس (۱۹۰۳ ـ ۱۹۹۳HANS JONAS ) فیلسوف یهودی- آلمانی قرن بیستم که فاجعه ی هولناک هولوکاست را زیسته و چشیده بود و مادر خود را در آدم سوزی های آشویتس از دست داده بود، پس از آن فاجعه، هیچگاه نتوانست گریبان خود را از چنگال مساله شرّ و پرسش های مهیب تئولوژیک در باب رحمت و عدالت خداوند رها سازد. می پرسید در آن ظلمات ظلم، در آن سیاهچاله وحشت و در آن تبهکاری های فضیلت سوز، خدا کجا بود و چه می کرد؟ نمی خواست یا نمی توانست کاری بکند؟ غایب بود؟ خفته بود؟ خسته بود؟ در خسوف بود؟ آیا نیچه راست میگفت که خدا مرده است؟…. سال ها با این سؤال ها در پیچید و عاقبت در سال ۱۹۸۴، در دانشگاه توبینگن، پرده از کشف خود برداشت و به پروتستان های حاضر در مجلس گفت که خدا پس از خلقت و بر اثر خلقت ناتوان شده است، و این ناتوانی برگشت ناپذیر است. او دیگر خدای قادر تاریخ نیست و فقط به عذر عجز و ناتوانی می تواند از بی عملی خود دفاع کند و چشم بستن بر جهنّم هولوکاست را موجّه سازد. باد ناتوانی خداوندست که می وزد نه بی نیازی او!
یوناس البته به گمان خود از خدا دفاع کرد و آبروی او را به هزینه قدرتش خرید، اما بندگان را در مقابل او ناامید و بی دفاع گذاشت. نه تنها بندگان را بی دفاع نهاد، بل شریران را دلیری داد تا هرچه می خواهند ستم کنند و از آن خدای عاجز نهراسند. اشغالگران فلسطین و خاخام های پشتیبان شان امروزه، خالص ترین پیروان تئولوژی یوناس و پرستندگان آن خدای عاجزند، اگر از اصل به خدایی باور داشته باشند.
یوناس البته میتوانست به طریق دیگری مسأله را حل کند که هم آبروی خدا حفظ شود هم قدرت او، و آن اینکه شرّ بودن هولوکاست را در چشم خدا انکار کند .این هم برای خود حیله یی تئولوژیک است اما به هزینه بی اخلاق کردن خدا .لکن یوناس اینهمه جسارت نداشت و گرفتن قدرت از خدا برای او آسان تر بود تا گرفتن شرم و اخلاق از او. بی شرمی بسیار میخواهد بی شرم شمردن خداوند!
**********************
نسل کشی فجیع فلسطینیان محروم و مظلوم و جنایات جنگی اسرائیل در غزه ، دوباره سؤال هانس یوناس را زنده می کند: خدا در این ایّام کجاست و چه می کند؟ او از “معنی خدا پس از آشویتس”۱ سؤال میکرد و اینک به اقتفای او باید از “معنی خدا پس از غزه” سؤال نمود:
آیا خداوند این همه تبهکاری و زمین خواری و فزونخواهی و شرارت و قساوت و سفّاکی و کودک کشی و خونریزی را در غزّه می بیند و فقط غریبانه غصّه می خورد و عاجزانه می گرید، یا از اصل آن را شرّ و شرارت نمی داند و لذا بر وقوعش خشمی نمی گیرد و دریغی نمی خورد؟ باد بی نیازی خداوند است که می وزد یا باد ناتوانی او؟ یا باد نادانی او؟ یوناس اگرچه به ناتوانی خدا فتوا داده بود، به بی اخلاقی او رضایت نمی داد و دست کم می پذیرفت که وی در هولوکاست، هم در ماتم آدم سوزی نشست هم بر مصیبت فضیلت ستیزی گریست! ولی گویا اشغالگران فلسطین، که هولوکاست دیگری آفریده اند و از زشتی آن شرمی ندارند، از خدای عاجز یوناس هم عبور کرده اند و بیشرم بودن ونادان بودن را به عاجز بودنش افزوده اند و خدایی ناتوان و نادان ساخته اند که جانی خسته ودستی شکسته و چشمی بسته دارد و زشتی ها را نه فهم میکند نه منع ، بل شرمی از تایید و تصویب آنها ندارد. خدای یوناس زشتی هولوکاست را درک میکرد اما دفع نمیتوانست کرد.اما خدای اشغالگران به زعم اشغالگران اینک هولوکاست را بد نمیداند تا به دفع وتقبیح آن بر خیزد!
**************
مولانا جلال الدین فرمود:
هرکه میکوشد اگر مرد و زن است
چشم و گوش شاه ما بر روزن است
یعنی خدای بی نیاز که نه نادان است و نه ناتوان، نه خسته است و نه خفته، اینک به تمام قامت در جهان زنده و حاضر است .در کجا؟ در وجدان بیدار آدمیانی که به اجماع و اتفاق، بر تجاوز و تبهکاری اشغالگران فلسطین ،خاک لعنت می افشانند و کوتاهی دستشان را از امنیت مسلوب و اراضی مغصوب فلسطینیان به دعا و به آرزو و به عمل طلب میکنند. باد بی نیازی خداوند همچنان می وزد اما سامان سخن گفتن هست. شرارت شریران از قدرت و رحمت او نمی کاهد و بر شرم و عدالت او سایه تردید نمی افکند. حقیقت اینک بر شرارت غلبه کرده است وپرده ظلم ظالمان را دریده است.دیری نخواهد گذشت که عدالت هم بر شرارت پیروز شود وشرارش خارزار ستم را فروگیرد.
متجاوزان، غزّه را اشغال و ویران کردند، کودکان را کشتند، بیمارستان ها و دبستان ها را به خمپاره ستم، پاره پاره کردند، مردان و زنان را آواره کردند، بازارها را به خون کشیدند، … اما خیمه ی غیرت و عَلَم مقاومت آن مظلومان را در هم نشکستند، بل جان غمگینشان را که چون عودی می سوخت، سوخته تر کردند، تا عطر دادخواهی شان در جهان بپیچد و وجدان های خفته را بیدار کند، و همّت عدالت خواهان را برانگیزد و طشت رسوایی تبهکاران را از بام تاریخ فرو افکند و آشکار کند که اهریمن اگرچه جلوه ای و جولانی دارد، اما دولت جاودان با صبوران و مجاهدان است. تا عدالت طلبی هست نشان می دهد که جهان از خدا خالی نشده است و تا عدالت طلبان هستند نشان می دهد که خداوند از بشریّت قطع امید نکرده است.
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت «مظلومان» است
—————————————————————————————–
۱٫ HANS JONAS, THE CONCEPT OF GOD AFTER AUSCHWITZ 1984
منبع: جرس