Shared posts

14 Jan 08:40

275

by ghameshirin

آدمهايي هم هستند كه زمستان افسرده شان مي كند

سرد شدن خانه كم طاقتشان ميكند

دوست دارند همش نق بزنند و دوست تر دارند تا كسي باشد

تا به نق و نوقشان گوش كند ، چيزي نگويد  

نهايتا" لبخند بزند

كسي باشد ، تا بشود با آن  كِز كرد زير پتوي سرد

و از پنجره پاي تخت، آسمان ابري و تيره را نگاه كرد .

كسي باشد تا حرف زدن با آن _هر چند حرفهاي هميشگي_

هميشه بوي تازگي و مهرباني بدهد

كسي كه كنارش بودن لبها را پر كند ازيك رخوت ِ خواستني

و بعد كم كم بشود تن داد به خواهشهاي داغي كه زير پوست

جولان ميكند و يادش برود كه زمستاني بوده و افسردگي

و روزمره هاي سرد خاكستري كه دوستش ندارند.

 

 

 
07 Dec 09:33

تو فقط ببار،من برایت می میرم . . .

by platonic
اطــلاعیه شماره یکــ )
 
 تمام شد و بالاخره رسید.پاییز را می گویم،جایش با زمستان خواستنی من معاوضه شد و بالاخره اولین دانه های برف بارید.صبح زود که "چشم های نیمه خواب دارم" را باز کردم و دیدم پشت پنجره پذیرایی کلی برف نشسته حالم به اندازه هزار سال خوب شد؛ انگار که حس یک هم آغوشی دلچسب را داشتم وقتی به آرامش سفیدی کف خیابان از این طبقه آخر این ساختمان نگاه کردم.

هوا خیلی خوب است.من بهترین لباس هایم لباس های زمستانی ست.آن ها را با یک وسواس خاصی می خرم.ادکلن این فصل از سال من با بقیه رایحه های دیگر سالم فرق می کند.رنگ لاکم هم مختص این فصل است،اصلا یک جعبه دارم مخصوص لاک های زمستانی.داشت یادم می رفت؛بله...رژگونه این فصل هم حتما باید آجری باشد؛یا تناژ نارنجی آمیخته با طلایی خفیف..وای چه قدر کار دارم برای این فصل.دیشب تمام اتاقم را متناسب با این فصل مرتب کردم.میز کارم الان دیگر دقیقا کنار شوفاژ تکیه کرده است،آباژور هم نزدیکای درب ورودی اتاقم ایستاده تا نور حاصل از تضریب برف و سیاهی شب را با خودش ادغام کرده و یک ترکیب بندی خوبی از این رنگ ها را شب هنگام بدهد.یک بسته عود هم کنار گذاشته بودم برای همین وقت؛ اوففف.چه قدر منتظر همچین روزهایی بودم.

حالا درست است که کسی نیامد درب اتاقم را بزند و مرا از این تنهایی مغموم دربیاوردبیرون و من هم به قول آنا گاوالدا بدم نمی آمد کسی جایی منتظرم باشد ولی این زمستان خودش انقدر کافیست که تا دو سه ماه دلم برای هیچ صدا و شانه و نامی تنگ نمی شود.نه نمی شود.

داشتم می گفتم؛شربت مخصوص این فصل البته لیموناد نعنای تکدانه است،بنشینی توی اتاق خلوت و آرامت و کتاب محبوبت را بخوانی و قلپ قلپ لیموناد بزنی و تمام دنیا را در آن(در لحظه) دایورت کنی روی تخم لیموهای لیمونادت.کافه گلاسه ایی که از ترکیب بستنی توت فرنگی ترجیحا لیتری های میهن) با شیر و کنجد و پودر کاکائو و آناناس و دو سه چکه آب جو (تلخی اش بین شیرینی غوغا می کند) درست شود روانی کننده است.البته از بس این فصل خوب است پیشنهادها کم نیستند برای عالی تر شدنشنو  حتما دیگر همه لبو خوردن توی پارک و عکاسی کردن از مناظر بکر و ضبط کردن صدای قرت قرت برف ها زیر چکمه هایشان را خودشان می دانند ،ولی من به عنوان آخرین تز می خواهم برایتان بگویم یادتان نرود در این فصل هر لباس محبوبی را که دارید بپوشید و با آن ها عکس های خوشگل خوشگل بیندازید.این فصل و بک گراندش آنقدر زیبا و دلچسب است که ب جرات می توانم بگویم از انعکاس برق چشم هایتان روی برف می شود هزار مشعل از دل را آتش؛آتش زد.

مراقب خودتان باشید و از زمستان لذت ببرید.