آدمهايي هم هستند كه زمستان افسرده شان مي كند
سرد شدن خانه كم طاقتشان ميكند
دوست دارند همش نق بزنند و دوست تر دارند تا كسي باشد
تا به نق و نوقشان گوش كند ، چيزي نگويد
نهايتا" لبخند بزند
كسي باشد ، تا بشود با آن كِز كرد زير پتوي سرد
و از پنجره پاي تخت، آسمان ابري و تيره را نگاه كرد .
كسي باشد تا حرف زدن با آن _هر چند حرفهاي هميشگي_
هميشه بوي تازگي و مهرباني بدهد
كسي كه كنارش بودن لبها را پر كند ازيك رخوت ِ خواستني
و بعد كم كم بشود تن داد به خواهشهاي داغي كه زير پوست
جولان ميكند و يادش برود كه زمستاني بوده و افسردگي
و روزمره هاي سرد خاكستري كه دوستش ندارند.