Shared posts
وکيل غنچه قوامی: حکم موکلم یک سال زندان است، اما هنوز ابلاغ نشده است
http://leilaye-leili.blogspot.com/2013/10/blog-post_25.html
January 1st Is Just Another Day
ForoozanChange is difficult but possible.
Your Opportunity To Change Is Always There
New Year's Resolutions imply that your best opportunity to change comes on January 1st. When you do this every year, it will be further ingrained that the beginning of January is your big chance to change yourself. Then, on a random day in November, when you have a great opportunity to change starting today, you might just delay change for your resolution in January.
Read more »
ایرانیان: مَردمانی مسئولیت ناپذیر که هَمواره به دُنبال مُقصر می گردند!
Foroozanحرف حساب
نوشته سیروس پارسا
- مسئولیت ناپذیری ایرانیان:
ملت شریف ایران که پَس اَفکندِ هزاران سال مظلومیت و ستمدیدگی و استبداد زدگی است، هیچگاه در طولِ تاریخش آزاد نبوده و طعم آزادی را نچشیده است! این مردمان استبداد پرور و مستبد دوست، از مسئولیت آزاد زیستن فرار کرده و ترجیح می دهند که مسئولیت هدایت و پیشبرد ملت بر دوش یک نفر باشد.
آن یک نفر زمانی شاه، هنگامی نخست وزیر، موقعی پیشوا، لحظه ای رهبر و گاهی ولایت فقیه است؛ اصولن این القاب و تکالیف که قدرت نامحدود دارند را تَنها و تَنها در ممالک استبداد زنده و دیکتاتور دوست می توان یافت! ملتی که از مسئولیت آزاد بودن فرار کند، همواره خودش را در دامان دیکتاتورها رها خواهد کرد.
آبراهام لینکلن درباره مسئولیت پذیری می گوید:
” شما نمی توانید از مسئولیت فردا با اجتناب کردن از آن در امروز، فرار کنید.
مسئولیت آزادی چیست؟ مسئولیت آزاد زیستن و آزادانه روزگار به سر آوردن همانا اختیار و اراده حقیقی آدمی است، یعنی اینکه فرد در برابر تصمیمی که آزادانه می گیرد و پیامدهای تصمیم اَش، مسئول است، فَرد در پیشگاه جامعه، خانواده و شخص خود در برابر پیامدهای تَصمیم هایش باید پاسخگو باشد و این پدیده ترسناکی برای مردمانی مسئولیت گریز می باشد.
- عَوارض جانبی مسئولیت ناپذیری:
- فَرد مسئولیت ناپذیر، همواره دیگران را مسئول شرایط زندگی اش می داند، خواه زندگی خوب باشد و خواه بد، وی در شکل گرفتنش نَقشی نداشته و این فَرد با دو حالت رو به رو می شود: یا مشغول سپاس گزاری از مجموعه ای می شود که زندگی خوب را برایش تشکیل داده اند و یا انگشت اتهام به سویِ عالم و آدم دراز کرده و همگان را مسبب نگون بَختی خویش می داند.
- فَرد مسئولیت ناپذیر، عوامل تیره روزی اش را نه در خود، پندار و کردارش بلکه در عوامل خارجی و بیگانه جستجو می کند، بَرای مثال می توان به حمله اعراب مسلمان به ایران در چهارده قرنِ پیش اشاره داشت که به طور شگفت انگیزی همچنان به عنوانِ بزرگ ترین دلیل سیاه روزی ایرانیان، در نَزد عَوام به شُمار می آید.
یَعنی مردمان ما به جای کنکاش در کارنامه رفتاری خودشان تَرجیح می دهند که یک عامل خارجی را پیدا کرده، درباره اش به طور اغراق آمیز افسانه سرایی نموده و بَرای هزاران سال عدم مسئولیت پذیری و نابخردانه رفتار نمودن خویش را ناشی از آن عامل خارجی ببینند که هزاران سال پیش رُخ داده است.
- جامعه مسئولیت ناپذیر هیچگاه به واقع آزاد نخواهد بود، جامعه ای که از آزاد اندیشیدن و آزادانه تصمیم گرفتن و تکیه بر اراده و اختیار خویش سَر باز می زند و از پیامدهای ناشی از رَفتارهای آزادانه اش هَراس دارد، هَمواره در طول تاریخ یک سیستم تمامیت خواه را برگزیده تا بَرایش تٌصمیم بگیرد، به جایش فکر کند و جامعه را در چگونگی تَصمیم گیری های خود، شریک ننماید.
این سیستم زَمانی در قالب یک شاهِ میهن دوست ظاهر می گردد که یک تَنه تَصمیم می گیرد که مملکت باید تَک حزبی شود و زَمانی در کالبدِ یک رهبر مقدس پدیدار می گردد که به تَنهایی تَصمیم می گیرد که مخالفینِ حکومتش باید در میدان های شهر و در پیشگاه شهروندانِ جامعه اش اعدام شوند.
به جای اینکه انگشت اتهام به سوی یکدیگر و عوامل خارجی دراز کرده و عالم و آدم را مقصر درماندگی خود بدانید، برخواسته و با مسئولیت پذیری، وظایف خود را به عنوان یک انسان، شهروند، پدر، مادر و…انجام دهید!
آنچه مُبرهن است عدم دخالت جامعه مسئولیت ناپذیر در تَصمیم هایی است که بَرایش گرفته می شود، بَرای جامعه مسئولیت ناپذیر مهم نیست که چه کسی، چه تَصمیمی را برای شان می گیرد، آنچه حائز اهمیت است فَرار از پیامد آزادانه تصمیم گرفتن و امکان پروژه متهم سازی است! جامعه بَدوی مسئولیت ناپذیر از متهم سازی و اعتراض بچه گانه لذت می برد!
- سُخن پایانی:
قضاوت با خود شما خواننده گرامی است، آیا شما فکر می کنید جامعه ما مسئولیت پذیر است؟ آیا شما علت شکست و ناکامی ایرانیان را در حمله چهارده قرن پیش اعراب مسلمان به ایران می یابید؟ فکر می کنید عوامل نگون بختی و درماندگی ملت ما در چه نهفته است؟
آزادانه اندیشیدن و آزادانه انتخاب کردن و آزادانه رفتار نمودن مسئولیت به همراه می آورد، یعنی شما مسئول هرآنچه هستید که برای تان رُخ می دهد! آیا گمان می کنید که جامعه ما حاضر است تا با کاستی ها و مشکلات و فقر فرهنگی اش رو به رو شده و برای یک بار هم که شده، خودش را مسئول تیره روزی های خویش بداند؟
چنانچه این مقاله را پسندید، خواهشمند است آنرا بازپخش فرمایید.
فضول محله: تلاش برای آزادی، دموکراسی و سکولاریسم در ایران
www.fozoolemahaleh.com
:: پنجمین زنجیره انسانی در اهواز برای جلوگیری از تغییر مسیر کارون
با ۵۷ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
لینک مستقیم
شاه به روایت میلانی
تجربهء خواندن کتاب شاه نوشتهء دکتر عباس میلانی برایم ناامید کننده بود. اصلن بنا به تجربه هر وقت من فیلم یا کتابی را با توقع و شور زیاد شروع کردم سرآخر سهمم شد دلزدگی. اولین گرفتاری کتاب این است که برای آدمی که قبلن در مورد محمدرضا پهلوی خوانده باشد حرف جدیدی ندارد. دومین مسالهء مهم به گمانم این است که کتاب نتوانسته با خودش یکدل شود که میخواهد تاریخ پهلوی را روایت کند یا زندگینامهء شاه و بعضیوقتها میان این دو مردد و معلق باقی میماند. سوم اینکه فضاهای مهمی از زندگی محمدرضا پهلوی ناگفته باقی میماند یا سرسری از کنارش عبور میشود. مثل شاه و رفاقتهایش؛ شاه و زنان زندگیش و شاه و عشقش به اسلحه.
به نظرم نمیشود آخرین شاه ایران را شناخت و از اشرف، فردوست، علم و طوفانیان حرف نزد یا فقط به اشارهای بسنده کرد. من اگر قرار بود شخصیت شاه را برای مخاطب ایرانی باز کنم میرفتم سراغ این چهار نفر و به تبع آنها درمورد ناکامی ازلی شاه در زندگی عاشقانه باز زنان و حسرتش در این فضا... اینکه چطور در تمنای قدرت «کاتالوگهای تسلیحات را با همان ولعی ورق میزده که بقیه مجلهء پلیبوی»...ترس همیشگیش از سایهء پدر و تنهایی تلخش.
کتاب میلانی به بعضی از این موارد یا نمیپردازد و یا آسان از کنارشان عبور میکند. سرجمع اگر تازه میخواهید دربارهء محمدرضا پهلوی بدانید کتاب با لحن رواییش پیشنهاد خوبی است اما اگر به جد اهل مطالعه در مورد دوران پهلوی هستید چیز دندانگیری به گمانم دستتان را نخواهد گرفت.
پینوشت: کتاب کمتر شناخته شدهای دربارهء شاه هست به نام شکست شاهانه نوشتهءماروین زونیس. یکجور نگاه روانشناختی و شخصی به اینکه چطور شخصیت متزلزل شاه باعث سقوط سلطنت پهلوی میشود و پایههای ثبات شاه چگونه ناگهان در سال 57 از هم فرو میپاشند. به گمانم خواندنش خالی از لطف نیست.
جزییات فراموششده سیاست پولی
اشتباهات قبلی دولتها در ایران در مدیریت سیاست پولی و تورم باعث شده که کسانی که نگران تورم هستند پشت قاعده خیلی کلی و ساده «نقدینگی باعث تورم میشود» سنگر بگیرند. این قاعده در سطح بینکشوری غلط نیست ولی در عمل تکرار این عبارت ابتدایی باعث شده تا جزییات مهم سیاست پولی در بحثهای سیاستگزاری کشور فراموش شود.
مثال بزنم تا موضوع ملموستر شود. قاعده «نقدینگی باعث تورم میشود» معمولا اثر خود را در شرایط اشتغال کامل نشان میدهد: وقتی که واحدهای تولیدی با حداکثر ظرفیت کار میکنند و چون تولید در کوتاهمدت جای انبساط ندارد تحریک تقاضا (ناشی از انبساط پولی) فقط روی قیمتها فشار وارد میکند و باعث تورم میشود. (از اثرات سیاست پولی روی نرخ ارز و قیمت کالاهای وارداتی صرفنظر کردهایم.)
ولی وقتی اقتصاد در دوره رکود (تولید کل زیر ظرفیت) است سیاستگزار پولی با دستکاری و پایین آوردن نرخهای بهره سعی میکند مردم و بنگاهها را به جای پسانداز به مصرف تشویق کند (که البته همیشه هم موفق به چنین کاری نمیشود). اگر نرخ بهره پایین مصرف را فقط در حدی بالا ببرد که بنگاههایی که قبلا زیر ظرفیت کار میکردند به سطح تولید کامل برگردند اثر تورمی سیاست انبساطی چندان جدی نیست ولی در عوض بیکاری ممکن است کم شود. البته در صورتی که سیاستگزار اشتباه کند و حتی بعد از خروج از بحران همچنان تقاضا را بیش از حد (بالاتر از ظرفیت بلندمدت تولید) تحریک کند تورم ناشی از سیاست پولی در میانمدت و بلندمدت ظهور میکند.
حالا این داستانهای سادهای که گفتیم در عمل با انواع و اقسام پیچیدگیها و عدم اطمینانها رو به رو است و لذا بحث سیاست پولی درست در زمان رکود جزییات خیلی زیادی دارد. یکی از مشکلات این است که اثرات این سیاستها معمولا با تاخیر ظاهر میشوند و سیاستگزار بدبخت عقربه real-time برای تنظیم اقتصاد ندارد. لذا همیشه شانس افت و فرود (Over-Shoot) هست.
به ایران که برگردیم تسلط گزاره «نقدینگی باعث تورم میشود» عملا باعث میشود تا بحث محتوایی و فنی چندانی روی اینکه کی خوب است نقدینگی را چه قدر و با چه ابزارهایی/مسیرهایی زیاد کنیم (مثلا آیا دسترسی بنگاهها را تسهیل کنیم یا مصرفکنندگان را؟) صورت نگیرد.
اگر یک طرف طیف دولتی مثل احمدینژاد را داشتیم که با فشار مستقیم روی نظام بانکی اعتبارات را بیحساب و کتاب زیاد میکرد برابرنهاد آن ظهور جریان دیگری است که به صورت افراطی و ساده روی کنترل نقدینگی تاکید میکنند و حواسش نیست که در شرایط رکود اقتصادی شدید سیاست پولی و بانکی باید خیلی دقیق تنظیم شود تا وضع را بدتر نکند. طبعا کارشناسان و محققان بانک مرکزی به خوبی به چنین ظرایفی واقف هستند ولی به نظر میرسد که وقتی بحث به نهادهای غیرتخصیتر میرسد عملا این ظرایف از بین میرود.
«ای کاش»
شهره شعشعانی / رادیو کوچه
هنری گراهام گرین (Henry Graham Greene) نویسنده، نمایشنامه نویس، و منتقد ادبی انگلیسی در ٢ اکتبر ١٩٠۴ در هرتفوردشایر به دنیا آمد.
دستمایه اغلب آثار گرین اخلاق و سیاست در جهان مدرن است. گراهام گرین نه تنها مورد تحسین جامعه ادبی جهانی بود بلکه محبوبیت گستردهای در میان خوانندگان رمانهایش در سراسر دنیا داشت. گرین گرچه مایل نبود به عنوان نویسندهای کاتولیک قلمداد شود و در مقام توضیح و اعتراض خود را نویسندهی آزادی که اتفاقن در محیطی کاتولیک پرورش یافته معرفی میکرد، اما به شهادت آثارش در چالشی دایمی با آموزههای مذهب کاتولیک بود و محور بیشتر نوشتههایش به ویژه چهار رمان برتر او: صخره برایتون (Brighton Rock)، قدرت و جلال (The Power and the Glory)، جان کلام (The Heart of the Matter) و پایان رابطه (The End of the Affair) بر مدار این چالش قرار دارد.
دلمشغولی دیگر گرین اما که آنهم از درون مضامین آشنا و جدالها و جستجوهای بیوقفه او سر برمیدارد، دنیای سیاست و جاسوسی در سطح بینالمللی است.
رمانهای مرد سوم (The Third Man)، آمریکایی آرام (The Quiet American)، مامور ما در هاوانا (Our Man in Havana) و عامل انسانی (The Human Factor) شماری از بهترین آثار او در این زمینه هستند.
برای نوشتن چنین آثاری گرین تحقیقات و سفرهای زیادی به گوشه و کنار دنیا میکرد و با طیف بسیار متنوعی از آدمهای گوناگون، از شخصیتهای برجسته سیاسی تا مشاهیر علم و ادب، جاسوسها و مردم عادی کشورهای مختلف که پسزمینههای داستانهایش را میساختند، حشر و نشر داشت.
این شیوهی زندگی طی سالهای طولانی به گراهام گرین نویسندهی ماجراجو و کنجکاو، پرسشگر پنهان و آشکار، زد و بندهای بینالمللی بخصوص میان قدرتهای بزرگ، بیشتر اوقات چهرهای بیقرار، ناراضی و رنجور در روابط عاشقانه و زندگی خصوصی میبخشید. در نامهای به همسرش ویوین، گرین مینویسد که شخصیتی عمیقن در تضاد با زندگی خانوادگی دارد، اما همین شخصیت را که در موارد بسیاری به چنین اعترافاتی در روابط خصوصی خود دست زده، ویلیام گلدینگ (Sir William Gerald Golding ) نویسنده و نمایش نامه نویس انگلیسی برنده جایزه نوبل ١٩٨٣، «بازپسین وقایع نگار اضطرابها و آگاهیهای انسان قرن بیستم» توصیف میکند.
گراهام گرین در ٣ آوریل ١٩٩١ در گذشت. از او ٢٨ رمان، ٣ سفرنامه، چندین مجموعه داستانهای کوتاه، ٨ نمایشنامه و ۵ فیلمنامه به جا مانده است.
داستان «ای کاش» را «محمدعلی مهماننوازان» به فارسی ترجمه کرده است.
موسیقی متن:
John Foulds, Deirdre Crooning
"Women marry men hoping they will change. Men marry women hoping they will not. So each is inevitably disappointed." - Albert Einstein
ForoozanBoth disappointed!
مصر اسلامی در مقایسه با ایران لاس وگاس است
Foroozanمصر کجا ایران کجا
انقلاب مصر پدیده جالبی است. اصلا از آن سر در نمی آورم. رییس جمهورش از حزب اخوان المسلمین است که در پارلمان هم اکثریت دارد. اما خیلی از چیزهایی که در اسلام حرام محسوب می شود هنوز به طور علنی وجود دارد. مغازه های مشروب فروشی بسته نشده. مصری ها می توانند در بسیاری از کافه ها و رستوران ها مشروب بخورند. حجاب برای زنان اجباری نشده. خوانندگان زن هم کماکان فعالند و کسی جلوی آنها را نگرفته. هر شب در کاباره های کوچک و بزرگ رقص شکم برقرار است و رقاصان تن فروش هم کم نیستند. حتی در کازینوها را هم نبسته اند. برای من و شمایی که اجرای سفت و سخت قوانین اسلامی را در ایران تجربه کرده و می کنیم، حکومت اسلام گرایان در مصر در مقایسه لاس وگاس است. به عکس هایی که در چند روز گذشته در قاهره گرفته ام نگاه کنید تا منظورم را بفهمید.
یک مشروب فروشی در نزدیکی میدان طلعت حرب. معمولا فقط مسیحی ها اجازه دارند مشروب تولید کننند و بفروشند. فروش به مسلمانان ممنوع نیست.
معروفترین آبجو تولیدی مصر. تاریخ تاسیس ۱۸۹۷.
چندین نوع شراب در مصر تولید می شود، منجمله عمر خیام.
آبجو خوری در کافه حریه قاهره که حدود ۸۰ سال قدمت دارد. می گویند نجیب محفوظ نویسنده معروف مصری اینجا زیاد می آمده.
آبجوهای داخلی و وارداتی در کافه حریه.
لیست مشروبات در کافه ریش.
کنسرت گروه بساطه در یک مجتمع فرهنگی در قاهره. همزمان با این کنسرت در قسمت دیگری از این مجتمع، سخنرانی در مورد اسلام برقرار بود.
تماشاچیان کنسرت گروه بساطه: با حجاب در کنار بی حجاب.
شیرین عبده از خوانندگان نسل جدید است. می گوید بعد از روی کار آمدن اسلامگرایان متلک گویی، بویژه به زنان بی حجاب، در خیابان ها به طور محسوسی زیادتر شده.
کازینوالنیل، قاهره.
به یک مصری گفتم می خواهم رقص شکم ببینم. گفت این حرفه از نظر مصری ها نوعی فحشاء محسوب می شود. فکر کردم منظورش این است که در این جامعه سنتی زشت است که حرفه ات رقصیدن باشد. مثل ایران.
اما وقتی به یک کاباره کوچک در نزدیکی هتلم رفتم کاشف به عمل آمد که نخیر! جدی جدی تن فروشی می کنند. نه در همه کاباره ها، نه همه رقاصان، اما معمول است.
How The U.S. Knew What North Korea Was Capable Of
مخالفت پليس با برگزاری جشن يکصدهزار نفری دولت در ورزشگاه آزادی
Foroozanجریان انحرافی باید به ورزشگاه شیرودی برود :)