گفت :
زبونتو بچسبون به سق ت و یاد قشنگترین و شیرین ترین خاطره زندگیت بیفت .
زبونمو چسبوندم به سق م و یاد تو ِ اون شب پشت دوربین عکاسی افتادم ، یاد اون اولین و آخرین نگاه عمیق ...
گفت :
تو خاطراتت برو عقب تر دنبال یه خاطره قشنگ دیگه بگرد .
یاد خودم افتادم جلو بیمارستان که خم شده بودم رو موبایلِ توی دستم و لبخند می زدم به اسمس ت که ما دوستت خواهیم داشت ...
زبونم چسبیده بود به سق م و داشتم فک می کردم یعنی قبل و بعد تو خاطره خوش ندارم ؟
Sahar.azr
Shared posts
13 Jan 06:12
تو
by boosmahi
Sahar.azr likes this
13 Jul 05:33
بعدِ مُردنام ــــ بُریدهای از یک شعرِ آدونیس
by مُحسنِ آزرم
من اگر بمیرم
چهکسی میفهمد این صدایی که مُرده
صدای من بودهست
من اگر بمیرم
چهکسی میفهمد این جایی که بودهام
همیشه اعماق بودهست
همیشه دور بودهست
من اگر بمیرم
چهکسی میفهمد دوست داشتهام
باد را در آغوش بگیرم
من اگر بمیرم
چهکسی میفهمد چیزی شبیه آهنربا
جا خوش کرده بوده روی زبانم
من اگر بمیرم
چهکسی میفهمد رنگِ آفتاب بوده چشمهای من
به سپیدی برف بوده قدمهای من
...
ترجمهی محسن آزرم
tea em, parisa.hashemy and 9 others like this
No more posts. Check out what's trending.