تغییر برای برابری: محبوبه حسین زاده
در روز پنجم شهریور هفت سال قبل، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان در یکی از خیابانهای تهران اعلام موجودیت کرد. کنشگران این کمپین توانستند بحث تبعیض های قانونی علیه زنان را به دورترین شهرها و روستاهای ایران برسانند.هرچند کمپین توانست بحث حقوق زنان را در کلیه سطوح جامعه مطرح کند و تغییر قانون تبعیض آمیز را به یکی از مطالبات اصلی جامعه تبدیل کند، اما خودش با چنان فراز و فرودهایی مواجه شد که هنوز سرنوشت آن در هاله ای از ابهام و سکوت قرار گرفته است.
در هفتمین سالگرد کمپین یک میلیون امضا، و در حالی که تعداد نه چندان اندکی از بنیانگذاران این کمپین و افرادی که بعدها به عنوان کنشگر به این کمپین پیوستند، مدتهاست که راه خود را از این کمپین جدا کرده اند، تصمیم گرفتیم که با انجام سلسله مصاحبه هایی، به بازخوانی فعالیت کمپین یک میلیون امضا بپردازیم و جوابی برای سرنوشت کمپین پیدا کنیم. آیا کمپین قصد دارد فعالیت مجدد خود را شروع کند؟ چه تعداد امضا جمع آوری شده است؟ چه کسی باید در مورد سرنوشت کمپین یک میلیون امضا تصمیم بگیرد؟ آیا اصلا لازم است در مورد کمپین تصمیمی گرفته شود؟ تکلیف امضاهای جمع آوری شده چه خواهد شد؟
هما مداح- از بنیان گذاران اولیۀ کمپین- معتقد است که سازماندهی نامناسب کمپین و وجود مناسبات قدرت در کنار فشارهای امنیتی از عوامل اصلی است که کمپین نتوانست به وعده جمع آوری یک میلیون امضا تحقق ببخشد در عین حال که جریان سازی برای مطالبات حقوقی زنان، بردن گفتمان زنان به فضای عمومی و جذب نیروهای جدید برای جنبش زنان از دستاوردهای همین کمپین است. گفت و گوی ما با هما مداح را با هم می خوانیم.
سوال: هفت سال قبل و به فاصله تقریبا کوتاهی بعد از تجمع 22خرداد میدان هفت تیر، کمپین یک میلیون امضا شروع به کار کرد. چطور شد که این کمپین راه اندازی شد؟
جواب: ماجرای کمپین از اینجا شروع شد که ما برای تجمع 22خرداد سال 85 در میدان هفت تیر، بیانیه ای نوشته بودیم و در آن گفته بودیم تجمع در میدان هفت تیر، بخشی از یک حرکت طولانی تر و یک جریان بزرگ تر برای پیگیری مطالبات و خواسته هایمان است. بعد هم گفته بودیم که ما بعد از اینجا به صورت مستمر، فعالیت هایمان را پیگیری می کنیم. بنابراین چند روز بعد از تجمع میدان هفت تیر، به تکاپو افتادیم که این تجمع- خوب یا بد- برگزار شده و ما الان باید یک کاری بکنیم. ما از همان روزی که فکر کردیم که چه کار کنیم، هر کدام روزی 6 تا 10 ساعت فکر می کردیم که باید چه کار کنیم و می توانیم چه حرکت پیگیرانه ای را در پیش بگیریم تا اینکه ایده کمپین یک میلیون امضا با اقتباس از کمپین یک میلیون امضای مراکش مطرح شد. بقیه ماجرا را هم زهره ارزنی و نرگس طیبات روایت کرده اند.
سوال: کمپین یک میلیون امضا، تجربه تازه ای در جنبش زنان بود. علاوه بر این با استقبال گسترده زنان و مردانی مواجه شد که دغدغه برابری خواهی و فعالیت در حوزه زنان داشتند. چه چشم اندازی در مورد کمپین در ذهن داشتی و چه آینده ای را برایش پیش بینی می کردی؟
هما مداح: در ابتدای کار یعنی وقتی این ایده را در جمع اعضای مرکز فرهنگی مطرح شد، چنین تصوری نداشتیم. ولی وقتی این طرح با بقیه گروه های زنان هم مطرح شد، خیلی امیدوار به موفقیت آن بودم. از روزی که این طرح در مرکز فرهنگی مطرح شد تا روزی که کمپین در موسسه رعد راه اندازی شد، یعنی در فاصله زمانی کوتاهی حدود دوماه، با استقبال عحیبی روبرو شد. می خواهم مثالی بزنم که شاید این استقبال و امیدواری به این حرکت را ملموس تر کند. من از یکی از دوستانم خواهش کردم که برای دفترچه های کمپین یک مقدمه بنویسد. دوستم، مترجم و نویسنده است که تاکنون هم اسمش در کمپین مطرح نشده است. جالب اینجاست که او هیج علاقه ای به مسائل زنان ندارد ولی وقتی برایش از طرح کمپین گفتم، اینقدر خوشش آمد که مقدمه را برای کمپین نوشت، هرچند شاید خود من موافق نظرات مطرح شده در مقدمه دفترچه های کمپین نباشم.
بالاخره کمپین مثل بچه ای بود که برایش آرزوهای بسیاری داری ولی اینکه چقدر از این آرزوها به واقعیت می پیوندند، بعدها مشخص می شود. به نظرم کمپین برای همه جالب بود و موفقیت خیلی بزرگی را برایش پیش بینی می کردیم. روز 5 شهریور، افراد زیادی در مراسم راه اندازی کمپین که پشت درهای بسته موسسه رعد برگزار شد، شرکت کردند و این مهر تائیدی بود بر این اتفاق. همبستگی خوبی بین گروه های زنان رخ داده بود و گروه های زیادی وارد این کار شدند، خود من تا قبل از کمپین، فقط اعضای مرکز فرهنگی را از نزدیک می شناختم و با خیلی دیگر از اعضای جنبش زنان را نمی شناختم و به صورت مستقیم با آنان همکاری نکرده بودم. بعدها هم افراد زیادی که دغدغه برابری خواهی داشتند به کمپین پیوستند و جذب کمیته داوطلبان شدند.
سوال: چرا کمپینی که با چنین استقبال گسترده ای مواجه شده بود، تا بدانجا دچار رکود شد که نتوانست تا تحقق وعده جمع آوری یک میلیون امضا به کار خود ادامه دهد.
هما مداح: بگذار اول از همه این را بگویم که کمپین در برخی از سرفصل هایش به موفقیت رسید، هرچند مطمئن نیستم این موارد مکتوب شده باشند. به نظر من، جریان سازی و بردن گفتمان زنان به عرصه عمومی به خاطر کار کمپین بود. هرکس الان می خواهد مثالی از فعالیت های زنان در ده سال اخیر بزند، حتمن کمپین هم جزو آن است. بالاخره کمپین در مقاطع کوتاه تر و بلندتر توانست تعداد زیادی دختر و حتی پسر جوان را جذب فعالیت های زنان کند. ما قبل از آن خیلی مشکل داشتیم و این طور نبود که افراد وارد فعالیت های زنان شوند. وقتی که خود من وارد مرکز فرهنگی شدم، دختر خیلی جوانی بودم و به شوخی می گفتم که انگار تا آخر دنیا قرار است جوان ترین عضو این جمع بمانم. یعنی می خواهم بگویم که افراد جوان زیادی وارد فعالیت زنان نمی شدند درست به همین دلیل که در جاهای دیگر دنبا این کار را نمی کنند چون در هرجای دنیا داستان جنسیت داستان پیجیده ای است. حتی مسائل زنان در اولویت زنان فعال در عرصه های سیاسی و اجتماعی هم نبود. در همان زمان هم تعداد زیادی دختر فعال در عرصه سیاسی وجود داشتند که هیچکدام در عرصه زنان فعال نبودند. اینها به نظرم جزو موفقیت های کمپین است.
اما از آن طرف، این کمپین قرار بود یک میلیون امضا جمع کند و در این زمینه موفق نبود. دلایل عدم موفقیتش را یک بعدی نمی بینم. کلا مثل هر پدیده دیگری، عواملی که باعث شد کمپین به رکود برسد، به دو دسته تقسیم می شوند: عوامل درونی و عوامل بیرونی. همه راجع به عوامل بیرونی صحبت کرده اند و هرچند به نظر من هم خیلی مهم است اما نباید در مورد نقش آنها در رکود کمپین افراط کرد، نه افراط و نه تفریط.
خب بالاخره از همان اول شروع کار کمپین، همه افرادی که فعالیت داشتند، تحت فشار بودند.عده ای موقع جمع آوری امضا بازداشت و دستگیر شدند، عده دیگری به خاطر فعالیت در کمپین. مثلا وقتی شروع به برگزاری کارگاه های کمپین کردیم، از نهادهای امنیتی با تعدادی از اعضا و یا با خانواده آنها تماس می گرفتند که چرا در خانه تان جلسه گذاشته اید. برای دانشجویان عضو کمپین هم مشکلات دیگری دست کردند. گاهی فشارهای همه جانبه به یک حرکت و اعضای آن وارد می شود. فعالیت زنان تا قبل از این اینقدر پرهزینه نبود، همیشه سه چهار نفر تحت فشار قرار می گرفتند ولی در کمپین این تعداد به 30-40 نفر رسیده بود. تکرار و بازگویی این وقایع ناخوشایند، هم افرادی را که درگیر کمپین بودند، دچار دلسردی و تردید کرد و هم افرادی را که می خواستند عضو کمپین شوند.
وجه درونی خیلی پیچیده است، هرکس نظر خودش را می گوید و زیاد هم موردش حرف زده شده است. فکر می کنم این ماجرا تا حدود خیلی زیادی به نحوه سازماندهی کمپین برمی گردد. ما تجربه چندانی در زمینه راه اندازی کمپین نداشتیم. کمپین یک میلیون امضا را با تقلید از کشور دیگری شروع کردیم که فعالیت زنان و سازمان های زنان در آنجا سابقه طولانی تری داشت و پادشاه و دولت این کشور با این کمپین همکاری کرده بود. ما از این کمپین الگو گرفتیم بدون اینکه فکر کنیم که یک میلیون امضا یعنی از هر هفتاد ایرانی با یک نفر صحبت کنی، دفترچه کمپین را به او بدهی، بحث کنی و بعد از او امضا بگیرید.
ولی ما به چیزهای دیگری هم در بحث سازماندهی توجه نکرده بودیم و کمیته های مختلف در کمپین، داستانی بود که به تدریج پیش آمد و ما به سازوکار آن توجه نکرده بودیم. مثلا من در کمیته مستندسازی بودم، بعضی وقتها دلخوری هایی پیش می آمد که مثلا من فلان تعداد امضا جمع کرده ام و به شما تحویل دادم. از طرفی چون این امضاها برای همه تبدیل به ماجرای مرگ و زندگی شده بود، همه سراغ امضاهایشان را می گرفتند. ما از اول به دلیل فضای دوستی و اعتمادی که وجود داشت به این مسائل فکر نکرده بودیم که به هرکس موقع تحویل امضاهای جمع آوری شده، رسید بدهیم. برخی حتی می گفتند امضاهای من را گم کرده اید و با اطمینان می گویم که در مورد تعداد امضا اشتباه می کردند، ولی چون ما هیچ سازوکاری نداشتیم، نمی توانستیم پاسخگو باشیم. از طرف دیگر ما در کمیته مستندسازی یکسری دفترچه به افراد دادیم که خاطراتشان از جمع آوری امضا را مستند کنند. خب این روش خوبی نبود و بهتر بود از اول، همه را تشویق به مستندسازی الکترونیک و انتشار آن می کردیم.
بنابراین برخی از مشکلات مربوط به سازماندهی بود و چیزهایی که به آن فکر نکرده بودیم. اما برخی مشکلات هم پیش آمد که مشکل در رویه ها و اخلاق بود که تعداد زیادی از اعضا در یادداشت طولانی تری(پشت صحنه های سکوت)، نظرشان را در این مورد نوشتند. در نهایت هم فعالیت کمپین در هر سال محدود و محدودتر شد و یک سیر نزولی طی کرد. با ماجراهای پیش از انتخابات 88 و بعد از انتخابات 88 و درگیر شدن افراد و رفتن بسیاری از آنها به خارج از کشور هم در این روند نقش داشت.
سوال: برایم جالب است که اهمیت یکسانی به مشکلات سازماندهی و اختلافات پیش آمده در کمپین می دهی، در حالی که این اختلافات باعث دودستگی و شکاف در کمپین شد.
هما مداح: من هم شک ندارم که این اختلاف ها، یکی از عوامل اصلی بود. اما خیلی از اختلافات کلیدی هم از دل این سازماندهی نادرست درآمد. ما کمیته ای به اسم کمیته هماهنگی نداشتیم و این کمیته بعدها شکل گرفت. اگر چیزی به اسم کمیته هماهنگی بین همه کمیته ها وجود داشت، افراد تبدیل به جزیره های جدا از هم نمی شدند. اینطور نبود که اعضای یک کمیته به انتخاب خودشان با افراد کمیته های دیگر در ارتباط نباشند. این که ما یک سیستم برای ایجاد هماهنگی در تحویل امضاها نداشتیم، به همین سازماندهی نادرست برمی گردد.
ما در سازماندهی کمپین بی تجربه بودیم. همیشه می گفتیم که سلسله مراتب نباید در کمپین وجود داشته باشد، به جای اینکه سعی کنیم این سلسله مراتب بوجود نیاید. کار خیلی سختی است و ما عملا ناموفق بودیم و سلسله مراتبی که قبلا وجود داشت در اینجا به شکل بدتری تکرار شد. خب در سلسله مراتب است که افراد می توانند فکر کنند که من از بقیه بهترم، بیشتر کار می کنم، پس بگذار برای خودم کار کنم. می خواهم بگویم ما نتوانستیم مناسبات قدرت را در کمپین به زانو دربیاوریم. متاسفانه این نقد به خود ما هم وارد است که تا لحظه ای که خودمان کنار گذاشته نشدیم، به آن مناسبات تن دادیم. یعنی یکسال اول هیچکس هیچ نقدی راجع به مناسبات قدرت در کمپین نکرد و فقط گاهی اعضای کمپین در شهرستان ها در این مورد حرف می زدند. ما وقتی راجع به این مسائل شروع به حرف زدن کردیم که یک مشکل اساسی بین ما بوجود آمد. بالاخره بر اثر همین سازماندهی نادرست و سیستم سلسله مراتبی، افراد به هم بی اعتماد شدند و فضایی بوجود آمد برای اینکه افرادی که علاقه مند بودند تا کارها را با سرعت عجیبی پیش ببرند، افراد تازه وارد و افراد دیگری را که جاه طلبی کمتری داشتند و کارها را آرام تر پیش تر می بردند، کنار گذاشتند و از کمپین جدا شدند تا کار را با سرعت بیشتری پیش ببرند.
سوال: فکر می کنی آیا راهی برای نجات کمپین از وضعیت امروز آن وجود داشت؟
هما مداح: وقتی به گذشته نگاه می کنم، فکر می کنم این کار امکان پذیر نبود. کنترل کمپین با مشکلاتی که پیش آمد، از دست ما خارج شده بود. ترکیبی از مشکلات سازماندهی، مشکلات امنیتی، مشکلات شخصیتی خود افراد، باعث شد ما نتوانیم جلوی این رکود را بگیریم. بالاخره در مقطعی که کمپین دچار اختلافات جدی و دودستگی شد، افراد زیادی به صورت فردی و سازمانی تلاش کردند این مساله را حل کنند ولی خب نشد.
سوال: هفت سال از عمر کمپین گذشته است، یک میلیون امضا هم جمع آوری نشده است. از سوی دیگر با عمومی شدن مطالبات زنان، کمپین نمی تواند به همان شیوه سابق به فعالیت خود ادامه دهد. فکر می کنی که سرنوشت کمپین باید به کجا ختم شود؟ تکلیف امضاهای جمع آوری شده چه می شود؟
هما مداح: الان شرایط خیلی فرق کرده است. موقع راه اندازی کمپین ، خیلی کم در فضاهای عمومی راجع به حقوق زنان حرف می زدند ولی الان همه خواسته هایشان همین حقوق زنان است. پس کمپین یک مقداری از کارش را انجام داده است و همه متوجه اهمیت حقوق زنان شده اند. البته باید تاکید کنم که من فکر نمی کنم حقوق فقط مساله اصلی است و از همه جیز مهم تر است، ولی بالاخره اطلاع رسانی در مورد این حقوق از اهداف کمپین بود. این که همه از دولت گرفته تا بقیه گروه ها در مورد حقوق زنان صحبت می کنند، خیلی خوب است.
وقتی کمپین شروع شد، پر از امید و همانند فرزند ما بود. طرح کمپین و شروع آن حاصل خرد جمعی بود و الان هم پایان و یا ادامه این طرح نیاز به خرد جمعی و اعتماد دارد. همیشه وقتی کاری را شروع می کنیم، نمی دانیم که چه سرانجامی دارد. اما برای کمپین، پایان شایسته را محتمل تر می دانم و احساس می کنم به پروژه جدید نیاز داریم چون کمپین رویکرد ما را تامین نمی کند. شروع دوباره کمپین با همه ماجراهایی که پشت سر گذاشته است، کار خیلی سختی است و با آن موافق نیستم.
اما از طرف دیگر می توان به چشم پروژه ای که در یک مقطع و برهه از تاریخ جنبش زنان ایران صورت گرفته است، به آن نگاه کرد و تلاش کرد تا جمع بندی خوبی از آن ارائه شود. در این صورت، پیشنهادم این است که حتما یک سایت راه اندازی شود، تاریخچه خوبی راجع به فعالیت کمپین نوشته شود، یک تاریخچه در مورد شکست ها و موفقیت هایش. امضاها روی سایت منتشر شود و یک آمار کوچک در مورد امضاها داده شود در مورد اینکه چه تعداد امضا در چه مدت زمانی در تهران و شهرستان ها جمع آوری شده است. این کار باید همراه با مستندنگاری و خاطره نگاری از فعالان کمپین منتشر شود. بالاخره کمپین با شروع خوبی که داشت احتیاج به یک پایان خوب و شایسته دارد.