این روزها استاد جمشید ارجمند حال خوشی ندارد و در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان شهدای تجریش روزهای سختی را میگذراند. ضمن شفای عاجل برای این استاد گرانقدر مروری داریم بر سروده ای که در بهار ۱۳۸۸ به مجله بخارا هدیه کرد.
پیشکشی ناقابل به بخارای عزیز
ای بخارا شادباش و دیرزی
دامن کشان ساقی مِی خواران
از کنار یاران
مست و گیسو افشان میگریزد.
در جام مِی از شرنگ دوری
وز غم مهجوری
چون شرابی جوشان مِی بریزد.
دارم قلبی لرزان به رهش
دیده شد نگران
ساقی مِی خواران
از کنار یاران
مست و گیسو افشان میگریزد.
دارم چشمی گریان به رهش
روز و شب بشمارم تا بیاید.
آزرده دل از جفای یاری
بیوفا دلداری
ماه افسونکاری شب نخفتم.
با یادش تا دامن از کف دادم
شد جهان از یادم راز عشقش را در دل نهفتم.
دارم چشمی گریان به رهش
روز و شب بشمارم تا بیاید.