Shared posts
دورهای سخت
mansoure pهفتهها و ماهها و سالها از مچالگی من روی پلههای چوبی که رنگ زرشکی خورده بود میگذرد، جای رفتنت هنوز گز گز و سوزش دارد،هیچ کس جای دیگری را نمیگیرد، ولی زندگی گذشت، میگذرد و خواهد گذشت و این لابد چیز خوبیست.
And I have a tender spot in my heart for cripples and bastards and broken things
از ییلاق جمال آباد به شفت گیلان
mansoure pزمان که می گذره بدی ها کم اثر می شه، این رفیقانه ترین و در عین حال بی رحمانه ترین خاصیت زمانه.
هشت شبهای دور
mansoure pمرد دنبال چیزی بود که من نمیخواستم، دستکم آنوقت نمیخواستم. امروز اگر بود و بودم و آن خواستهها را داشت، شاید قبول میکردم. همه چیز زمان است...زمانهای دو آدم رابطه اگر با هم چفتوجور نشود، باید خداحافظی کرد. زمان چیز بیرحمی است، امروز فکر میکنی هرگز فلان چیز را نمیخواهی و سال آینده دلت غنج میرود برای همان فلان چیز. آدمها به ندرت آنقدر خوششانسی میآوردند که زمانشان با هم هماهنگ شود و خواستههایشان در آن زمان مشخص شبیه به هم. دل یکی میشکند، یکی چاره را در رفتن میبیند، یکی ناچار تمام میکند و بعضیها هم ناچار تن میدهند...همش زمان است...
سیوهشت - یکی از شیشهها شکستهبود، باد سرد میآمد تو
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد...
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود.
اوقات خوش آن بود که با دوست به سرشد
باقی همه بی حاصلی وبی ثمری بود.
حافظ
چه دقتی میکردم که دخترم کلیشهها را نبیند؛ هرهرهر
(Nancy White)
Daughters of feminists love to wear pink and white
Short frilly dresses they speak of successes with boys,
It annoys their mom.
Daughters of feminists won't put on jeans
Or that precious construction boot Mama found cute,
Ugly shoes they refuse. How come?
Daughters of feminists think they'll get married
To some wealthy guy who'll support them forever
Daughters of feminists don't bother voting at all.
Daughters of feminists beg to wear lipstick
Each day from the age of three.
Daughters of feminists think that a princess is
What they are destined to be.
How do they get so girlie?
How come they want a Barbie?
Why does it start so early?
Why, when we bring her up just like a fella,
Who does she idolize? Cinderella!
(spoken) Honey she's a doormat. You think when she marries that prince
he's not going to expect her to run that entire castle? ..
Look at all those rooms. And he's always on the road
Snow White? Doing all the housework for seven guys?
In return for room and board. This is no deal. Huh!
Daughters of feminists bruise so easily
Daughters of feminists hurt.
Daughters of feminists curtsey and skip
Daughters of feminists flirt.
They say, "Please mommy can I do the dishes?
And let's make a pie for my brother!"
Are they sincere?
Are they crazy or
Are they just trying to stick it to mother?
How do they get so girlie?
And how come they want a Barbie?
Why does it start so early?
Daughters of feminists just want to play with their toys!
@feminist @child
Copyright Nancy White
صدای تو خوب است
هر بار اینطوری صدام میکند، توی دلم رگبار غنچه میشود، اما نمیخواهم این براش عادت بشود. میخواهم که فاصلهم باهاش حفظ باشد. میخواهم مامانش باشم و این حس دوگانه، احساسات عجیب و متناقضی درست میکند.
منو به اسم صدا میکند و انگار هیچکس اندازه او منو نشناخته است، از بس که صداکردنش از اعماق دور آشنایی میآید، از بس که این صدا کردن براش طبیعی است...
+
الان دارد با لگوهاش بازی میکند. یک برج بزرگ ساخته است و میگوید: مامانجون این خونهی توئه...
دیشب تا صبح تب داشت و من محکم بغلش کرده بودم و پاهاش را با حوله خیس پوشانده بودم تا بالاخره راضی شده بود داروی تببر بخورد. صبح پا شده، آمده منو بغل کرده و میگوید: مامان من تو را ناراحت کردم. چیرا؟ چیرا من تو رو ناراحت کردم؟ منو بوس میکند و میگوید: آخه چیرا من تو رو ناراحت کردم؟