Shared posts

18 Jul 11:41

...

by 1neveshteh

حال آدم ها حال پست های ثبت موقتشونه. حال آدما حال پلی لیستشونه، حال آدما حال رو بالشی هاشونه، حال آدما حال نگاهشون تو آینه به خودشونه. حال آدما حال دفترچه ایه که همیشه قایمش میکنن. حال خاطره هاشونه...

حال آدما همیشه اون چیزیه که هیچ کس نمیبینه. حال آدما هیچ وقت اون چیزی نیست که دیگران میبینن، اون چیزی نیست که در جواب حالت چطوره میگن... حال آدما رو فقط خودشون میدونن.

10 Jul 03:46

لعنت به توییتی که بی‌موقع نوشته شود!

by علیرضا مجیدی

خانم واندا پودگورسکی خلاف کرده بود، او در ۶۰ سالگی از شش شرکت بیمه کلاهبرداری کرده بود و با ادعای کذب از کارافتادگی بعد از زمین خوردن در منزل مبلغ کلانی دریافت کرده بود، اما کارآگاهان شرکت‌های بیمه متوجه مسئله شدند و دادگاهی او را به ۲۰ سال زندان و پرداخت جریمه محکوم کرد.

07-10-2013 05-31-00 AM

طبیعی بود که پودگورسکی اصلا علاقه نداشت در سن پیری به زندان برود، به همین خاطر تصمیم گرفت که قرار کند، او مکزیک و «روزاریتو بیچ» را انتخاب کرد و با موفقیت به آن سوی مرز گریخت.

در حین فرار او یک بار شادمان برای اینکه مقصدش را فاش نکند، نوشته بود، به ایران خواهد رفت! اما بعد از فرار یکی از توییت‌های او این بود: اگه می‌تونی منو بگیر!

07-10-2013 05-30-27 AM

غافل از اینکه توییتر او توسط مقامات قانونی رصد می‌شود و دیدن همین توییت، عزم آنها را جزم می‌کند که او را دستگیر کنند. به یاری یک تیم ویژه جرایم دیجیتال و با همکاری توییتر، این مجرم چند روز پیش دستگیر شد و حالا باید پاسخگوی اتهام تمسخر سیستم قضایی هم باشد.

اما خانم پودگورسکی تنها مجرمی نیست که بعد از فرار، شادمان و بی‌پروا در شبکه‌های اجتماعی ابراز احساسات کرده است و ناخواسته خود را گیر انداخته است.

در یک مورد دیگر «بریت سام گرینوود»، بعد از فرار وارد فیس‌بوک پلیس شد و همین عبارت کذایی «اگه می‌تونی، منو بگیر» را نوشت. ۱۲ ساعت بعد او دستگیر شده بود!

07-10-2013 05-35-43 AM

خلاصه اینکه به مجرمان توصیه می‌شود بعد از گریز، زبان به دهان بگیرند و در شبکه‌های اجتماعی پلیس را مسخره نکنند، چرا که عاقبت خوبی ندارد!

منبع: + و +

08 Jul 03:33

اولین اینترنت مجانی یک خط اتوبوسرانی شهر تهران

شرکت واحد اتوبوسرانی تهران اعلام کرده است که برای اولین بار یکی از خطوط اتوبوسرانی شهر تهران در مسیر دانشگاه علم و صنعت ایران به اینترنت مجهز شده و مسافران می‌توانند به طور رایگان از اینترنت در داخل اتوبوس‌ها استفاده کنند.
02 Jul 09:54

برخورد نزدیک از نوع سوم

by Ali FreeHideaway
آیت الله طاهری فوت شده و جمعیت شهر به شکل نامحسوسی یک طرف اون کلونی بود. من اما، در اوج کارهای مربوط به دونفره شدن، در راه منزل همسر وارد یک کوچه یک طرفه شدم که دو طرف اون ماشین‌ها ردیف پارک کرده بودند و یک ماشین هم به سختی از وسط رد می‌شد، که ناگهان یک فروند خودروی مگان از روبرو و به صورت خلاف وارد کوچه شد. در حال آماده شدن برای یه بگو مگوی شدید به منظور عدم عقب نشینی از مواضعم بودم که یک آقای کت و شلواری با پیراهن سیاه پیاده و ضمن عذرخواهی اعلام کرد که لطفاً یکی دو دقیقه منتظر بمونید و من هم که رفتار بافرهنگ طرف مقابل رو دیدم مواضعم از یاد رفت و با بیان جملة "خواهش می‌کنم، عجله‌ای نیس" کف مطالبات خودم رو به شدت کاهش دادم! اما چند ثانیه که گذشت جو به شدت سنگین شد، فیلبردار و خبرنگار از در و دیوار بالا رفتن و سیل جمعیت از روبرو جاری شد. من که در حال تفکر بودم که آیا رفتار متشخص من لیاقت این همه استقبال و رسانه‌ای شدن رو داره یا نه، ناگهان مردی با عمامة سفید رو دیدم که از مگان پیاده و خیلی خرامان خرامان از جلوی دوربین‌ها و البته ماشین این بندة حقیر رد، و وارد یکی از منازل کوچه شد. اون روز هنوز قرار نبود کمتر از 10 روز بعد اسم اون مرد رو روی برگه رأیم بنویسم و روز بعدش هم کل مملکت برای رئیس جمهور شدنش خوشحالی کنن، دنیا خیلی کوچیکه خلاصه!
02 Jul 03:48

لایک زدن و لینک دادن، در دنیای واقعی دردی را دوا نمی‌کنند

by علیرضا مجیدی

یک مؤسسه تبلیغاتی در سنگاپور، در یک کارزار تبلیغاتی کار جالبی کرده است، به این صورت که روی عکس تعدادی از قربانیان بلایای طبیعی، عکس افرادی را نشان داده است که به جای کمک، به سبک فیس‌بوک، در حال لایک زدن هستند، تا به این ترتیب نشان بدهد که واکنش‌های دنیای مجازی، لزوما به کار نیازمندان دنیای واقعی نمی‌آیند.

07-01-2013 10-06-47 AM

07-01-2013 10-06-25 AM

07-01-2013 10-06-02 AM

و این همان شکافی است که بین دنیای آنلاین و آفلاین ما ایجاد شده است.

خیلی‌ها با لایک زدن، یا اشتراک یک مطلب تصور می‌کنند که گام بزرگی برای کمک به دیگران یا پیشبرد یک مأموریت برداشته‌اند، در صورتی که:

دوصد گفته چون نیم‌کردار نیست!

07-01-2013 10-07-05 AM

منبع

29 Jun 04:20

Siosepol

 اصفهان- ۳۳ پل  - Isfahan - Siosepol(Bridge of 33 Arches)

یعنی فراموشی، فراموشی، فراموشی...

16 Jun 06:39

یه دشت سبز

by Ali FreeHideaway

راحت نبود، اصلاً راحت نبود. چهارسال درصد قابل توجهی از عمر یک نفر رو تشکیل می‌ده و اگر با یأس و ناامیدی و افسردگی بگذره، شکی در جانفرسا بودن اون نخواهد بود. حالا اما، با تمام رفته‌ها، بالای تقویم روی میزی، کنار خردادی که پسوند "پر از حادثه" رو همیشه به دوش می‌کشیده، به جای 88 نوشته 92. به جای یأس نوشته امید. به جای اشکهای ناشی از اشک آور توی راهروهای کوی دانشگاه، نوشته یه رقص بی وقفه از شادی وسط چهارباغ. خرداد 92، تمرین رسیدن به بلوغ سیاسی و عبور از تمایل همیشگی ایرانیان به تغییر ناگهانی بود. 24 خرداد، روز نشون دادن "ما" به دیکتاتوری بود که هرکاری کرد "ما" رو از "ما" جدا کنه و نتونست. و حالا ... راه زیادی مونده و کودک دموکراسی تازه شروع به راه رفتن کرده، و  بر زمستان صبر باید طالب نوروز را، حتی اگر این صبرِ نزدیک شدن سحر چندان هم "اندک" نباشه.

...  فقط ... جای رفیقامون که نیستن خالیه، از میرحسین گرفته تا نداها و سهراب‌های گمنام

10 Jun 04:34

این راه "ترقی" نیست

by Ali FreeHideaway
کاش "مهندس باقربیگی" همان "مجیدِ بی‌بی" باقی می‌ماند ...

06 Jun 04:59

از وبلاگ ها/ کوتوله شده ایم آیا؟

by مانی

سال ۸۸ ایران نبودم اما مناظره ها را می دیدم، همه می دیدیم در واقع مناظره های سال ۸۸ پدیده منحصر به فردی بود در تاریخ سیاسی اخیرمان. احمدی نژاد با همه قد کوتاهش پدیده ای بود برای خودش و حتی قد رضایی را هم بالا کشیده بود. میر و شیخ که غوغا می کردند. مهندس که زل می زد به دوربین و دروغ گو ها را رسوا می کرد و شیخ که دستش را دراز کرد به سوی موسوی و گفت تا روز آخر می ایستی و گفت می ایستم و ایستادند و زهرا رهنورد که خود به تنهایی یک انتخابات را جلو می برد.

دانشگاه ها که غوغا بود . کرور کرور دانشجو جمع می شدند و فرقی نمی کرد موسوی باشد یا کروبی یا حتی احمدی نژاد. سوال و جدل بود و غوغا. گوش ها تشنه شنیدن بودند و چشم ها تشنه دیدن. شهر پر از پوستر بود و زنجیره ی سبز که فقط عکس هایش را دیدم اما عظمتش در تاریخ ایران ثبت شد. ورزشگاه هایی که پر می شد. استان به استان بزرگ مردان و بزرگ زنان سرزمینم می چرخیدن و از خطر می گفتند. تاج زاده، امین زاده، رمضان زاده، بهزاد نبوی، احمد زید آبادی، عرب سرخی، میردامادی، محسن آرمین، بهشتی شیرازی، آقا رضا خاتمی، عبدالله مومنی و و جوون های مثل عماد بهاور و آرش غفوری و حسن اسدی و روزنامه نگارانی چون مهسا و مسعود و بهمن و سیامک قادری بودند و خیلی های دیگر که وزن دادند به انتخابات و شهر و کشور را پر از شور و شعور کردند و در واقع حماسه ساز بودند.

حسرت شنیدن اسم شجریان و فرهادی را از تلویزیون نداشتیم. هنوز انقدر قدهایمان را کوتاه نکرده بودند که با شنیدن اسم هنرمندانمان از طرف یک کاندیدا ذوق کنیم و منتظر باشیم تا فقط یک هزارم از دردهایمان را بیان کنند و ما ذوق زده شویم. ماهواره نهایت آرزویمان نبود.

حالا قدکوتاهمان کردن. هرچند ما رشید وارد یازدهمین انتخابات شدیم. دردهایمان را به تاریخ و زمان سپردیم. آمدیم که فردایمان خراب تر از امروزمان نشود. آمدیم چون فقر و فساد و گرسنگی بیشتر از تمام ظلم هایی بود که این ۴ سال بهمان شد. امدیم نه اینکه حصر میرحسین و کروبی و خانم رهنورد را فراموش کرده باشیم؛ بلکه تنها راه شکستن حصر را همین آمدن می دانستیم، تنها راه باز شدن درهای زندان را همین آمدن می دانستیم. رشید وارد شدیم با هاشمی رفسنجانی اما… بگذریم که زیاد گفته شده از طلایی ترین فرصتی که تنگ نظری ها سوزاندش.

حالا باید به همین حداقل ها رضایت بدهیم. از آینده می ترسیم، ترسمان هنوز پابرجاست. فردایمان نباید با جلیلی یا قالیباف رقم بخورد، هردوی اینها ترسناک هستند برای مایی که جامعه مدنی آرزویمان هست و می خواهیم حداقل های برای نفس کشیدن داشته باشیم. می ترسم از فردا که حسرت به دل بگوییم کاش هنوز احمدی نژاد بود و بگوییم وای چه روزهای خوبی بود…

منبع: وبلاگ خواب هایم

04 Jun 12:58

شاید فرجی بشه معجزه‌ای دربیاد*

by میم تیلدا
ما می‌خندیم.. ما یه سری آدمیم که جمع شدیم دور هم، تو یه کافه، تو پلاس، تو خیابون.. و می‌خندیم. خبرهارو با هم مرور می‌کنیم و فش میدیم و تهش می‌خندیم. مناظره‌ی جمعه شب رو جوک می‌کنیم و باهاش بلند می‌خندیم. حرف‌های غرضی رو می‌شنویم و از واقعی و ساده بودنش می‌خندیم. جلیلی رو می‌بینیم و حرص می‌خوریم و یه تیکه ازش برا مسخره کردن پیدا می‌کنیم و می‌خندیم. همشون خنده‌دارن...
عارف رو می‌بینیم و امیدوارم می‌شیم. مراسم خاکسپاری ایت الله طاهری‌ رو میبینیم که سبز شده و امیدوار میشیم. به "من رای می‌دهم" با بک‌گراند سبز، که عکس پروفایل دوستامون شده لبخند می‌زنیم و خوشال میشیم. باز تو همین ده روز امیدوار میشیم و خیالبافی می‌کنیم. هی احتمالات ترسناک ِ مختلف تو ذهنمون میاد، اما باز یه موضوع خنده دار پیدا می‌کنیم و می‌خندیم...

اما یکهو، اون وسط، کافیه یکی پای یکی از پست‌های انتخاباتی که زیرش مسخره بازی درمیاریم و دو نقطه پرانتزهامون به راهه، منشن‌تون کنه و اسمایلی ":(" بذاره.... به اطرافتون نگاه می‌کنید و کل این چهار سال آوار میشه روی سرتون. از همون نصفه شب ِ 22 خرداد که اشک ناباوری می‌ریختین تا...
ماها یک سری آدم ِ طفلکی هستیم که هی ذره ذره با یادآوری این چیزا آب شدیم. که هی هر از گاهی شافل گوشی رو آهنگ "سال خون-شاهین نجفی"* گیر کرد و باهاش وسط خیابون و مترو زارزدیم و... هـــــــــی..
03 Jun 12:07

The Pros & Cons Of Being Tall

by DOGHOUSE DIARIES

The Pros & Cons Of Being Tall

Standing up too quickly can be a doozy.

30 May 03:41

جنجال تداعی تصویر هیتلر در یک کتری!

by علیرضا مجیدی

پیش از این در یکی از پست‌های «یک پزشک» برایتان در مورد پدیده‌ای به نام پاریدولیا نوشته بودم.

پاریدولیا Pareidolia ، به یک پدیده روانشناسی اشاره دارد که در آن محرک‌های مبهم حسی که غالبا به صورت صدا یا تصویر هستند، به صورت معنی‌داری ادراک می‌شوند.

مثال‌های جالبی از این پدیده می‌توان آورد، مثلا وقتی به ابرها نگاه می‌کنید و در آن چهره‌های انسانی یا شکل حیوانات را می‌بینید، یا وقتی به نظرتان می‌آید چهره کسی را در ماه دیده‌اید یا حتی وقتی حس می‌کند وقتی یک نوار صوتی که به صورت برعکس پخش می‌شود، حاوی پیام صوتی مخفی‌ای است، در همه این حالات مغز شما از یک سری محرک‌های بی‌معنی، تلقی‌های معنی‌دار می‌کند.

پاریدولیا از دو واژه یونانی درست شده است، «پارا» که به معنی «کنار» یا «همراه» است و «ایدولون» که به معنی تصویر است و در کل، به معنی و مفهوم جانبی یک شکل اشاره دارد.

در بعضی موارد همین تداعی‌ها بسیار جالب و خبرساز می‌شوند، تازه‌ترین مورد آن زمانی رخ داد که شرکت JCPenney بیلبوردهای تبلیغ یک کتری استیل را در کالیفرنیا نصب کرد.

همان طور که می‌بینید این کتری‌ها طراحی خیلی خوبی دارند، و ظاهرا نباید ربطی به هیتلر داشته باشند!

05-29-2013 11-52-09 PM

اما کمی دقت کنید:

05-29-2013 11-48-50 PM

از دیروز این تداعی ضمنی در شبکه‌های اجتماعی و ردیت خبرساز شده است، خود شرکت هرگونه تعمدی را قویا انکار می‌کند، اما همین جنجال باعث فروش رفتن همه کتری‌ها در عرض چند ساعت شد!

05-29-2013 11-49-37 PM

منبع: آتلانتیک



مجله یک پزشک را در فلیپ‌بورد دنبال کنید! (1220 مشترک و 38187 بار ورق خوردن تا امروز!)

سفارش درج آگهی در یک پزشک

30 May 03:30

يه اميد چيه كه همونو هم نداشته باشيم؟

by metz
تو اين كتابه يه صحنه اي رو تصوير كرده. توي يه خونه ي پنج فرزنده، مامانه پنج تا بيسكوئيت درست كرده به عنوان دسر بعد از غذا. بچه ها دونه دونه از توي ظرف دسرهاشونو بر مي دارن. تا مي رسه به آخريه كه چهار سالشه. بيسكوئيتي كه مي رسه به آخريه گوشه نداره. بچه هم عصباني ميشه، دسرشو پرت زمين مي كنه. بيسكوئيته حالا ديگه خورد شده. بعد داد و بيداد و گريه مي كنه و پا مي كوبه كه دسر من اصلا به درد نمي خورده. نگاه كنين. نه خودتون ببينين و قضاوت كنين كه مال من از اول اصلا دسر نبوده.
در ادامه اين داستان رو بسطش مي ده به طرز رفتار "كودك"ها در رابطه. به آدم هايي كه بهترين دسرها رو به خاطر نداشتنِ يه گوشه از بين بردن. خودشونو از لذتش محروم كردن. گوشه اي كه وقتي شروع به گاز زدن بيسكوئيت كِرِمی كردي، حتي به چشمم نمياد.

27 May 05:40

کس نمیجنبید چون بر شاخه برگ از برگ

by proshatthegreat
پرسیده بود خاموشم... خاموش نیستم. تاریکم.

چشم‌انداز فردا آنقدر تیره است که ترجیح میدهم بیدار نشوم.

دلسردم.

امید واژه غریبی شده برایم.

صبح‌ها به این انتظار بیدار میشوم که شب زودتر فرا برسد.

پای رفتن نیست. جان ماندن هم...

27 May 04:47

گوش کردن به موسیقی با استخوان‌های گونه

by علیرضا مجیدی

هنگام شنا کردن، گوش کردن به موسیقی دشوار است، چون حتی هدفون‌های ضد آب هم ناکارآمد هستند، این هدفون‌ها هم باید با پخش صدا در هوا، صدا را به پرده گوش برسانند، زیر آب هم که چیزی که نیست، همین خواست.

اما حالا شرکتی پیدا شده که هدفون‌هایی به نام «نپتون» تولید می‌کند، این هدفون‌ها درست روی استخوان گونه قرار می‌گیرند و استخوان را می‌لرزانند و از این طریق صدا را به حلزون گوش می‌رسانند و گوش کردن به موسیقی را ممکن می‌کنند. به این کار در پزشکی «هدایت استخوانی» گفته می‌شود. بعضی از پستانداران‌های دریازی هم از همین شیوه برای شنوایی استفاده می‌کنند.

05-27-2013 08-25-54 AM

هدفون نپتون، شکل ارتقای یافته هدفون قبلی شرکت FINIS با نام SwiMP3 است. هدفون نپتون چهار گیگ ظرفیت دارد و قیمت‌اش ۱۶۰ دلار است.

05-27-2013 08-24-52 AM

همه می‌دانند که چقدر موسیقی، عملکرد ورزشی و شوق به ورزش را بیشتر می‌کند.

منبع



مجله یک پزشک را در فلیپ‌بورد دنبال کنید! (1220 مشترک و 38187 بار ورق خوردن تا امروز!)

سفارش درج آگهی در یک پزشک

25 May 10:53

ژنرال ! شما تافته جدا بافته نيستید

by maziaran

اين روزها فشار و تهديد همه جانبه استقلاليها از مدير عامل و سرمربي گرفته تا بازيكن و بوقچي به وزارت ورزش براي گرفتن طلب شان گوش فلك را كر كرده است.در اينكه فوتبال يك صنعت است و پول در آن حرفه آخر را مي زند بحثي نيست منتها چه فوتبالي و در کدام كشور ،  آقاي قلعه نويي ! هشتاد و دو درصد اقتصاد ايران در دست دولت است و شما بخشی از یک فوتبال دولتی هستید بنابراین تعریف صنعت فوتبال در کشور ما روشن میشود باید نفت فروش برود تا پول این سرمایه ملی بیاید در اختیار فوتبال و مدیران هزینه آن قرار گیرد آنها هم برای ماندن بر روی صندلی ریاست با قرار دادهای کلان و خارج از قواره فوتبال ما ، روزگار را سپری کنند. بزرگوار ! حالا این اقتصاد دولتی که پشت فوتبال بود درگير تحريم هاي گسترده است  اگر خبر نداريد از آقاي فتح الله زاده كه يكي از دو ، سه مدرك دكتري ايشان صنايع پايين دستي نفت از باكوست بپرسيد . ژنرال گرامي ! نمي دانم از شيشه ماشين ارزشمند خود گاهي نگاهي به وضع مردم مي كنيد يا نه ، نمي دانم خبر داريد به خاطر همين تحريم هاي ناجوانمردانه ، بسياري از بخشهايي توليد و صنعت اين كشور در مرز تعطيل شدن است صنعتي که بايد كارگران و متخصصان آن كار كنند تا از درامد آن برای کشور ، حقوق و قراردادهاي ميلياردي شما و بقيه بازيكنان و مربيان و مديران فوتبال بي کيفيت ايران پرداخت شود. استاد شما كه دست به جيب هستيد خدا را شكر !  ولي بدانيد همين الان كه اين مطلب را مي خوانيد برخی از افراد اين ممكلت كه مدعی هستید به عشق آنها كار را تا الان ادامه داده ايد چند ماه است حقوق نگرفته اند و شرمنده زن و بچه هستند ولي برای اهداف بزرگ کشورشان تحمل كه مي کنند هيچ ، تازه سفرپر هزينه كاروان 80 نفره ! تيم جنابعالي را هم مي بينند و با همين بردهاي شما دلشان خوش ميشود. آقای قلعه نویی ! شما به مناسبتهاي مختلف سفره دار هستید ، بسياري از مقامات هم مي آيند تا در آن مجالس  فيضي ببرند ، بيا و اين روزها براي خيرات بيشتر سري بزن به بيماران خاص و ببين به دليل همين تحريمهای وحشیانه ،كشور در تهيه دارو براي آنها چه مشكلاتي دارد .... آقاي قلعه نويي به شما احترام مي گذارم از اين بابت كه از رنج به گنج رسيده ايد ولي مشهور است ادمی كه گذشته اش را فراموش كند به قهقرا مي رود به عنوان یک دوست قدیمی عرض میکنم کم کم فاصله بين ادعا تا عمل شما دارد زياد میشود مي دانم مشاور زياد داريد از اظهارت شما در مورد مسايل مختلف سياسي ، اجتماعي و گاهي گريزتان به مطالب روز مثل آثار فیس بوک و موارد تاريخي مانند نامه دهخدا به مصدق و ... ميشود اين موضوع را فهميد توصيه ميكنم در این اوضاع و احوال کنونی مردم ، در مورد اقتصاد مقاومتي هم كمي کنكاش كنيد و مشاوره بگیرید ، ببنيد حرف و هدفش چيست ؟ مسئولیت ما در اين زمان چيست ؟ شايد در اين گير ودار كمي به مردم تخفيف بدهيد و بازيكن شما به جاي دريافت يك و نيم ميليارد براي نه ماه سال ! کمی مردمي تر قرارداد ببندد و شما هم روي نيمكت آنها را به عشق اين مردم بزرگ و با گذشت هدايت كنيد  

18 May 06:25

انتخابیه

by Ali FreeHideaway

1- نسل قبل، که صد البته منظور از "قبل" تجربه کنندگان انقلاب 57 است، تئوری‌های خاص خود را در ذهن پرورش می‌دهند. حرکات انفعالی و انقلابی که چیزی جز تحمیل هزینه‌های فراوان به چندین نسل بعد نداشته از جملة این تئوری‌هاست. بنابراین لطفاً این دسته، چه از نوع گریخته به خارج از کشور، و چه از نوع عشق "اون خدابیامرز" داخلی که خود با تمام قوا نسخة نام برده را پیچیدند، فلسفه‌های تحریمی خود را به رخ ما نکشند.

2- دوستان خارج رفته، ترک وطن کرده، مغزهای فراری که به حق برای پیشرفت و زندگی بهتر، تصمیم دشوار مهاجرت را اتخاذ کرده‌اند، (با کمال احترام) دید مناسبی از سختی‌های رفته بر مردم در 8 سال اخیر ندارند. مفهوم تبدیل درآمد ماهانه به یک سوم مقدار قبل و افزایش نجومی قیمت‌ها و بیکاری و غیره، با خواندن اخبار خبرگزاری‌ها و بی بی سی فارسی درک نخواهد شد. گوشت و پوست باید درگیر باشد به جای گوش. تئوری‌های روشنفکری این دوستان درجای خود محترم، اما لازمة اصلی "لِنگ کردن" بودن در داخل گود است.

3- تئوری نیمه مازوخیستی "مشایی بیاد تا دیگه کار یکسره بشه" چندان جایی برای بحث نداشته و بیشتر یک فرار از عذاب وجدان ناشی از ناتوانی در اصلاح امور محسوب می‌شود.

4- انتخابات 92 قرار نیست تکرار انتخابات 88 باشد. نه از دید حاکمیت و هزینه‌های سنگین رفته در اولی، و نه از دید مردمی که امید تبدیل به یوتوپیای دموکراسی در یک شب را دارند. انتخابات 92 پتانسیل حماسه شدن ندارد، روز بعدش ایران تبدیل به سوئیس نخواهد شد و رفاه اقتصادی را در مویرگ‌های جامعه تزریق نخواهد کرد. انتخابات 92، یک لاتاری واقعی است، برای انتخاب بین شیب سقوط زیاد یا کم حتی با وجود احتمال تقلب، برای انتخاب همیشگی این ملت بین "بد" و "بدتر"، برای کمتر حساس شدن مقطع همیشه حساس کنونی با رأی به نامزدی که گذشته‌اش قابل توجیه نیست، و شاید برای نجات میلیمتری ملت از بودنِ پیوسته درگوشة رینگ میادین داخلی و خارجی.


17 May 10:32

نجات

by هدیه

وقت های ته چاه بودنم، آواز می خوانم. بلند، جاندار. در حال راه رفتن و یا کار کردن، صدام را می شنوم که تلاش می کند باز زنده ام کند. خستگی هام را بتاراند. خواندن، نمی گذارد غم بگیرتم. نمی گذارد سیاهی مغلوبم کند.

حواسم نیست گاهی، از همین خواندن های بی بهانه گاهی پی می برم که چقدر خسته ام. و تسلیم ناپذیر.

15 May 07:17

زُل‌ بزن

by noreply@blogger.com (Ente)
هِی بالا میاریم، هِی دوباره قورتش می‌دیم. داستانِ من و شماست، توی این سی‌سال. ولی همینه، چاره‌ی دیگه‌ای نداریم، داریم؟ ولی من می‌گم این‌دفعه اگر به هاشمی رأی می‌دیم، بهش افتخار نکنیم، اسم حماسه نگذاریم روش و شلوغش نکنیم. توجیه‌اش نکنیم حداقل، بدونیم برای این‌که وضع اقتصادی-سیاسیِ همین "الان"‌امون رو می‌خوایم بهتر کنیم این‌کاررو می‌کنیم و آینده؟ چند بار زنده‌ایم ما ایرانیا؟ و طبعاً گور بابای آیندگان. گول نزنیم خودمون رو و بزرگش نکنیم. به‌روی خودمون نیاریم که کم آوردیم، خب؟
اگه خواستید رأی بدید بنظر من صبح روز رأی‌گیری لباستون رو بپوشید، آروم و تنها، بی‌سر و صدا، انگار که دارید می‌رید نون بخرید یا روزنامه، برید توی صف وایستید، بدون بحث، سر پایین، رأی بدید و برگردید. آروم و قدم‌زنون، انگار روزنامه‌ای خریدید که می‌دونیدَم توش چی نوشته، تیترها رو می‌تونید حدس بزنید، بی‌هیجان. رسیدید خونه یه پیک سِک یه‌ضرب برید بالا و یه کام بگیرید، پاهارو بندازید روی میز و به بی‌بی‌سی فارسی زُل بزنید، تا ابد. ما همیشه زُل‌زدگان تاریخیم ناسلامتی.

15 May 07:14

از سرخوشي‌ها

by خانم كنار كارما
Freehideaway

... وقتي مي‌خواهي مدرن زندگي كني، مدرن فكر كني، بايد در پرداخت هزينه‌ها هم مدرن باشي، در صبر هم مدرن باشي، در تاب آوردن هم.



1-      جعفري تازه داريد؟ سس فرانسوي چي؟ 

2-      دوتا از نزديك‌ترين دوستانم درگير طلاق‌اند. طلاق طبعا تصميم خوشايندي نيست. دوران برزخ بدي دارد كه كسي كه جدايي را تجربه كرده، جنس‌اش را مي‌داند؛ هرچند فاجعه نيست و چاره است اما تلخي‌اش يك‌جور بدي زير زبان مي‌ماند خصوصا كه همسر سابق‌ات، صميمي‌ترين دوست يك‌دوره‌اي از زندگي‌ات هم باشد. در جريان حال و اوضاع‌شان بودم، بعد از اعلام تصميم‌شان، لال هم شدم - وگرفتاري زماني است كه دوست صميمي هردونفر باشي و كلا ته دل‌ات نتواني طرف كسي را بگيري، اين برزخ‌اش فكر كنم از آن‌يكي هم بيشتر است- شب بعد از جدايي زنگ زدند كه فلاني پاشو بيا. رفتم ولي در تمام طول راه به خودم گفتم كه آدم باش و ياركشي نكن. رفتم. ياركشي هم نكردم. هردو هم عصباني شدند. نشسته بودند به جمع‌آوري وسايل شخصي انگار هم وسطش زده بودند به كربلا، گريه و زاري. يك‌ساعتي نشستيم توي نشيمن در سكوت. ادل هم مي‌خواند آن‌ور براي خودش. مثلا هم گوش مي‌داديم. نمي‌داديم.
يكي‌دوساعتي كه گذشت يخ‌ها آب شد، واقعيت پذيرفته شد. هم‌ديگر را بغل كرديم. اشكي و آهي هم بغل‌دستش. گاهي چاره نيست. گفتم پاشيم خودمان را جمع كنيم. ديديم گرسنه‌ايم و نصفه‌شب است. تخم‌مرغ هميشه راه‌كار اين‌وقت‌هاست حتي براي مني كه از آن بيزارم. محتويات يخچال را چك كردم و گفتم غذا با من.

3-      نصفه‌شب است؟ همه‌جا بسته است؟ حال لباس پوشيدن و ماشين از پاركينگ بيرون كشيدن نداريد؟ دست‌به‌كار شويد و به تعدادي كه هستيد، تخم‌مرغ آب‌پز كنيد. جعفري يك سبزي الهي است. خدا وقتي مي‌خواسته به پشتيباني از آدم توي دهن ملائك بزند، جعفري را آفريده است. يك دسته كوچولو جعفري را برداريد. ريزريز خرد كنيد و پشت‌بندش همين كار را با يك پياز سفيد متوسط انجام دهيد. مخلوط‌شان كنيد و توي يك كاسه بريزيد. خيار شور هم اگر داريد يكي‌دوتا اضافه كنيد- نبود هم نبود- سس فرانسوي را به مخلوط اضافه كنيد (مايونز؟ هرچند حال نمي‌دهد ولي چاره نيست. رفسنجاني بهتر از رحيم‌مشايي است، در كل). تخم‌مرغ‌هاي پخته را روي تخته خرد خرد كنيد. نمك و فلفل‌سياه (فلفل‌سياه اگر در خانه‌تان نداريد، به نظرم رسما برويد بميريد) بپاشيد و داخل نان ساندويچي را پر كنيد. گوجه را هم ريز كرده به ساندويچ اضافه كنيد. ساندويچ را اگر از آن سس خوشمزه بالا مالامال كنيد، كار تمام شده. برويد و گاز بزنيد.

4-      برايم شب سختي بود. بنشيني وسايل زندگي مشترك دونفري كه شاهد عقدشان بودي را جمع‌وجور كني، سخت است. زدم توي باقالي‌ها به خنده و خاطره و يادم است/يادت هست؟‌ها. شب سنگيني بود. اكسيژن نبود. سقف ارتفاع نداشت. چاره نيست. وقتي مي‌خواهي مدرن زندگي كني، مدرن فكر كني، بايد در پرداخت هزينه‌ها هم مدرن باشي، در صبر هم مدرن باشي، در تاب آوردن هم.

5-      اگر سس فرانسوي نداشتيد، اگر جعفري نداشتيد، اگر نان ساندويچي نداشتيد، هميشه تخم‌مرغ داشته باشيد. تخم‌مرغ يك فرصت است هرچند كه بويش مطلوب‌تان نباشد؛ به‌نظرم بيست و چهار خرداد، همچنان كه به "ساكنين كوچه اختر" فكر مي‌كنيد، بي‌هيچ افتخاري، برويد و به رفسنجاني راي بدهيد. از جلوي بهشت‌زهرا، اوين و رجايي‌شهر هم اگر رد شديد، به ياد مهمانان‌اش دستي تكان دهيد، بوقي بزنيد.




 * اين نوشته حاوي مقادير متنابهي «سياست» است؛ و خداوند علامت ضربدر را براي بستن پيج آفريد.
** اين پست علي را هم بخوانيد.

بعدنوشت: ظاهرا تخم‌مرغ كلا براي سلامتي ضرر دارد؛ صلاحيت؟ گفتند ندارد ظاهرا.
13 May 10:30

غصه هاي الكي

by metz
مردم خبر ندارن حالشون و زندگيشون خيلي بهتر از اونيه كه فكر ميكنن
13 May 07:17

تاریخ نگار (سیزن 2، اپیزود 3)

by Ali FreeHideaway

در هر فرآیندی، وجود یک تجربة مشابه قبلی، موفق یا ناموفق، یکی از مفیدترین پارامترهاست. و چه بهشت شدادی خواهد شد اگر مقایسة فرآیند جاری با مشابه قبلی اون، در تک تک موارد به نفع پروسة در حال انجام تموم بشه.

12 May 07:48

فاتحان خیابان

by مرضیه رسولی

چند روز پیش داشتم تو میرزای شیرازی از خیابون رد می شدم که یه موتور از جلوم رد شد و دوتا زنو دیدم که ترکش نشسته بودن. زنی که موتورو می روند چاق بود و داشت بلند بلند چیزی برا همراهش تعریف می کرد و دوتایی می خندیدن. روسری جفتشون در آستانه ی افتادن بود. یه جوری بود که انگار برا ماجراجویی این کارو نمی کنن و واقعن دارن می رن برسن به جایی. انقدر حالم خوش شد که رعشه گرفتم. می خواستم دنبالشون بدوئم و پرچممو از تو کیفم دربیارم و براشون تکون بدم ولی به کون دوئیدنم نگاه کردم و دیدم پنچره. منم یه بار تو مهرشر ترک موتور گازی ندا نشسته بودم. دوتا پامو گذاشته بودم یه ور موتور و ندا کلاه تنیس سرش بود و قرار بود جوری باشه که فکر کنن پسریم. ولی اینا عالی بودن. تینیجر هم نبودنا، انگار بچه ها رو تو خونه گذاشته بودن و داشتن می رفتن به دوستشون سر بزنن یا شاید داشتن از اداره برمی گشتن و مقنعه ها رو چپونده بودن تو کیف.


خیلی تو این چیزا ندید بدیدم. زنیو می بینم که سوار دوچرخه س انقدر بهش لبخند می زنم و با لب و دهن و ایما اشاره، تایید و تشکر می فرستم که طرف فکر می کنه چیزی به صورتش چسبیده. 

12 May 04:36

تئوری توطئه: ۱۱ مورد از دنیای فناوری

by احمد شریف‌پور

ما بیشتر با مفهوم سیاسی تئوری توطئه آشنا هستیم، اما در این پست می‌خواهیم مثال‌هایی از این امر را در دنیای فناوری مطرح کنیم.

نخست باید ببینیم تئوری توطئه به چه معنی است:

«تئوری توطئه یا توهم توطئه اصطلاحی است که در ابتدا، وصفی برای هر ادعای دسیسه گری بود. با این وجود، امروزه، تئوری توطئه فقط در این معنا به کار می‌رود: تئوری ای که رویدادی کنونی یا تاریخی را نتیجهٔ نقشهٔ مخفیانهٔ گروهی دسیسه گر (عموماً قدرتمند) می داند.

در تعریفی دیگر، تئوری توطئه عبارتست از نداشتن اعتقاد یا باورنکردن شکل ظاهری و رسمی رویدادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی. تئوری توطئه در شکل حاد آن بیانگر این است که تمامی بدبختی‌های عالم در پی اعمال گروهی از افراد پرنفوذ و معمولاً پنهان است. در بیان این مفهوم گفته می‌شود گروه‌های کوچک و تیزهوشی دارای امکانات سیاسی، مالی، نظامی، روانی و علمی در پس تمام حوادث خوب و بد این دنیا هستند.» منبع

بعضی‌ها به تئوری توطئه سخت علاقه‌مند هستند، در مقابل بعضی رویدادهای حاکم بر عالم را پیچیده‌تر از آن می‌دانند که ذهن و قدرت یک گروه یارای طراحی و یا پیشبینی آنها را داشته باشد.

تئوری‌های توطئه معمولا اجزای حقیقی و درست هم دارند، گاهی غلو شده واقعیت هستند، اما معمولا آمیزه از گزاره‌های درست و نادرست هستند که از آنها نتیجه‌گیری نادرست می‌شود.

در این پست ما ۱۱ مثال را مطرح می‌کنیم، برخی‌ها مثل شماره ۱۰ آشکارا ناقض قوانین فیزیک هستند، مورد ۸ را هر ذهنی می‌تواند رد کند، مورد ۳ هم هم همین طور. اما مورد شماره ۲، به همین سادگی‌ها قابل رد شدن نیست. مورد شماره یک به صورتی که مطرح شده، درست نیست، اما باید دانست که این روزها سازمان‌های امنیتی معتبر جهان، کلیه حلقه‌های ارتباطی را پایش می‌کنند و از رصد شبکه‌های اجتماعی هم برای ممانعت از حرکات بر هم زننده امنیت ملی کشورهای خود و هم برای داده‌ کاوی و در یک کلام برآورد برآیند افکار و باورها و گرایش‌ها جوامع مختلف استفاده می‌کنند.

هدف ما از مطرح کردن این موارد، بحث در مورد خود این مثال‌ها نیست، بلکه هدف مهم‌تر ما هم در این مورد، هم در مورد «دروغ‌های دوست‌داشتنی» و هم خرافات این است که انگیزه‌ای در شما برای استدلال و تفکر منطقی ایجاد کنیم.

FBI

در ادامه ۱۱ داستان از تئوری‌های توطئه‌ای که مردم درباره فناوری‌های دیجیتال دنیا مطرح می‌کنند را با هم مرور خواهیم کرد. بد نیست شما هم نظرتان را در مورد آن‌ها با ما در میان بگذارید!

۱- فیس‌بوک از ابتدا توسط CIA اختراع شده است

ما داوطلبانه انواع داده‌های شخصی‌مان را روی فیس‌بوک می‌گذاریم، و CIA در حال جمع‌آوری این اطلاعات است. گفته می‌شود که بخشی از سرمایه فیس‌بوک از جانب بخش اطلاعات DARPA تامین شده است. این تئوری می‌افزاید که هدف DARPA جمع‌آوری بیشترین داده ممکن از همه افراد جامعه در محلی واحد و به صورت مجتمع است.

facebook-was-allegedly-invented-by-the-cia

به این ترتیب دولت ایالات متحده می‌تواند همه فعالیت‌های افراد (از فعالیت اینترنتی و خریدهای آنلاین و اجاره خودرو گرفته تا سوابق پزشکی) را زیر نظر داشته باشد. در واقع نه CIA و نه DARPA در فیس‌بوک سرمایه‌گذاری نکرده‌اند، اما بخش سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر CIA یعنی In-Q Tel در آژانس تبلیغاتی به نام Visible Measure سرمایه‌گذاری کرده است. این آژانس اطلاعاتش را از شبکه‌های اجتماعی به دست می‌آورد. پس بله! CIA شما را زیر نظر دارد اما نه مستقیما از طریق فیس‌بوک!

۲- شرکت‌های نفت و گاز هستند که مانع عرضه خودروهای الکتریکی می‌شوند.

این‌جا با یک تئوری توطئه روبرو هستیم که در مستند «چه کسی خودروهای برقی را کشت؟» نیز تبلیغ شده است.

oil-and-gas-firms-are-allegedly-suppressing-the-electric-car

براساس این تئوری، گروه‌های زیادی از شرکت‌های نفت و گاز گرفته تا دولت آمریکا موانعی را بر سر راه توسعه و عرضه خودروهای الکتریکی ایجاد کرده‌اند. گفته می‌شود که هدف از این کار وابسته نگه داشتن مردم به نفت و سرپا نگه داشتن کسب‌وکارهای مرتبط با آن است.

۳- پروژه هاارپ یک سلاح است که می‌تواند موجب بروز زلزله شود

برنامه تحقیقاتی شفق فعال با فرکانس بالا (High Frequency Active Auroral Research Program یا به اختصار HAARP) برای مطالعه یونوسفر زمین آرایه‌ای از آنتن‌های قدرتمند را بکار می‌برد. هدف نهایی بهبود دادن فناوری‌های ارتباطی بی‌سیم است.

government-project-haarp-is-allegedly-an-energy-weapon-that-can-cause-earthquakes

اما این پروژه نیز به دست‌آویزی برای تئوری‌های توطئه تبدیل شده است. گفته می‌شود که این آنتن‌ها برای مقاصد خرابکارانه‌ای نظیر تغییر آب‌وهوا، کنترل ذهن افراد یا ایجاد اختلال در ارتباطات ماهواره‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرند.

۴- لامپی با طول عمر بالاتر ساخته شده، اما به عمد در دسترس مصرف‌کنندگان قرار نمی‌گیرد.

کارتل فوبوس (Phoebus Cartel) مجموعه‌ای از شرکت‌های بزرگ است که در آن نام‌هایی مانند جنرال الکتریک و فیلیپس الکترونیک هم به چشم می‌خورد.

a-longer-lasting-light-bulb-has-allegedly-been-kept-out-of-consumer-hands-on-purpose

گفته می‌شود این کارتل عمر لامپ‌ها را به ۱۰۰۰ ساعت محدود کرده است و مانع از دسترسی عموم مردم به لامپ‌های با طول عمر طولانی‌تر می‌شود. حتی مستندی با نام «توطئه درباره لامپ‌ها» براساس این موضوع ساخته شده است.

۵- ارتش هم‌اکنون هم می‌تواند یک ناو جنگی را نامرئی کند.

این یک نمونه کلاسیک از تئوری توطئه است. گفته می‌شود آزمایش فیلادلفیا (Philadelphia Experiment) تلاشی برای نامرئی کردن ناوهای جنگی بوده است.

the-military-can-allegedly-make-warships-invisible

گفته می‌شود که با استفاده از فناوری دگاوسینگ (Degaussing یا میدان‌های ضد مغناطیسی) و با از میان بردن میدان‌های مغناطیسی در اطراف ناو USS Eldridge در سال ۱۹۳۴ این کشتی را ناپدید کرده‌اند! حتی برخی می‌گویند این کشتی به صورت یک ابر سبزرنگ درآمده است.

۶- دولت در زمینه کنترل ذهن و مسافرت در زمان تحقیق کرده است.

پروژه مونتاک (Montauk Project) در واقع ادامه آزمایش فیلادلفیایی است که پیشتر هم از آن صحبت کردیم. گفته می‌شود که این دولت طی این پروژه فیزیکدانان را آموزش داده و به کمک آن‌ها به بررسی پتانسیل‌های کاربرد کنترل ذهن و مسافرت در زمان پرداخته است.

the-government-allegedly-researched-mind-control-and-time-travel

دولت فدرال در دهه ۱۹۷۰ و طی پروژه‌ای با نام MKUltra مدت کوتاهی را صرف آزمایش تکنیک‌های کنترل ذهن کرد، اما این پروژه با شکست روبرو شد.

۷- آی‌بی‌ام در پروژه دیپ‌بلو و رقابت با کاسپاروف تقلب کرده است.

تئوری وجود دارد که مدعی است زمانی که ابرکامپیوتر دیپ‌بلو در ماه می سال ۱۹۹۷با قهرمان بزرگ شطرنج دنیا یعنی گری کاسپاروف روبرو شد، آی‌بی‌ام  برای برنده شدن در این مسابقه تقلب کرده است.

ibm-allegedly-cheated-in-the-supercomputer-chess-match-against-garry-kasparov

بر همین اساس مستندی با عنوان «بازی تمام شد: کاسپاروف و ماشین» نیز ساخته شده است.

۸- تلویزیون شما صدا و تصویر شما را ضبط می‌کند.

اگر از «برادر بزرگ» می‌ترسید، بهتر است نگاهی به تلویزیون یا ست‌تاپ باکس‌تان بیاندازید! برخی ادعا می‌کنند که دوربین‌ها و میکروفون‌هایی را در تلویزیون‌ها یافته‌اند و فکر می‌کنند که این ابزارها از طرف دولت برای کنترل شهروندان مورد استفاده قرار می‌گیرد.

your-digital-television-box-is-allegedly-wired-for-video-and-sound

تئوری دیگر این است که از سیگنال‌های تلویزیونی برای کنترل ذهن و تبلیغات ناخودآگاه استفاده می‌شود. البته بد نیست بدانید که گوگل، ورایزون، مایکروسافت و کام‌کست پیش از این پتنت‌هایی را برای سیستم‌هایی که از طریق DVRها به جاسوسی کاربران بپردازند، ثبت کرده‌اند.

۹- انرژی رایگان است.

بسیاری از مردم مدعی هستند که فناوری‌هایی نظیر همجوشی سرد یا ماشین‌هایی که با نیروی باد کار می‌کنند نه تنها به لحاظ تئوری ممکن هستند، بلکه به لحاظ عملی هم پیاده شده‌اند.

energy-is-free

گفته می‌شود گروه‌های بسیاری از دولت گرفته تا شرکت‌های تامین انرژی برای جلوگیری از دسترسی مردم به این فناوری‌ها دست به کار شده‌اند! البته همجوشی سرد پیش از این مورد آزمایش قرار گرفته و رد شده است.

۱۰- می‌توان به کمک آهنرباها یک موتور محرک دائمی ساخت

این دیگر واقعا یک ایده سرکاری است. آهنرباها خاصیت خود را خیلی به کندی از دست می‌دهند. پس چرا از آن‌ها با چیدمانی خاص برای ساخت یک موتور استفاده نکنیم؟ موتوری که می‌تواند تا زمانی که نیروی آهنربا باقی است به حرکت خود ادامه دهد. موتوری که تقریبا ابدی است!

you-can-make-a-perpetual-motion-engine-with-magnets

در یک ویدیو فردی ادعا می‌کند که یک نمونه از این موتورها را ساخته است. تا حدود دقیقه سوم صبر کنید. در آن زمان او توضیح می‌دهد که موتورش چگونه کار می‌کند. ماشین‌های محرک دائمی قوانین فیزیک را نقض می‌کنند. هیچ‌گاه چنین چیزی ممکن نبوده است! به همین دلیل هیچ پتنتی برای موتورهای مغناطیسی به درد بخور نبوده است.

۱۱- مایکروسافت پیام های ضد سامی را در فونت‌های wingding خود گنجانیده است

آیا شما هم با فونت‌های جالب Wingding و Webding مایکروسافت سروکار داشته‌اید؟ فونت‌هایی که به شما اجازه می‌دهند انواع مختلف نشانه‌ها را با صفحه‌کلید تایپ کنید. برخی فکر می‌کنند که این فونت‌ها حاوی پیام‌های نژادپرستانه ضد سامی مربوط به ۱۱ سپتامبر بوده‌اند.

microsoft-allegedly-hid-anti-semitic-messages-in-its-wingdings-font

تایپ کردن NYC (مخفف New York City) با هر دوی این فونت‌ها باعث ظاهر شدن تصاویر بالا می‌شود. همچنین تایپ Q33NYC با فونت Wingding هم هواپیمایی را در حال پرواز به سوی دو برج نشان می‌دهد. Q33 NY شماره پرواز اولین هواپیمایی بود که به برج‌های دوقلو برخورد کرد. البته احتمالا شما هم می‌دانید که این تنها یک اتفاق تصادفی عجیب و غریب است.

منبع (+)


آیا می‌خواهید ضمن کمک به یک برنامه فرهنگی، کالا و محصول خود را در «یک پزشک» معرفی کنید؟ شما می‌توانید اسپانسر یک سری پست معرفی کتاب شوید.


مجله یک پزشک را در فلیپ‌بورد دنبال کنید! (1220 مشترک و 38187 بار ورق خوردن تا امروز!)

11 May 14:33

هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد

by کلمه

سرانجام پس از هفته ها انتظار و اخبار ضد و نقیض از آمدن یا نیامدن هاشمی رفسنجانی، وی در آخرین دقیقه های مهلت ثبت نام به وزارت کشور رفت و نامزد یازدهمین دوره ریاست جمهوری شد.

به گزارش کلمه، از بعدازظهر امروز گروهی از مردم با شعار درود بر خاتمی / پاینده باد هاشمی، صل علی محمد ناجی ملت آمد خواستار ثبت نام وی در انتخابات شدند.

آیت الله هاشمی رفسنجانی که دو دوره ریاست جمهوری را بر عهده داشته است هر چند بعد از تخلفات گسترده انتخاباتی در سال ۸۴ تمایلی برای شرکت در انتخابات ۹۲ نداشت اما بعلت دعوت های متعدد از سوی نهادها و تشکل های سیاسی و افراد و شخصیت ها گفته بود اگر مشارکتش در انتخابات عاملی برای تفرقه و اختلافات بیشتر نشود، در انتخابات شرکت خواهد کرد.

وی در آخرین اظهارات خود تاکید کرده بود: اگر قانع شوم در شرایط کنونی کشور، حضورم در انتخابات می‌تواند برای نظام و انقلاب اسلامی مفید و مؤثر خواهد بود و به حل مشکلات کمک می‌کند، درنگ نخواهم کرد ولی در صورتی که احساس کنم این حضور خدای ناکرده مقاومتهایی را در پی خواهد داشت که مخل وحدت و موجب تشدید اختلافات در کشور بوده و مؤثر نخواهد بود اقدام نخواهم کرد.

هاشمی از ماه ها پیش بر لزوم تشکیل دولت وحدت ملی سخن گفته بود. سخنی که خیلی از افراطیون را خوش نیامده بود و بارها از او انتقاد کرده و وی را یکی از عوامل اصلی اعتراضات سال ۸۸ دانسته بودند.

سیدمحمد خاتمی که بارها از سوی فعالان سیاسی و مدنی برای شرکت در انتخابات دعوت شده بود، در آخرین سخنرانی خود از آمدن هاشمی رفسنجانی ابراز خشنودی کرده و گفته بود: البته همه خوب هستند اما بهترین گزینه آقای هاشمی است و افزود: من فکر می کنم بهترین شخصیتی که می تواند به نظام و به حل مشکلات مردم کمک کند آقای هاشمی است.

عصر امروز جمعی از مردم تهران با تجمع در مقابل درب ورودی ستاد انتخابات کشور خواستار حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شدند و در حالی که شعار الله اکبر و درود بر هاشمی در وزارت کشور شنیده می شد، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام که به همراه همسر و برادرش به ستاد انتخاباتی آمده بود، نامزد یازدهمین دوره ریاست جمهوری شد.

همزمان با حضور هاشمی رفسنجانی احمدی نژاد و مشایی نیز در وزارت کشور حضور داشتند، احمدی نژاد که بیشترین هجمه ها را به هاشمی و خانواده اش طی سالهای گذشته داشته است در واکنش به این ثبت نام گفت: همه وارد شوند،مشکلی ندارد، همه باید بیایند.‬

11 May 06:42

دو ماه گذشت؛ اما همچنان ف** یو لری!

by Ali FreeHideaway

چندی پیش جناب "لری پیج" پیغوم پسغوم فرستادن که "ایهاالناس! شرکت گوگل به عنوان یکی از پیشروان احترام به مخاطب و اینا تصمیم داره ریدر رو تعطیل، و مخاطب رو به هیچ جاش هم حساب نکنه. اما یه لطف بزرگی بهتون می‌کنم که همیشه مدیون بمونین! برید و از فیدهاتون بک آپ بگیرید و و منتقل کنید به هر خراب شدة دیگری که می‌خواید."
البته جناب گوگل در این راه با تحریم‌های دشمنان ملت ایران همراه و در هنگام دانلود این نسخة پشتیبان عبارت "We're sorry, but this service is not available in your country" رو خیلی با احترام و ادب توی چشم شخص (یا هرجای دیگریش) فرو می‌کنن که خدای نکرده دلگیر نشه طرف!
حالا شده حکایت من که فیدها رو به شیوة دوران طلایی ژوراسیک به صورت دستی و یک به یک به اولد ریدر منتقل کنم و دنبال بهانه‌هایی بگردم که بر بدبختی خودم زار نزنم. یکی از همین بهانه‌ها می‌تونه خود همین اولد ریدر باشه، بد نیست گویا، می‌شه بهش امید داشت.

پی‌نوشت: هنوز نمی‌دونم چرا اینجا رو به عنوان درددلگاه! انتخاب کردم در حالیکه ممکنه دو روز دیگه ازش اخراج بشم!

11 May 04:34

بی‌خاصیاتِ دردناک

by noreply@blogger.com (Ali FreeHideaway)

وقتی موقع انتخابات می‌رسید، تا حدود 20 روز قبل از اون هیچ احساس خاصی نداشتم. عملاً جو گرفتگی من از همون حدود 20 روز قبلش شروع می‌شد، حالا یا به دلیل رفتن توی ستاد خاتمی، یا تبلیغ برای تحریم، یا حضور در 12 هزارنفری سبز آزادی. اما مهم این بود که قبل از این 20 روز هیچ خبری نبود و همه چیز مثل حالت عادی پیش می‌رفت. امسال اما، یک تفاوت اساسی هست؛ یادم نمیاد تاحالا هیچ کانسپتی بیهوده‌تر و بی خاصیت‌تر از انتخابات این دوره سراغ داشته باشم. و مشخصاً منظور از کانسپت، تمام مفاهیم جاری در زندگی سی ساله فارغ از سیاسی بودن یا نبودن اونهاست. اما به قول دوستی، هنوز هم یه تیکه از وجودم روی پشت بوم و توی خیابون‌ها و جلوی ساختمون 23 کوی به امید سر اومدن زمستون مونده و همچنان عذاب وجدان از تنفس در هوای آزاد در حالیکه ...